یادداشت سعید قطبیزاده درباره میزاک و جلسه نقد پرهیاهویش؛ ژانر رشت
سینمای ما - سعید قطبی زاده: با اينكه آدم صبوري هستم، اما تا حالا نتوانستهام هيچ فيلمي از حسينعلي ليالستاني را تا آخر تحمل كنم. اصلاً معلوم نيست او چه لذتي از اين نوع فيلم ساختن ميبرد كه سالهاست دارد همين جوري ادامه ميدهد. حضور اين همه بازيگر معروف سينما و عوامل درجهيك از امير اثباتي و محمدرضا درويشي تا محمدرضا دلپاك و تورج منصوري براي چي بوده؟ معلوم است از ميان اين همه فيلمي كه در سال توليد ميشود، نميشود انتظار داشت كه نيمي از اين تعداد آنهايي باشند كه ما دوست داريم؛ اما فيلم بد داريم تا فيلم بد. يك فيلمي مثل سوپراستار طبق همان الگوي آتشبس ساخته شده و دورخيز كرده براي فروش. نميشود گفت سوپراستار حوصله آدم را سر ميبرد يا كفريمان ميكند. يك فيلم سرگرمكننده است و دارد قصهاش را تعريف ميكند اما چيز قابل اعتنايي نيست. بعضي فيلمها، به اين قصد ساخته ميشوند كه سازندگانش اصول و روشهاي فيلمسازي را از نو تعريف كنند و از نبوغ كارگردانشان خبر دهند، اما در عمل نتيجه چيزي از آب درميآيد مثل ميزاك. من اصلاً به اين كار ندارم كه چرا ليالستاني همهاش دوست دارد در طبيعت و روستا كار كند و برايم مهم نيست كه اين تعداد بازيگر سينما چطور و با خواندن كدام فيلمنامه جذب اين كار شدهاند (اگر البته ملاك فقط فيلمنامه باشد!) اما اگر فيلم را ديديد حتماً توجه كنيد كه اين چندمين بار است كه داريوش ارجمند با يك تيپ ثابت، نقش پهلوون را بازي ميكند. چه چيزِ نقشي كه فاطمه معتمدآريا در اين فيلم دارد، از گيلانه متفاوتش ميكند و محمدرضا فروتن كه ظاهراً علاقه زيادي به تجربه نقشهاي عجيب و غريب دارد، آيا از خودش ميپرسد كه قرار است چه چيزي به كارنامهاش اضافه كند؟ فرض كنيد به جاي اين تعداد معروف، آدمهاي ناآشنا بازي ميكردند؛ چه اتفاقي ميافتاد؟ وقتي اساساً بازياي وجود ندارد و همه دور هم ميچرخند و راه ميروند و سعي ميكنند در پلانسكانسهاي ناموجه و بيخود، حفظ راكورد كنند.
پريروز در همين ستون درباره وضعيت جلسههاي مطبوعاتي نوشتم و اينكه خيلي از كارگردانهاي مطرح نيز طاقت شنيدن هيچگونه انتقادي ندارند و چون سوالات به شكل مكتوب به دستشان ميرسد، آزادند كه شوخي كنند، دست بيندازند و موضوع را بپيچانند. هميشه بيش از نيمي از اين سالن را هم كساني تشكيل ميدهند كه براي اين جور جلوهگريهاي عوامل فيلم، كف بزنند. با اينكه در جلسه ميزاك، تمام مدت ايستاده بودم تا حرفهاي ليالستاني درباره فيلمش را بشنوم، پس از ديدن بحثهاي پيش آمده ميان دوستان و همكاران با عوامل فيلم و مجري جلسه، به اين نتيجه رسيدم كه يا بايد شكل برگزاري اين جلسات تغيير كند (مثلاً تريبوني گذاشته شود تا هر كس سوالش را شفاهي اعلام كند) يا بايد به همين شكل بيبخار راضي شد، فقط با اين توضيح كه ممكن است آدم نتواند اين همه حرفهاي نامربوط درباره دايناسور و... را داشته باشد.
|