نگاهی انتقادی به مقوله عشق جوانانه در سریال «دلنوازان» + 5 عکس تازه از سریال
قداست هنر عشق ورزیدن را پایمال نکنیم

سینمای ما- رسانه ملی در شبکه ویژه جوانان اقدام به پخش سریالی نموده است که طبق معمول حرفها و حدیثهایی را به همراه داشته است. هنرپیشه های جوان این مجموعه پنجاه قسمتی به توجه به دیدگاه کارگردان، مصداقی از شخصیتهای جوانان به حساب می آیند، نویسندگان با در هم کردن سوژه های مختلف قصد دارند عمر سریال را طولانی تر نموده تا شبهای پاییزی را به نزدیکی های یلدای زمستانی برسانند.

داستان جوان عاشقی است که می کوشد با صداقت و جسارت جوانی، از قدرت و حق انتخاب خود در تعیین سرنوشتش استفاده نماید. او که قرار بود در یک انتخاب از پیش تعیین شده به یک ازدواج فامیلی و کاملا سنتی رضایت دهد، نه تنها علیه این انتخاب می شورد و مؤدبانه به سراغ عروس خانم انتخاب شده رفته و شجاعانه نظر منفی خود را به او اعلان می کند بلکه مانند مردان دیروز این روزگار از او می خواهد که به همه بگوید عروس انتخاب شده به آقای داماد در این ازدواج فامیلی رضایت نداده است.

این جوان جسور پدر خوانده ای دارد که اهل جبهه و جنگ و دفاع مقدس است، پدرش به دلیل کلاهبرداری از کشور گریخته و خواهر کوچکش نیز در کودکی گم شده است. حالا به حمایت پدر خوانده اش مدیریت یک آژانس مسافرتی را بر عهده دارد از همه مهم تر اینکه مادر او مشاور و ناظم مدرسه است.

یلدا دختری است که در یک اطلاعیه گمشده ها به سراغ خانواده بهزاد می آید شاید بخت برگشته ای شانس آورده و دختر این این خانواده شود اما افسوس که چنین نشد و تقدیر و سرنوشت او را به سمتی پیش برد که در نبود پدر نالایق و مادر بیمار که در آسایشگاه بسر می برد و رنج آلزایمر را به جان خریده تا به بقیه عمرش ادامه دهد مورد انتخاب آقای بهزاد قرار گیرد و همه واکنشها و تحریمهای خانوادگی را علیه او فراهم نماید در میان این واکنشها پدر فراری او با پاسپورت جعلی به ایران می آید و در فضای محرومیت و مجازات بهزاد، در صدد انتقام و از سویی دلسوزی نسبت به فرزند بر می آید.

درحاشیه این درام غم انگیز اعضای دفتر آژانس مسافرتی هم از این ماجرا بی نصیب نمی مانند و تعدادی جوان کاملا احساسی در مزاح و نزاع دائما در سرنوشت یلدا و بهزاد نقش آفرینی می کنند اگر همه داستان به این سرعت جلو آمده باشد خیلی کار سخت نخواهد شد اما غصه این قصه از آنجایی شروع می شود که نویسندگان داستان عشق صادقانه بهزاد را با واکنشهای خالی از منطق اطرافیان آنقدر به محاکمه می کشانند که از اساس این عشق به چالش می افتد و خود بهزاد هم درگیر حساسیتهایی می شود که گویا دیگران برایش تعیین کرده اند.

و آرام آرام بهزاد عاقل و البته جسور به یک جوان عصبانی و انتقام جو تبدیل می گردد. شغل و مدیریت آژانس از او گرفته می شود مادر مشاورش به طرد موقت او رضایت می دهد. مادر همسر از پیش انتخاب شده اش، آرزو دارد که هر چه زودترسر بهزاد به سنگ بخورد. گویا تئوری قدرت ـ ثروت قصد دارد اراده و آزادی و حقیقت جویی این جوان کمی خام را که دست پروده مادر مشاور و پدر خوانده وکیلش می باشد را له نماید آنگاه باز هم به سنت همیشگی ذلیل کردن و ترحم نمودن او را به آغوش خانواده باز گردانند شاید هم بر همین منوال عروس ناخواسته ای را هم بپذیرند.

تکرار همیشگی ازدواجهای تلویزیونی و خفیف کردن عشقهای انسانی از یک سو و ماجراجویی های ادبیات فیلمهای عامه پسند هندی از سوی دیگر به قربانی شدن عظمت و ارزشمندی عشقی می انجامدکه از یک سو در آن باید دختری گم شده پیدا شود و از سویی پدری فراری حاصل جنایت خود را در نابینایی فرزند گم شده اش بیابد. این همه درس و نصیحت لابلای یک جریان عاشقی ظهور پیدا می کند که به نظر می رسد به دنبال طرح حق انتخاب و آزادی و کرامت انسانی است اما آنقدر کارگردان محترم آن را کش می دهد و به حاشیه می رود که رنج زیبای انتخاب، در نزد مخاطب به لجبازی و گستاخی بهزاد تبدیل می گردد.

معلوم نیست نویسندگان این داستان به دنبال یک سوژه پلیسی بوده اند یا یک عشق خیابانی و کوچه بازاری و الا حاضر نمی شدند صداقت بهزاد را اینچنین بدون چارچوب منطقی در کش و قوس طولانی شدن سریال ارزان بفروشند.

مخاطبین این سریالها امروز به دنبال عقلانی کردن عشق های خود هستند تا از بحرانهای عاشقی عبور کنند و یا با منطقی متقن آنها را بپذیرند و حتی باب توجیه را تعطیل نمایند. نشناختن حقوق مخاطبان و درگیر کردن آنها در یک جریانی که از عشق یابوی هوس را به مشام می رساند و یا جسارت و بعضا خامی ظلم مضاعفی است که همچنان بر تماشاگران روا داشته می شود.

مردم امروز دوست دارند بدانند که چرا مادر بهزاد در مقام یک مادر، بهزاد را برای آنچه خود می خواست تربیت کرد؟ چرا مانند یک مأمور قانون به خاطر تمرد از ازدواج فامیلی او را به محاکمه کشانید؟ کدامیک از اینها با حقیقت مقام مادری سازگار است؟

شاید در ادامه، ترحم و دلسوزی مادر به خوشایندی نتیجه داستان بیانجامد اما این غصه تربیت است نه حقیقت آن. به جای طولانی کردن دیدارهای یلدا و بهزاد و منتظر گذاشتن مخاطبین ناامید و سرگردان، بهتر نبود تلنگری و قیاسی بر علاقه خودخواهانه و غیر مادرانه بهزاد زده می شد و مادران و پدران امروز رادر عبور هر چه زودتر پاییز زندگی مدد می رساند تا دیگر یلدایی تحقیر نشود و بی اصالت و بد نام معرفی نگردد و بهزاد نیز به جرم تقاضای حق طبیعی خود توسط پدر خوانده وکیلش مجرم و و محروم از مدیریت آزانس نشود که حاصل آن خوشحالی عمه خانم وشکسته شدن غرور بهزاد باشد.

و باز هم تکرار سنت اجتماعی نادرست تهدید و تحقیر و آنگاه ترحم. کارگردان محترم که در صدد معرفی پدر خوانده بهزاد به عنوان یکی از مردان دفاع مقدس است آنقدر در جنبه های فرهنگی و تربیتی او را ناتوان معرفی می کند که بهزاد را مجبور می سازد تا سخنان نادرست اتابک در مورد پدر خوانده اش را بپذیرد.

نبود یک گفتمان منطقی در یک خانواده و شاید یک جامعه حاصلش بهزادهایی است که یا باید استقلال مالی داشته باشند و در غیر این صورت بتدریج حقوق خود را آنقدر پایین بیاورند که در سایه بزرگترها گذرانی داشته باشند و مزه و لذت زندگی را از کانال آنان عبور داده و به حداقلها رضایت دهند.

چرا در این شبهای یأس آلود پاییزی به تبیین حق عاشقی و تأیید هرچه بیشتر کرامت آزادی و دلدادگی انسان پرداخته نمی شود؟ و تنها از عشق آن هم در نگاهی سطحی، نگاه چهره به چهره باقی می ماند؟

خلأ یک چهارچوب منطقی و یک گفت وگوی پر تنش، اما پویا و سازنده، در این سریال به حدی است که منطق بدون نفوذ مهتاب را هم کمرنگ نموده است و بیشتر از آنکه او را دختری عقلانی جلوه دهد از او یک دختر مودب و مأخوذ به حیا می سازد.

شاید پاسخ این انتقادات از سوی نویسنگان محترم معرفی اعضای آژانسی است که هریک از آنها نمادی از جوانان و مردم جامعه باشد اما نباید چنین تعمیمی از سوی نویسندگان صورت گیرد. رامین نماد یک جوان بی هویت و راحت طلب است که کارگردان اصرار بر معرفی او دارد اما چرا چارچوب نظری هیچ کدام از شخصیتها مخصوصا والدین بهزاد به چالش کشیده نمی شود؟

نماد جامعه جوان ما رامین و روشنک گستاخ نیستند بلکه انسانهایی در این جامعه زندگی می کنند که آگاهی از گذشته و چرایی حرکت به آینده را حق خود می دانند و دوست دارند آنگونه که خداوند برایشان مقرر کرده در ژرفای زندگی اندیشه کنند.

از حاشیه های خیابانهای شهر بگذریم، در متن کوچه ها و خانه ها جوانانی با منطق زیبای خود به ما می آموزند که با ما به از این باشید. نادیده انگاشتن این نسل جفایی است جبران ناپذیر. در عصر سرعت و تکنولوژی و بهره وری از زمان، این بی توجهی یک غفلت است نه یک تکنیک که متأسفانه این سریال سخت درگیر آن است.

چنین به نظر می رسد در پایان شیرین این داستان: سر به سنگ خورده بهزاد و دل شکسته و رنجدیده یلدا و مردن کسی و پیدا شدن خواهر نابینای بهزاد و ترحم عاقلانه مهتاب به آقای جراح قلب و به دست آوردن دل بزرگترها دست به دست هم می دهند تا جشنی و سروری برپا شود و به همین سادگی زندگی شیرین شود و نسلهای آینده هم می آموزند که زندگی در سایه تحمل دیگران است نه تعامل با آنان. (این پیش بینی احتمالی، معمول و متعارف سریالهای ایرانی است امیدواریم روند داستان با درایت بهتری پایان پذیرد ..)

ای کاش نویسندگان محترم این داستان کتاب "هنر عشق ورزیدن" اریک فروم را تورق می نمودند و سری هم به کتاب "پله پله تا ملاقات خدای" مرحوم زرین کوب می زدند تا هرگز افسوسهای سرنوشت یلدا و جسارتهای بهزاد در این شبهای طولانی به تمسخر و تحقیر کشانیده نمی شد، ای کاش همانقدر که جهان ملک پور از سرزمین خود دفاع کرده بود می توانست در تعامل با بانوی مطلقه ای که اکنون همسر اوست بهزاد و یلدا را بپذیرد و بر بی قراری و بحران هویت این نسل خاتمه دهد و هرگز فرزند خوانده اش را مانند پدر مجرمش به "نمایش عامه پسند" محکوم نسازد.

ای کاش ترحم ازدواج با مادر بهزاد، باعث شرمندگی عواطف این مادر نمی شد تا در پناه این شرمندگی، شب قدر بهزاد را رقم بزند و حق انتخاب اورا قربانی ازدواج دوباره اش نماید. ای کاش اندیشه ها قبل از نوشتن ها سرمایه می شد و ای کاش گفت و گوها اینقدر روان و بی پرده بود که هر مخاطبی می توانست مشکل امروز خود را در این سریال پیدا نماید و چاره ای برای تضاد دو نسل اندیشیده شود.

رسالت رسانه سرگرم کردن مردم و آموزش آنان است. براستی این سریال پر استرس به کجا می رسد؟ چقدر رنج آور است که روحیه حقیقت جویی مردم را با استرس های بی پایه تعقیب کنیم و اسم آن را پای بند کردن و جذب مخاطب بدانیم.

این سریال می توانست یک فیلم پلیسی موفق و کارا باشد و قداست هنر عشق ورزیدن را پایمال ننماید و بهزاد و یلدا را در سرای دیگری معرفی نماید. ای کاش عشق زیبای دکتر مایک با آقای سالی در سریال پزشک دهکده درسی می شد برای سریالهای تجاری ما و ای کاش ادبیات زیبای خانواده دکتر ما یک و همسرش در گوشه ای از این سریال نمایش داده می شد تا ناتوانی مادر بهزاد نمایانتر و تن به فراموشی دادن مادر یلدا آشکارتر شود و در این میان آنچه ماندنی و ستودنی بود عقلانیت عشق بهزاد بود که با درگیر کردن او به چالش کشیده نمی شد و به خود فرصت بهتر اندیشیدن می داد تا در دام اتابک گرفتار نگردد.

در این صورت یلدا نیز می توانست با امیدواری بیشتر از تهدیدات اجتماعی در امان بماند و لطافت و شادابی اش بیش از این درگیر غم و اندوه نگردد تا او نیز مانند همه آنانی که حق زندگی دارند، زندگی کند و زندگی طوفان زده اش در کنار خانواده ای به آرامش برسد.

چقدر حزن آور است که شأن جوانان این جامعه را نادیده بگیریم و فقط برای کسانی سریال بسازیم که مانند رامین به دلایل گوناگون خوسته ایم که در زمان تماشاکردن برنامه های رسانه، کمتر بیاندیشند و بیشتر تماشا کنند.

متأسفانه سرنوشت سرمایه های بزرگ ما یعنی جوانان در این سریالها به دست سرمایه داران کوچکی داده شد که بیشتر از آنچه به بهای عاشقی بیاندیشند به بهانه آن می اندیشند. اگر روزی شنیدید که گفته شد در یک نظر سنجی وسیع، تعدادی از جوانان از این روند راضی هستند بدانید که این یک جفای مضاعف بر حق آنهایی است که پدران مجرمشان، خواسته و پدرخوانده هاشان، ناخواسته، اجازه فهم درست از زندگی و عشق ورزیدن را به آنها نداده اند تا از آنچه خود برایشان می خواهند راضی باشند یعنی انسانهایی که نه به ارزشهای دینی کار دارند و نه ارزشهای انسانی و این یعنی نمایشی عامه پسند نه دلنوازی.

تهیه و تنظیم: صدیقه قاسمی دبیر آموزش و پرورش منطقة 3 تهران و پژوهشگر






  • منبع : تابناک

    به روز شده در : جمعه 24 مهر 1388 - 15:8

    چاپ این مطلب |ارسال این مطلب |

    نظرات

    حسن
    جمعه 24 مهر 1388 - 15:51
    14
    موافقم مخالفم
     
    قداست هنر عشق ورزیدن را پایمال نکنیم !!!!

    واقعا قداست هنر عشق ورزیدن را پایمال نکنیم .


    جمعه 24 مهر 1388 - 20:3
    5
    موافقم مخالفم
     

    آقای نویسنده ی این متن، فرمایشاتتون تا حدودی درست. ولی آیا شما سری به دادگاه های خانواده زدین تا ببینین طلاق در این جامعه چقدر غوغا میکنه؟ همون جوونایی که موقع ازدواج فکر میکردن عاشق همدیگن و مثلا برای هم ساخته شدن و از این حرفا الان بعد چند ماه! زندگی کارشون به طلاق کشیده شده. در این دوره زمونه کمتر جوونی پیدا میشه که به حرف والدینش در مورد ازدواج اهمیت بده. اکثرا جوونایی مثل این آقا بهزاد هستند که سر از دادگاه در میارن.

    در جامعه قدیمی ایران به دلیل همین رعایت حرمت والدین و نصیحت پذیری جوونا بود که آمار طلاق کم بود.

    امروزه کمتر عشقی پیدا میشه که بشه بهش صفت قداست رو داد.

    هلنسا
    جمعه 24 مهر 1388 - 20:23
    26
    موافقم مخالفم
     

    منم این چیزایی رو که گفتید نسبتآ قبول دارم . سوژه ی سریال ها تکراری و قابل پیش بینیه .

    البته دیدن این سریال خالی از لطف هم نیست .

    بازی آقای فلاحی پور خیلی خوب ودلنشینه .

    سیاوش خیرابی هم متفاوت و خوب بازی میکنه .

    انتخاب شاهرخ استخری هم خیلی به جا و مناسب بوده .

    آینده ی خیلی خوبی رو برای سحر قریشی میبینم .

    mona
    جمعه 24 مهر 1388 - 22:26
    16
    موافقم مخالفم
     

    in yalda bazigare khoobe vali, movafagh mishe dar ayande

    امیر الیاس گلزار
    شنبه 25 مهر 1388 - 0:33
    -2
    موافقم مخالفم
     

    قداست هنر عشق ورزیدن را پایمال نکنیم !!!!

    من 22 سالم و تا ساعت 20:45 طوری برنامه ریزی میکنم که این ساعت جایی باشم که بتونم این فیلم ببینم .

    دوسش دارم چون بهزاد عین خودم و میخوام بدونم من چی میشم .

    علی
    شنبه 25 مهر 1388 - 1:12
    -15
    موافقم مخالفم
     
    رابطه

    نمی دونم شاید من اینجوری فکر می کنم اما رابطه بهزادو یلدا خیلی زود عاشقانه شدو ما در این بین صحنه هایی از حس عاشق بودن ندیدیم. جالب اینکه یلدا که اصلا تمایلی به ازدواج نداشت یکدفعه و بدون هیچ اتفاق خاصی حاضر به ازدواج با بهزاد شد.اما در کل موضوع فیلم موضوع به روزی است وبه نوعی تازه.

    mehdi
    شنبه 25 مهر 1388 - 3:45
    18
    موافقم مخالفم
     

    shayad bayad goft ke eshgh dar in serial kam rangtarin chize momken v zeshttarin chize Alam shomorde shode

    moteasefam

    مطلب پور
    شنبه 25 مهر 1388 - 5:36
    -4
    موافقم مخالفم
     

    حقيقت اين است كه در جامعه كنوني ما كلمه عشق به اندازه اي مورد استفاده قرار گرفته كه به يك كلمه پيش پا افتاده تبديل شده و قداستي از اين كلمه مقدس باقي نمانده است .وقتي معني بزرگ كلمه اي براي جامعه اي از بين برود .سريال هاي عاشقانه ما هم بايد تبديل شوند به مرثيه غم انگيزي به نام دلنوازان كه تنها اثري كه بر ببينده دارند .حس تلخي است كه با مويسقي غم انگيز تيتراژ پاياني بيشتر به تماشاگر منتقل ميشوند . تو مطمئن ميشوي كه در جامعه كه پول حرف اول را ميزند عشق جايي براي عرض اندان نخواهد داشت


    شنبه 25 مهر 1388 - 6:10
    2
    موافقم مخالفم
     

    آقا من نفهمیدم چرا بهزاد با ازدواج نکردن با مهتاب شانسشو از دست داد؟

    چون چادر میزاره؟

    چون دکتره؟

    چون صداشو مموشی میکنه؟

    چون اشک تو چشاش جم میشه؟

    لابد آخر سریال بهزاد بدبخت میشه مهتاب خوشبخت!

    عبدالسلام
    شنبه 25 مهر 1388 - 7:27
    -3
    موافقم مخالفم
     

    واقعا نمی دونم که صداوسیما با پخش این سریال ها چی رو می خاد به مخاطبش یاد بده

    رزیتا
    شنبه 25 مهر 1388 - 8:26
    10
    موافقم مخالفم
     

    نقد جالبی بود. موافقم که:- مادر و پدر تحصیل کرده را افرادی لجباز، بی رحم و سنتی نشان داده اند.- شخصیت پدر خوانده با تمام زوری که نویسنده برای مثبت نشان دادنش اعمال کرده بسیار بی رحم ،متعصب و دهن بین از کار در آمده- عشق مستقل و بدون اعمال نظر خانواده بسیار سرزنش شده- شخصیت یک دختر تحصیل کرده و پزشک از سوی خانواده بدبخت و در انتظار شوهر تلقی شده در حالی که تناسبی بین مهتاب و بهزاد وجود ندارد و مهتاب از نظر سن ، شخصیت ، تحصیلات و موقعیت اجتماعی بر بهزاد برتری دارداما محسنات:- شخصیتهای جوان فیلم به شدت واقعی هستند- داستان برای جذب مخاطب فراز و فرود های لازم را دارد-هر سکانسی در پیشبرد داستان نقش دارد و به اصطلاح کمتر در داستان آب بسته اند.

    sahar
    شنبه 25 مهر 1388 - 8:43
    22
    موافقم مخالفم
     
    B rabt

    man k naghshe "farhad zand" ro az hame bishtar dust daram

    ho3leye eshghe lus o bi mazeye yalda o behzadam ASLAN nadaram

    خ.خ
    شنبه 25 مهر 1388 - 9:46
    -1
    موافقم مخالفم
     
    سریال پربیننده بعداز یوسف

    سلام.بااحترام به نوشته ارزشمند شما به عرض میرسانم این سریال در حد سریال حضرت یوسف مورد توجه عموم مردم قرار گرفته.بنده پرستارم و در طول شیفتهای شبم میبینم كه درست مثل زمان پخش سریال یوسف حالا هم بیمارانم با اینكه جراحی شده اند از من میخواهند تلویزیون اتاقشان را با كنترلی كه نزد من است برایشان روشن كنم تا این سریال را ببینند و پس از اتمام آن هم به بحث و بررسی آن می پردازند.

    تعدادبینندگان این سریال بسیار زیاد است.از جمله خودم كه بجز سینما بیننده هیچ فیلمی نبوده ام.

    امیرعلی علیزاده
    شنبه 25 مهر 1388 - 9:48
    1
    موافقم مخالفم
     

    من این نقدر را نخواندم چون منبع خبر را که دیدم متوجه شدم که چه نوشته شده!.70% سریالها که از تلویزیونپخش می شود از نظر شخصیت پردازی بسیار ضعیف است.همه شخصیتها مثل هم هستند یک طرف شخصیتهای سفید و یک طرف شخصیتهای سیاه.این کار هم مثل سایر کارهای سهیلی زاده بسیار ضعیف است.من نمی دانم چه [...] هست که همه شخصیتهای خوب در این سریالها آدمهای مون هستند؟.و همه شخصیتهای منفی آدم هایی هستند که ریششان را با تیغ می زنند؟.من واقعا برای آقای سهیلی زاده متاسفم که انقدر بر رنگ لباس آن جوان خلافکار در قسمت های ابتدایی سریال تاکید کرده اند.همه می دانند که رنگ لباس چه رنگی بوده.واقعا برای سهیلی زاده متاسفم.آقای حسین سهیلی زاده که در سال بالای سه سریال و 10 تله فیلم می سازی خجالت بکش!

    فریده
    شنبه 25 مهر 1388 - 10:30
    -11
    موافقم مخالفم
     

    متاسفم واسه رسانه ی ملی که دلشو خوش کرده به این...

    نصف دیالوگاش شعره

    « من عطر وجود شما رو احساس می کنم»

    آبروی ما رو بردن با این دیالوگ ها

    به شخصه با خانواده به این دیالوگ ها کلی خندیدیم

    باقیش بماند

    zizi
    شنبه 25 مهر 1388 - 12:16
    21
    موافقم مخالفم
     

    سریال خوبی است

    آفتاب
    شنبه 25 مهر 1388 - 12:42
    1
    موافقم مخالفم
     

    خيلي زيبا و منطقي بود . واقعا نويسنده اين مطلب واقعيت رو بيان كرده ...

    ممنونم خانم صديقه قاسمي كه به فكر ما جوانها هستيد ...

    shahin
    شنبه 25 مهر 1388 - 15:47
    16
    موافقم مخالفم
     

    میخواستم بگویم شما نگران نباشید ایا واقعا بازی که می بینید احساس می کنید دو عاشق هستند ؟ ایا احساس نمی کنید دو نفر دارند مقاله ای را از روی کتاب می خوانند ؟

    نازی
    چهارشنبه 29 مهر 1388 - 16:23
    0
    موافقم مخالفم
     
    دلنوازان

    جوانان بایستی فرق بین احساسات زودگذر و ازدواج را متوجه شوند وبا طولانی کردن دوره نامزدی ومعاشرت خانوادگی برای ازدواج تصمیم بگیرند.


    جمعه 29 آبان 1388 - 9:58
    7
    موافقم مخالفم
     

    شاید در آینده امیدی باشد و عشق اثر بخش شود و جامه اصلاح

    اضافه کردن نظر جدید
    :             
    :        
    :  
    :       




    mobile view
    ...ǐ� �� ���� ����� ������� �?���?�


    cinemaema web awards



    Copyright 2005-2011 © www.cinemaema.com
    استفاده از مطالب سایت سینمای ما فقط با ذکر منبع مجاز است
    کلیه حقوق و امتیازات این سایت متعلق به گروه سینمای ما و شرکت توسعه فناوری نوآوران پارسیس است

    مجموعه سایت های ما: سینمای ما، موسیقی ما، تئاترما، فوتبال ما، بازار ما، آگهی ما

     




    close cinemaema.com ژ� ��� �?��� ��� ���?���