یادداشتی از احمد طالبی‌نژاد؛
کافه پیانو، مستند شاملو و مستند فروغ...

سینمای ما - احمد طالبی‌نژاد:
يك: در خبرها آمده بود كه عده‌اي از خوانندگان يك رمان معروف و پرفروش يكي، دو سال اخير، به دليل مواضع سياسي نويسنده اين اثر كتاب‌هايشان را به ناشر برگردانده‌اند. اگر اين خبر درست باشد، اين نخستين بار است كه يك اثر ادبي قرباني ديدگاه يا رفتار سياسي نويسنده‌اش شده است. البته عده‌اي از روشنفكران اروپايي هم پس از جنگ در قبال آثار جورج اورول كه اسنادي از همكاي او در برخي حوادث سياسي خشونت‌بار به دست آمده بود، چنين موضعي اتخاذ كردند. اما در ايران بي‌گمان نخستين بار است كه چنين اتفاقي مي‌افتد اينكه شخصيت فردي هنرمند ربطي به اثرش دارد يا ندارد،‌بحث ديرپايي است كه نمي‌توان به راحتي درباره‌اش حكم صادر كرد. بوده‌اند هنرمندان بزرگي كه شخصيت فردي‌شان به ويژه در زمينه اخلاقيات، پر از مشكل بوده. مثل چاپلين يا وودي آلن. اما مخاطبان آثارشان به پاس ارزش‌‌هاي والاي آن آثار چشم بر اشكالات شخصيتي‌شان بسته‌اند. در حوزه سياست به ويژه در شرايط جامعه ما، اين بحث مي‌تواند هشداردهنده باشد. خب رمان مورد اشاره، بار اول نيست كه بحث‌انگيز شده. در كشاكش لغو امتياز ماهنامه «ارژنگ» كه به فاصله سه روز از انتشار نخستين شماره‌اش اتفاق افتاد، زمزمه‌هايي وجود داشت مبني بر اينكه علت اصلي تصميم هيات نظارت، نقدهاي تندي است كه درباره اين كتاب نوشته شده. من البته آن زمان اين گمانه را جدي نگرفتم. ولي نويسنده كتاب در وبلاگش، متني تند عليه بنده و مواضع مجله اتخاذ كرد كه با واكنش تند خوانندگان وبلاگش هم روبه‌رو شد. به ويژه آنجا كه ايشان در دفاع از هيات نظارت بنده را مورد شماتت قرار داده بود كه چرا «روي اعصاب هيات نظارت راه رفته»‌ام و چه و چه كه به هر حال خوانندگان وبلاگ ايشان، پاسخ‌هاي جانانه‌اي داده بودند. اميدوارم نويسنده محترم كه كتابش ركورد تعداد چاپ را در سال‌هاي اخير شكسته منهاي رمان مستند «دا»، متوجه باشند كه عرصه چندان خالي نيست. حداقل اينكه وقتي هنوز چاپ دهم كتاب توي ويترين‌‌ها ديده شده، چطور چاپ بيست‌وچندمش منتشر شده؟ اين نكته ساده اما ظريفي است كه مي‌تواند شك‌برانگيز باشد. از نظر من البته «ان‌شاءالله كه گربه است.»


دو: نسخه‌اي از فيلم شاملو، شاعر آزادي را چندي پيش از يك كانال تلويزيوني ديدم كه با نسخه اصلي آنكه 10، 12 سال پيش به همراه سازنده‌اش ديده بودم، تفاوت‌هاي آشكاري داشت. فيلم پخش شده، بسيار آشفته، سرد و گرم و پرحرف بود در حالي كه نسخه اصلي، به‌رغم كم و كاستي‌هايش، لحظه‌هاي تكان‌دهنده‌اي داشت. مثل نماي پايين آمدن شاملو از پله‌‌ها، در حالي كه يك پايش قطع شده و اين نما، به قرينه نمايي ديگر كه شاملو روي دو پا از پله‌ها پايين مي‌آيد و در نسخه فعلي هست، گرفته شده و تاثير شوك‌آوري بر مخاطب وارد مي‌كرد. در نسخه اصلي، آيدا حضور تصويري بيشتري دارد و فيلم به نوعي درباره او نيز هست كه عمري پاي شاعر بزرگ اين مملكت ماند و او را از بسياري بلاها حفظ كرد و باعث شد شاملو با فراغت به كارهاي عظيم تحقيق، ترجمه و خلق شعر بپردازد. ظاهرا فيلم وقتي از ايران خارج شد، به دست بهمن مقصودلو افتاد كه به عنوان تهيه‌كننده، مقداري مصاحبه غيرضروري با برخي نامداران ادبيات و فرهنگ معاصر به آن افزود و فيلم را به اثري پرحرف تبديل كرد كه شاملوي بزرگ را چنان كه شايسته است، به مخاطبان نمي‌شناساند.
اما فراموش نكنيم كه متاسفانه اين تنها فيلمي است كه درباره شاملو در زمان حياتش ساخته شده و حتي نسخه اصلي‌اش هم دربرگيرنده عظمت اين شخصيت بزرگ ادبي نيست. لابد هيچكس فكر نمي‌كرد شاملو روزي خواهد مرد. همانطور كه هيچكس فكر نكرد اخوان‌ثالث هم خواهد رفت و هيچ فيلمي از او در دست نيست و بسياري ديگر كه رفتند و تصويرشان در جايي ثبت و ضبط نشد.


سه: حدود 25 سال پيش، هنگامي كه براي اولين بار مستند «خانه سياه است» فروغ فرخزاد را روي نوار بتاماكس ديدم، خيلي كنجكاو شدم كه آن پسركي كه صحيح و سالم در كنار پدر، مادر و خواهرش در جذامخانه تبريز زندگي مي‌كند و در چند صحنه فيلم حضور شيطنت‌آميز دارد، حالا كجاست و چه مي‌كند. بعدها شنيدم كه او ساكن آلمان است. يكي مي‌گفت پزشك است، يكي مي‌گفت «سوداگري» مي‌كند و بود و بود تا چندي پيش كه يك فيلمساز آلماني درباره «حسيني» كه حالا مردي ميانسال و جاافتاده است، فيلم مستندي ساخت و يكي از شبكه‌ها هم آن را پخش كرد. فيلم اثري به شدت جذاب و كنجكاوي‌برانگيز است. از آن جهت كه هم حرف‌هاي ابراهيم گلستان را درباره فروغ مطرح مي‌كند و هم روند و چگونگي حضور، رشد و قوام يافتن حسيني در خانواده فرخزاد را بيان مي‌كند. حسيني كه گرايشات شديد روشنفكرانه دارد و بيشتر به كار ترجمه مشغول است، خود را عضوي از اين خانواده مي‌داند. اما نكته مهم درباره عنصري در جهان هستي است كه از حد اختيار انسان خارج است و آن نقش تقدير و سرنوشت است. فكرش را بكنيد، اگر فروغ به جذامخانه تبريز نمي‌رفت كه خانه سياه است را بسازد و فيلمساز ديگري اين وظيفه را برعهده مي‌گرفت، چه‌بسا كه حسيني هم سرنوشتي همانند ديگر بچه‌هاي جذامخانه پيدا مي‌كرد و اگر زنده مي‌ماند، امروز در يكي از روستاهاي دورافتاده اطراف تبريز، زندگي مي‌كرد، اما حالا حسيني مقيم آلمان است و كيا و بيا دارد.


منبع : اعتماد ملی

به روز شده در : پنجشنبه 15 مرداد 1388 - 11:26

چاپ این مطلب |ارسال این مطلب |

نظرات


پنجشنبه 15 مرداد 1388 - 13:12
-11
موافقم مخالفم
 
کافه پیانو، مستند شاملو و مستند فروغ...

آفرین به تو احمد طالبی نژاد...

تو یک نویسنده ی آزاده ای...

پس جناب فرهاد جعفری از همان ابتدا "نان به نرخ روز" بوده...

خوشحالم که کتابش را نخریده و نخواندم.


پنجشنبه 15 مرداد 1388 - 13:28
-37
موافقم مخالفم
 
کافه پیانو، مستند شاملو و مستند فروغ...

چند نفر از دوستان و افراد فامیل کتاب کافه پیانو را خواندند و به من گفتند کتابی سطحی و بی مایه است. ترجیح دادم آن را نخرم و نخوانم. چون اصولا به رمانهای ایرانی علاقه مند نیستم. ( البته منهای رمانهای بزرگ علوی و سیمین دانشور و مسعود بهنود و ... ) بسیاری از دوستانم در یکی دو ماه گذشته آن را پس داده اند.

کتاب عمیق و حقیقی یعنی کتاب دا. بهترین کتابی است که در این چند سال که نه، در دوران پس از انقلاب نگاشته شده.

درود بر زهرا حسینی...

محمد حسین
پنجشنبه 15 مرداد 1388 - 14:31
-1
موافقم مخالفم
 
کافه پیانو، مستند شاملو و مستند فروغ...

چرا اسم نویسنده رو ننوشتی حضرت آقا

میخواستی مثلا بی طرفی خودت رو القا کنی

قدیمی شده این کلکا

به جای اینکه در مورد مطلب اصلی بنویسی چه با بی ادبی به نویسنده کتاب کافه پیانو پریدی / درد روشنفکری خفه کرده این ملت رو / یا با ما یا بر ضد ما / مردم رو اصولا روشنفکران ما اینجوری دوس دارن

هما
پنجشنبه 15 مرداد 1388 - 19:23
-23
موافقم مخالفم
 
کافه پیانو، مستند شاملو و مستند فروغ...

کتاب ضعیفیه ... حالا نویسنده اش هر کی می خواد باشه ....

مقایسه نویسنده با هنر مندان بزرگ جهان رو هم میذاریم به حساب جنبه ظنز قضیه!


شنبه 17 مرداد 1388 - 7:44
11
موافقم مخالفم
 
کافه پیانو، مستند شاملو و مستند فروغ...

بيله ديگ بيله چغندر...سلين هواي هيتلرو داشت و ارول هواي چرچيل..اونوقت فرهاد جعفري...

raha
يکشنبه 18 مرداد 1388 - 19:27
-3
موافقم مخالفم
 
کافه پیانو، مستند شاملو و مستند فروغ...

man ke delam baraye aghaye hoseyni sokht fekr nemikonam kheyli kia bia dashte bashe

be doostane roshanfekr va ahle tafakor va tahlil hamannnnnnnnnnn tosiye mikonam romane sahme man ra bekhanand

neveshteye parinooshe sanie

حسن
يکشنبه 8 شهريور 1388 - 11:23
-8
موافقم مخالفم
 
کافه پیانو، مستند شاملو و مستند فروغ...

در دوردست ها آنجا كه انسان را به آرزو نشسته ام ،گرمي بخش احساسم، انديشه ام،نام خورشيدي چون شاملو الماس وار بر چشمان آزادي مدرخشد.آنان كه شكوه انديشه اش را پاس ميدارند، نجواي آزادي وعشق را نويدميدهندو آنان كه بر گردهمان مينشينند،سفاهت حيواني را كه بر خورشيدو ماه هم قصد تعرض مي طلبند،پاينده بادآمالتان

سلام استادِ:جعفرگنج خانلوهستم از زنجان
چهارشنبه 15 شهريور 1391 - 19:36
1
موافقم مخالفم
 
درخواست تماس فوری

عالی بودی مثل همیشه

اضافه کردن نظر جدید
:             
:        
:  
:       




mobile view
...ǐ� �� ���� ����� ������� �?���?�


cinemaema web awards



Copyright 2005-2011 © www.cinemaema.com
استفاده از مطالب سایت سینمای ما فقط با ذکر منبع مجاز است
کلیه حقوق و امتیازات این سایت متعلق به گروه سینمای ما و شرکت توسعه فناوری نوآوران پارسیس است

مجموعه سایت های ما: سینمای ما، موسیقی ما، تئاترما، فوتبال ما، بازار ما، آگهی ما

 




close cinemaema.com ژ� ��� �?��� ��� ���?���