| |
سینمای ما - جواد طوسی: یک آفت بزرگ سینمای این سالهای ما، وادادگی اغلب فیلمسازان و فقدان خلاقیت و تجربه در فرم برای دستیابی به زبانی نو و متفاوت است. به همین خاطر، حتی آن فیلمهای شاخص نیز تا جایی تو را با خود همراه میکنند و از یک جا به بعد کم میآورند. یا اینکه باید با بعضی از آنها با مسامحه (آمیزهای از چند فصل خوب و ناموفق) کنار بیایی.
در این فضای بیرونق، وقتی سیر تکاملی «پرویز شهبازی» را در نوعی سینمای تجربی متکی به فرم و روایتپردازی تودرتو و غیرخطی میبینی، ذوقزده میشوی. میزان عیار فیلم آخر او را باید در توجهش به فضا و لوکیشن، ایجاز در شخصیتپردازی و کلام منطبق با موقعیت یک مشت آدم تنها و پا در هوا که حال و روز خوبی ندارند، سنجید. او با اجرایی فکر شده، بستری فراهم میکند که مرز توهم و واقعیت برایمان نامعلوم باشد و نتوانیم در مورد هیچکس و هیچ نشانه اولیه، به تحلیل و داوری قطعی برسیم، زیرا از دید شهبازی قطعیتی وجود ندارد. ویژگی بارز این نگاه و بیان و اجرای شالودهشکنانه، پرهیز از ادا و تکلفگویی است.
چیزی که مرا در «نفس عمیق» (به اقتضای سن و سال و گذشته و حالی پر کنتراست و آمیخته با آرمانگرایی و آرمان باختگی) اذیت میکرد، آنارشیسم عنانگسیخته جاری در فیلم و اصرار شهبازی به تعمیم نگاهی پوچگرا به دنیا و آدمهای تنها و سرخوردهاش بود. در اینجا هم ما همچنان با آدمهایی منفعل و دور از هر گونه رفتار کنشمندانه مواجهیم، اما حالا دیگر سعی میکنم با این قضیه راحتتر کنار بیایم و آن را به عنوان یک نوع نگاه و سلیقه از فیلمسازی که در قبالش شعور تصویری خوبی دارد - میپذیرم. به اضافه آنکه شهبازی به عکس پایان سیاه و در مه گم شده «نفس عمیق»، در «عیار 14» از آن شروع شکل یافته در عزا و مصیبت (وانت حامل دو آدم سیاهپوش که عکس روبان مشکی خورده طلافروش از دنیا رفته میانشان قرار گرفته)، به آن «لانگشات» متمرکز شده در یک روستای کوچک ساده و زیبا میرسد که میتواند مکانی امن و آرامش بخش برای آن جوان آزاد شده از اسارت باشد که ما را در خماری انتقام گرفتن از آن طلافروش کابوسزده گذاشت و آرامش و دسترسی به گمشدهاش را به اجرای خشونت ترجیح داد.
شهبازی «صلوه ظهرش» را با نشانهها و المانهای آشنا ولی خارج از آن قواعد کلاسیک و نوستالژیک به تصویر درمیآورد. به همین دلیل، ممکن است برای بعضیها این تصور پیش بیاید که فیلم مشکل قصه و روایت دارد. ولی در واقعیت امر، شهبازی فضا و حس و حالی برای بیننده عمیقش ایجاد میکند که او ناخودآگاه به یک سفر ذهنی کابوسگونه کشیده شود. این به خمیرمایه آدمهای شهبازی بستگی دارد که این سفر برایشان نوعی عذاب الیم باشد یا جستجوی منتهی به آرامش ...
البته «عیار 14» در بعضی صحنهها ریتم تندتری را میطلبد که این اشکال را باید در تدوین فیلم دید، ولی این باعث نمیشود که از عیار بالای فیلم اخیر پرویز شهبازی چیز زیادی کم کنیم.
|