یادداشت نیما حسنی‌نسب بر «امشب شب مهتابه» و «صداها»؛
صداهایی که می‌شنویم

سینمای ما - نیما حسنی‌نسب: 1- واقعاً سازندگان فيلمي مثل «امشب شب مهتابه» چه انگيزه‌اي براي پر كردن فرم جشنواره و حضور در آن داشته‌اند؟ فعلاً كاري به كيفيت فيلم ندارم و فقط دنبال انگيزه‌ها و احتمال‌ها مي‌گردم. همه چيز فيلم مي‌گويد كه «امشب شب مهتابه» را براي اكران عمومي و مخاطب عام ساخته‌اند و موفقيت يا ناكامي احتمالي آن را ميزان فروش و استقبال مردم تعيين مي‌كند. شركت‌كردن اين فيلم در جشنواره به‌جز چند اظهار نظر منفي و واكنش تند منتقدان و نويسندگان سينمايي و يك جلسه مطبوعاتي دردسرساز و ناخوشايند، چيز ديگري هم عايد سازندگانش مي‌كند؟ نمي‌دانم اين نظريه كه صرف حضور فيلم‌ها در جشنواره فجر مي‌تواند جنبه تبليغاتي داشته باشد و هر فيلمي با هر كيفيتي از شركت و نمايش در جشنواره فجر سود مي‌برد، تا چه حد درست است؟ اگر اين‌طور باشد، باز هم مي‌شود اين حضور را تا حدودي توجيه كرد، ولي اگر سازندگان فيلم تصور كرده‌اند كه فيلم مي‌تواند در جشنواره مطرح شود يا قابليت و ويژگي‌هايي دارد كه ممكن است چشم داوران و منتقدان را بگيرد، معلوم مي‌شود كه تصور و تلقي درستي از محصولشان ندارند. ملودرام فيلم اصلاً درنيامده، شخصيت‌ها هيچ احساسي به ما منتقل نمي‌كنند، بازي‌ دانيال عبادي آن‌قدر ضعيف است كه گاهي به نظر مي‌رسد مهناز افشار بيشتر از آنكه ذهنش درگير ارائه شخصيت خودش باشد، دارد از بازي بازيگر مقابلش حرص مي‌خورد و عصباني است. به همين دليل نقش زن بارداري را كه مي‌داند همسرش پيش از دنيا آمدن بچه‌اش مي‌ميرد جوري بازي كرده كه انگار منتظر است زودتر جان به جان‌افرين تسليم كند تا خودش و تماشاگر فيلم نفس راحتي بكشند. اين وسط، صدا و ترانه‌هاي خواننده محبوبي مثل احسان خواجه‌اميري هم دردي از فيلم و شخصيت‌ها دوا نمي‌كند و بخش‌هاي موزيكال فيلم هم كيفيتي هم‌تراز بقيه اجزايش دارد. هر كدام از اين‌ عناصر مثل داستان سوزناك و بازيگران محبوب و موسيقي و ترانه در جاي خودشان مي‌توانستند بخشي از بار فيلم را به دوش بكشند و جذابيتي كه بيننده را پاي فيلم بنشاند ايجاد كنند؛ ولي «امشب شب مهتابه» به شكل عجيبي تمام پتانسيل‌هاي بالقوه‌اش را براي تاثيرگذاري هدر داده است. تماشاي فيلم سوال ديگري را هم به ذهن‌مان مي‌آورد كه طبعاً جوابش را نخواهيم فهميد، ولي مطرح‌كردنش هم ضرري ندارد؛ اينكه انتخاب فيلم براي بخش مسابقه با كدام معيارها و ملاك‌ها انجام شده و هيئت انتخاب جشنواره كدام قابليت و كيفيت فيلم را ملاك اين انتخاب قرار داه‌است يا چه نكته‌اي در فيلم كشف كرده كه ما از فهم و درك آن عاجزيم؟

2- در يك شرايط معقول و استاندارد، تجربه تماشاي «جعبه موسيقي» فرزاد موتمن در جشنواره گذشته مي‌توانست مجابمان كند كه «صداها» را هم نبينيم؛ ولي در سينماي ايران هيچ چيز دليل چيز ديگر نيست و يك فيلمساز مي‌تواند در فاصله يك سال دو فيلم با اين همه تفاوت كيفي عرضه كند. «صداها» تجربه معقول و قابل تاملي ا‌ست و موتمن بار ديگر – برخلاف فيلم قبلي – به آينده كارش اميدوارمان مي‌كند. فيلمنامه قابل قبول و فكر شده سعيد عقيقي دستمايه خوبي براي موتمن فراهم كرده تا فيلمي بسازد كه معلوم است به دامنه علايق و سلايقش نزديك است و – باز بر خلاف فيلم قبلي – نشاني از سفارشي ‌بودن ندارد و به تعبير خودش در جلسه مطبوعاتي، فيلمسازي به قصد گذران زندگي نيست. اينجا با تجربه‌اي طرفيم كه گرچه آن‌طور كه بايد به بار ننشسته، ولي همين هم در وانفساي نام‌ها و ادعاهاي بزرگ و محصولات كوچك غنيمتي ‌است. بازي رويا نونهالي چشمگیر است و بقيه بازيگران هم توانايي‌هايشان را خرج فيلم كرده‌اند. «صداها» فيلمي‌ست كه عنصر فضاسازي را رعايت كرده و از آن مهم‌تر اينكه “كارگرداني” شده است. با وجودي كه به نظر مي‌رسد اين جمله را در مورد هر فيلمي مي‌شود گفت و نوشت، اما با تماشاي بعضي از فيلم‌هاي سينماي ايران در همين جشنواره مي‌توانيد متوجه منظورم بشويد. درباره خوبي‌ها و بدي هاي فيلم بيشتر از اين مي‌شود گفت و نوشت؛ درباره اينكه فيلم كجاها كار مي‌كند و كجاها لنگ مي‌زند، بايد مثال آورد. حتي درباره اينكه منظورم از “كارگرداني” چيست و فضاسازي مناسب براي يك فيلمنامه و داستان و شخصيت‌ها يعني چه، توضيح و دليل لازم دارد. عجالتاً تا زماني كه فرصت اين كار پيش بيايد، اين چند خط را فقط يك اظهار نظر كوتاه جشنواره‌اي فرض بگيريد. وقتي سال گذشته درباره «جعبه موسيقي» به صراحت گفتيم و نوشتيم، حالا كه فرصتي پيش آمده، شرط انصاف حكم مي‌كند كه جبران مافات كنيم؛ همان‌طور كه كارگردان هم با ساخت «صداها» تجربه قبلي‌اش را جبران كرده است.



به روز شده در : شنبه 19 بهمن 1387 - 0:11

چاپ این مطلب |ارسال این مطلب |

نظرات

فهیمه
شنبه 19 بهمن 1387 - 9:23
-5
موافقم مخالفم
 
صداهایی که می‌شنویم

طبق گفته سعید عقیقی این فیلم از انتها به ابتدا (revers) روایت شده .این مرا به یاد بهترین اثر revers سینمای آمریکا میاندازد یعنی memento .اما تفاوت این دو اثر بسیار زیاد است و شاید قابل مقایسه نباشند.برای مثال در "صداها" با نشان دادن سکانس اول که درگیری بین زن و یک مرد(ناشناس) است همه چیز برای مخاطب لو میرود و بزرگترین عامل یعنی تعلیق را که باعث کشش در مخاطب میشود را از بین میبرد.اما در memento تا آخرین لحظه کشش روایی در اثر هست و هرگز به طور کامل اجازه اطمینان به مخاطب نمیدهد که دقیقا چه کسی و با چه انگیزه ای زن راکشته.

در صداها درست به همین خاطر سکانس آخر برای مخاطب بی معنا جلوه میکند .چون همه چیز برای او لو رفته و دلیلی ندارد تا انتها داستان را دنبال کند.در حالیکه در memento کارگردان مرتب در حال ایجاد کشمکش و تعلیق است و همین باعث میشود علی رغم زمان نسبتا طولانی فیلم مخاطب با اشتیاق آنرا دنبال کند.

همانطور که میدانیم در ایران معدوداند فیلمهایی که روایت مدرن داشته باشند این فیلمنامه نیز به عقیده من میتوانست کمی بهتر نوشته شود و مهمتر از آن باید خیلی بهتر کارگردانی میشد. این عامل مهمترین دلیل برای به نتیجه نرسیدن مخاطب با فیلم است.

اما به هر حال پرداختن به این شیوه روایت در سینمای امروز ایران

قابل توجه است.


شنبه 19 بهمن 1387 - 12:6
1
موافقم مخالفم
 
صداهایی که می‌شنویم

خيلي زشته اينقدر تابلو كپي برداري كنيم و اصلاً به روي خودمون نياريم.

امشب شب مهتابه كپي سانسور شده فيلم "زندگي من" با بازي نيكول كيدمنه.خيلي چندش آوره كه آقاي كريمي ادعاي نويسندگي اين فيلمنامه رو داره با وجود اينكه جز اضافه كردن قضيه قرباني كردن، هيچ زحمت اضافه اي براي تغيير دادن روند داستان نكرده.خيلي بهتر بود حداقل اول تيتراژ مينوشت با اقتباس از فيلم فلان تا آدم اينقدر زورش نگيره.

حيف پول كه آدم بالاي اينجور كپي هاي احمقانه بده.


شنبه 19 بهمن 1387 - 12:21
1
موافقم مخالفم
 
صداهایی که می‌شنویم

نميفهمم چرا اينقدر آقاي كريمي خودشونو زحمت دادن؟ نسخه انگليسي فيلمنامه "زندگي من" رو ميگرفتن و كار ميكردن. نياز نبود خودشونو تو زحمت بندازن!

البته ايشون تو درك اون فيلم هم دچار سوءتفاهم شدن. درواقع اون فيلم تو ستايش زندگي نيست. منظور اينه كه كينه و نفرت و عقده هاي بچگي آدمها رو از درون خرد ميكنه و ميتونه مرگ رو جلو بندازه. وقتي بيمار رو به مرگ پدرشو مي بخشه، مرگش اينقدر عقب ميافته تا اون بچه اش رو ببينه.

كاش حداقل يه كم دقيق فيلم رو ميديد تا بهتر كپي برداري مي كرديد آقاي كريمي!

حسن یکتا
شنبه 19 بهمن 1387 - 21:11
-3
موافقم مخالفم
 
صداهایی که می‌شنویم

صداها ساخته فرزاد موتمن داستان قتلی است که در ساختمانی اتفاق می افتد و هر یک از اهالی ساختمان از طریق صدای لحظه به وقوع پیوستن قتل به نوعی در آن درگیر می شود(البته به زعم کارگردان فیلم).

داستان به صورت غیر خطی روایت می شود و زمان در آن به عقب بر میگردد. به نحوی که ما اول قتل را می بینیم و بعد کم کم به زمان پیش از قتل برگشته و موقعیت تک تک اعضای داخل ساختمان در هنگام وقوع قتل را بررسی می کنیم .

ساختار فیلم به نوعی بسیار شبیه فیلم ممنتو کریستوفر نولان است. و البته اگر نخواهیم راه دور برویم میتوان به فیلم طوفان سنجاقک همین شهرام مکری خودمان هم اشاره کرد که به نظر بنده به مراتب فیلم بهتری از صداها هم هست که در ادامه به علت آن هم اشاره میکنم.

صداها فیلمی ست که به ظاهر در ژانر جنایی قرار می گیرد و با سکانس اولی که از فیلم می بینیم هم همین توقع را در ما بر می انگیزد ولی مشکل از آنجایی شروع می شود که فیلم به ساده ترین اصل این ژانر وفا دار نمی ماند که آن هم جنبه معما گونه جنایتی است که اتفاق می افتد. در همان دقایق ابتدایی فیلم مخاطب به واسطه ی دیالوگ ها کاملا آگاه می شود که چرا زن مرد را مورد ضرب و شتم قرار داده و تنها چیزی که در ادامه می ماند چند تا سوال نچندان مهم که بیشتر از سر کنجکاوی در ذهن نقش می بندد نه از روی نیازی واجب برای درک داستان فیلم (نظیر اینکه مقتول چه شکلی بوده!) .

ما بقی فیلم مایه هایی کاملا اجتماعی دارد که البته این به خودی خود بد نیست ولی مشکل اینجاست که این داستانها انتظار ما را از سکانس اول برطرف نمی کند.

پاشنه آشیل فیلم ساختار روایی آن است. شاید اگر فیلم به صورت بهم ریخته و یا حتی خطی روایت می شد جذابیت بیشتری داشت. با این شیوه روایتی که فیلم دارد جذابیتی در فیلم باقی نمی ماند که مخاطب را راقب به دیدن ادامه آن کند. اتفاقی که در ممنتو و مخصوصا طوفان سنجاقک (به خاطر شباهت ساختاری نزدیکش به صداها) به بهترین شکل اتفاقق می افتد. مثلا در طوفان سنجاقک اگر ما هر بار به عقب بر می گردیم زاویه دید جدیدی پیدا می کنیم و نحوه قضاوتمان در مورد آن اتفاق دچار تغییر می شود. و این درست همان چیزیست که صداها فاقد آن است.

چنین ساختار هایی در صورتی دلنشین و جذاب می شود که مفهوم فیلم در تار و پود شکل ساختار آن تنیده باشد، و اینگونه می شود که با فیلم تاثیر گذاری هم مواجه می شویم.

شاید تنها فرمی که با این ساختار فعلی در فیلم صداها باعث شود جذابیتش حفظ شود این باشد که فقط صدای فیلم صداها را بشنویم و تصویری نمی بینیم.

اضافه کردن نظر جدید
:             
:        
:  
:       




mobile view
...ǐ� �� ���� ����� ������� �?���?�


cinemaema web awards



Copyright 2005-2011 © www.cinemaema.com
استفاده از مطالب سایت سینمای ما فقط با ذکر منبع مجاز است
کلیه حقوق و امتیازات این سایت متعلق به گروه سینمای ما و شرکت توسعه فناوری نوآوران پارسیس است

مجموعه سایت های ما: سینمای ما، موسیقی ما، تئاترما، فوتبال ما، بازار ما، آگهی ما

 




close cinemaema.com ژ� ��� �?��� ��� ���?���