بیش تر مواقع توی زندگی مان با جاها، چیزها یا اشخاصی مواجه می شویم که نه «زمان»،و نه «مکان» مناسبی است برای برخورد و مواجهه. حالا «بگذار شخص مناسب وارد شود/ Let The Right one In» عاشقانه ومپایری و غریب امسال در تک تک لحظات جاری در داستانش، این حس غمگنانه را مرور می کند، حکایت رومانسِ به شدت معصومانه یک دختر ومپایر 12 ساله به نام الی که دل به پسر هم سن و سال همسایه به نام اسکار می سپارد. می بینید که در نگاه اول داستان چیزی در مایه های فیلم تین ایجری امسال هالیوود یعنی «گرگ و میش/ Twilight» (که البته هنوز ندیده امش، بنابراین قضاوتی هم نمی کنم) است اما تم آشکارا ویران کننده موسیقی مطلقا متعلق به منطقه اسکاندیناوی ساخته یوهان سودرک ویست که برای اولین بار طی فضای غریب داستان نواخته می شود، می فهمید که برای همیشه مجذوب و مفتون این اثر شده اید. شاید خیال می کنید الان لحظات بعد از تماشای فیلم است و بسیار جو زده شده ام؟ یا حالم به خاطر فیلم های معمولی و نه چندان امیدوار کننده امسال خوش نیست و حالا شادمان (بخوانید خوشحال!) گشته ام؟ فکر نمی کنم؛ چهره سرد و بی تفاوت اسکار، پسر نوجوان فیلم (با بازی حیرت انگیز کر هدبرنت) و چشم های توأمان اغواکننده و معصوم و بدنبال زندگی الی (با بازی لینا لندرسن) به همراه کارگردانی «مکتب سوئد» و به اندازه فضای فیلم غریب تامس آلفردسن، جای دیگری نمی گذارد که «بگذار شخص مناسب وارد شود» را با ادای احترام به سه چهار عنوان قابل اشاره امسال به عنوان بهترین فیلم 2008 برگزینم. اثری که توانسته فیلم سازی به سبک برگمان را بالاخره به دغدغه های مان (نسل ما) نزدیک کند، اثری که ته ته اش به یک قطعه پروگرسیو متال از گروه «Evergrey» می ماند، پر از رنج، غم و پارانویا.
* نام آلبوم سال 1999 «Evergrey»
بازگشت به روز نوشتهاي نويد غضنفري