يادداشت‌هاي «عيار 14» - 13؛
برف

سينماي ما - صوفيا نصرالهي:‌ بالاخره انتظارمان به سر رسید. امروز "عیار 14" را دیدیم و خدا را شکر رویمان به همان سپیدی پهنه ی پربرف فیلم شد! فیلم آخر شهبازی همان طور که دلمان می خواست، فیلم خوبی است. نه فقط خوب که خیلی خیلی خوب است. فیلم شهبازی در خودش حس و حال و شور سینما را دارد. درست از همان شروع فیلم، همان سکانس ابتدایی سینما را با همه وسعت و زیبایی اش نشانمان می دهد. جایی که قطاری از عمق کادر سفید به ما نزدیک می شود. "عیار14" فیلم کارگردانی کاربلد است که هم سینما را خوب می داند و هم آن را دوست دارد. اجرای آن به جز یکی دو صحنه ،( مثل آتش زدن تانکر که آن هم به دلیل مشکلات مالی در سینمای ایران است و چقدر افسوس برای ما چون این صحنه می توانست نقطه اوجی برای فیلم باشد و روی صندلی میخکوبمان کند ولی حالا تاثیر چندانی ندارد!)، تقریبا بی نقص است. می خواهم از چند نکته "عیار14" بگویم که به نظرم عیار فیلم را بالا برده است:
1) برف: این یکی از بهترین استفاده ها از فضای برفی در سینمای ایران است. اول به دلیل این که کمک کرده تا فیلم بی زما ن و بی مکان پیش برود. انقدر همه جا سفید است که حواسمان پرت خیابان و تابلوی مغازه ها و این که الان این جا فلان میدان تهران است یا تبریز یا شیراز یا چه می دانم حتی سوییس نمی شود. حواسمان فقط پی شخصیت هایی است که روی زمینه سفید، پررنگ تر به نظر می رسند. دومین کارکرد این فضای سفید هم این است که به فیلم وسعت و بزرگی بخشیده. باعث شده که صحنه ها عمق پیدا کنند. همان کارکردی که در فیلم های بزرگ آمریکایی، دشت ها دارند.
2)بازیگران: به نظر می رسد این بهترین کستینگ ممکن برای فیلم است. نمی دانم واقعا این ها بهترین انتخاب برای این نقش ها بودند یا با کارگردانی خوب شهبازی اگر از بازیگران دیگری هم استفاده می کرد به همین خوبی جواب می گرفت؟!به هر حال فعلا که ما بهترین محمدرضا فروتن را روی پرده داریم. خوددار و ترسیده و مضطرب. و بهترین کامبیز دیرباز ساکت و آرام و مرموز و واقعا بهترین پوریا پورسرخی که تا امروز دیده ایم. مینا ساداتی هم چه چهره و چه بازیش کاملا با نقشی که برای آن انتخاب شده، منطبق است. فیلم را مثل ما دوست داشته باشید و یا خیلی هم با آن ارتباط برقرار نکرده باشید، فکر نمی کنم کسی بتواند منکر بازی های خوب فیلم بشود. به خصوص که شب قبلش فروتن را در نقش دیگری هم دیده بودیم و قدر فروتن "عیار14" را بیشتر دانستیم.
3)شخصیت ها: مشکل بزرگ اکثر فیلم های سینمایی ما در شخصیت پردازی است که "عیار14" از آن جان سالم به در برده است. به همه ی شخصیت ها به اندازه ای که نیاز بوده پرداخته شده، نه بیشتر و نه کمتر! معنای شخصیت پردازی خوب و درست این نیست که ما همه چیز را درباره یک کاراکتر بدانیم. باید آن اطلاعاتی را داشته باشیم که به ما کمک می کند تا شخصیتش برایمان باورپذیرتر باشد. مثلا چه اهمیتی دارد که فروتن در گذشته چه بوده و چه کرده و یا چرا امروز با همسرش اختلاف دارد. ما چیزهایی را که لازم است می دانیم. به رابطه فروتن با همسرش اشاره می شود تا رابطه اش با مینا برایمان روشن تر شود.
کامبیز دیرباز تا آخر و حتی بعد از این که کارگردان دست خودش را برایمان رو می کند، همچنان مرموز می ماند. مثل غریبه هایی که در وسترن ها به شهر وارد می شدند و شهر را به هم می ریختند و یا آباد می کردند و بعد بی سر و صدا از راه دیگری به سفرشان ادامه می دادند.
4)موسیقی: استفاده نکردن از موسیقی در طول فیلم کاملا بر می گردد به هوشمندی و رندی پرویز شهبازی. هر موسیقی متنی می توانست کارکرد معکوس داشته باشد و تاثیر و بار صحنه ها را کم کند. اتفاقا فضای برفی فیلم برای استفاده از موسیقی کم حجم- مثلا در حد یک پیانو و ویولنسل- خیلی گول زننده و تحریک کننده بود اما بک بار فیلم را در ذهنتان با موسیقی متن ببینید تا متوجه بشوید که این تمهید شهبازی چقدر به کمک فیلم آمده است. موسیقی فیلم شهبازی در فضاست. مثل وقتی که حمید و مینا در ماشین نشسته اند و اگر در پس زمینه دیالوگ ها فقط سکوت کامل بود، ممکن بود این سکانس خشک و تصنعی از آب در بیاید ولی حالا ته صدای ادیت پیاف آن را تلطیف کرده است.
5)ریتم: این یکی موهبت فیلم به ماست. بس که این روزها فیلم هایی دیدیم که کند و کشدار بودند و یا با وارد کردن داستانک های مختلف می خواسته اند به زور ریتم قلابی به فیلم تزریق کنند، خسته شدیم. اما "عیار14" اتفاقا از یک خط داستان محدود و جمع و جور ریتم می سازد. البته یک ربعی طول می کشد که با فضای فیلم همراه شوید ولی بعد از آن تعلیقی که در داستان و از آن مهم تر در اجرا وجود دارد، بعيد است بگذارد خسته بشوید.
6)آداجیو: می دانم که آداجیو آلبینیونی هم باید در بخش موسیقی می آمد ولی آن قدر برایم دلنشین بود که یک بخش به نام خودش داشته باشد. اگر بدانید در فیلم های دیگر در چه سکانس هایی چه بلایی سر آداجیوی نازنین می آورند! "عیار 14" با آداجیو تمام می شود. خودتان تصور کنید آداجیو روی یک نمای باز از یک مسیر سفید از برف که ته آن به روستایی می رسد و یک وانت قرمز دارد این مسیر را طی می کند.
و البته "عیار 14" هنوز شاهکار نیست و ما منتظر هستیم تا پرویز شهبازی شاهکارش را بسازد.


منبع : سينماي ما

به روز شده در : پنجشنبه 17 بهمن 1387 - 16:57

چاپ این مطلب |ارسال این مطلب |

نظرات


جمعه 18 بهمن 1387 - 16:28
11
موافقم مخالفم
 
برف

بابا خیلی گندش کردین

آشغال بود

قفط دوست دارم بی صبرانه تردید رو ببینم

ساناز
شنبه 19 بهمن 1387 - 7:29
-13
موافقم مخالفم
 
برف

عيار14 فيلم خيلي خوبي بود

بعد چند فيلم كه اصلا انتظارم را برآورده نكردن و حسابي ضدحال بودن اين فيلم چسبيد

خوب خوب بود

اضافه کردن نظر جدید
:             
:        
:  
:       




mobile view
...ǐ� �� ���� ����� ������� �?���?�


cinemaema web awards



Copyright 2005-2011 © www.cinemaema.com
استفاده از مطالب سایت سینمای ما فقط با ذکر منبع مجاز است
کلیه حقوق و امتیازات این سایت متعلق به گروه سینمای ما و شرکت توسعه فناوری نوآوران پارسیس است

مجموعه سایت های ما: سینمای ما، موسیقی ما، تئاترما، فوتبال ما، بازار ما، آگهی ما

 




close cinemaema.com ژ� ��� �?��� ��� ���?���