سلام فیلم که مشخصا یه موضوع تکراری رو انتخاب کرده بود داستان یه حاجی با دوتا زن و درگیری های پیرامونش به نظرم میادش طرحی که باعث نوشته شدن فیلمنامه بوده تنها جمله اخر فیلم هستش !!! من به عدالت اعتقادی ندارم ( حالا تو این دنیا ) فیلم با یه سری فلاش بک سریع از زندگی ابراهیم شروع میشه و بعدش دیگه اون ریتمی که آدم با دیدن این فلاش بک ها انتظار داره نمیتونیم ببینیم . فیلم هم تو قسمت هایی از خودش بازم بر میگرده به شعار که چه شد اینجوری شد !!! چنتا دیالوگ از سعید نیکپور که آدم رو یاد عباس آژانش شیشه ای میندازه که میگه من قبل از جنگ سر زمین با تراکتور کار میکردم الان هم سر زمین بی تراکتور کار میکنم ! شخصیت پردازی ها زیاد خوب نبودش ، از یه آدم با سابقه ابراهیم که الان هم یه جورایی ژورنالیست شده و اون همه دشمن داره تیز هوشی بیشتر از این آدم انتظار داره ، که حداقل تو برخوردهای اول با پریسا ، یه درصد احتمال پاپوش درست کردن رو بده خصوصا بعد از اون ملاقات با آتیلا پسیانی که !!! بازی ها خوب بودن خصوصا هانیه توسلی ، و البته فرهاد اصلانی به جز قسمت های اول فیلم جایی که خبرنگارا دورش کردن و داره میگه روزه سکوت گرفتم ، اونجا بیشتر به طنز میادش بازی و هیچ همخونی با باقی بازی تو فیلم نداره !!!
|