دانلود

 محسن امیریوسفی واژگان آشنای سینمای ایران را دوباره معنی کرد : «لغتنامه مخفی سینمای ایران» تقدیم به «رئیس محترم سازمان سینمایی»! :: سينمای ما ::

   






محسن امیریوسفی واژگان آشنای سینمای ایران را دوباره معنی کرد
«لغتنامه مخفی سینمای ایران» تقدیم به «رئیس محترم سازمان سینمایی»!

سینمای ما- محسن امیریوسفی کارگردان فیلم‌های «آتشکار»، «خواب تلخ» و ... در یادداشتی که روزنامه بهار آن را منتشر کرده، «لغتنامه مخفی سینمای ایران» را به «رئیس محترم سازمان سینمایی» تقدیم کرده است. این لغتنامه به شرح زیر است:

آرگو: فیلمی است که هم برای سازندگانش در آمریکا آب داشت و هم برای گروهی در ایران نان! و البته قرار بود قسمتی از این نان، به شکلی مهرورزانه با وکلای فرانسوی تقسیم شود که خوشبختانه رئیس سازمان سینمایی که خود تجربه در فرانسه زیستن را داشت با درایت جلویش را گرفت. شاید تنها کلامی که درباره این فیلم می‌توان گفت این است: ما در این سال‌ها این همه فیلم ضدآمریکایی مزخرف ساختیم، بگذارید یک فیلم ضد‌ایرانی مزخرف هم آنها بسازند!

ارزش‌ها: کلمه‌ای تامل‌برانگیز و پراحترام که بنیان فکری و اعتقادی مردم را نشان می‌دهد ولی دریغ و ‌هزار افسوس که در سینما، تنها محفلی شد جهت دریافت و گاهی هم مَکشِ پول نفت و بیت‌المال، برای گروهی آدم محترم که متاسفانه سینماگران درجه یکی نبودند و باور کنید نخواهند هم شد! هر «ارزش» دیگری در جهان بود بعد از ساخت این همه فیلم ارزشی بد، خود‌به‌خود فرو‌ می‌ریخت! ولی خوش به حالمان که این ارزش‌ها همچنان بر سر جای درست خود که همانا فکر و قلب و روح و تاریخ ما ایرانی‌هاست بر جای مانده و خواهد ماند.

اعتدال: این کلمه از ابتدای سال به‌طور جدی وارد ادبیات سیاسی ایران شد و اکثریت مردم هم در خرداد 92 آن را با رأیشان انتخاب کردند ولی 16 سال پیش، کلمه اصلاحات هم به همین شیوه مورد پسند مردم قرار گرفت ولی واقعیت این است که سال‌ها پیش از 1376 هر دو کلمه «اعتدال و اصلاحات» امید و آرزوی هنرمندان این دیار بود که آن را در شعر، موسیقی، کتاب و فیلم‌هایشان برای مردم خواندند و گفتند و نمایش دادند و حالا هم می‌توانند آنها را در قسمتی از تدبیر سیاسیون مملکتشان ببینند.

القاعده: شاید خواندن این کلمه در این لغتنامه برایتان اسباب تعجب شود چون القاعده‌ای که فقط زبان خون و شمشیر و بمب انتحاری و سر بریدن را می‌داند و تاکنون ‌هزاران زن و مرد بیگناه را در سراسر جهان کشته چه ربطی به ایران و مخصوصا سینمای آن دارد؟ توضیح می‌دهم! ... سال‌ها پیش یک شب خواب دیدم گروهی در سینمای ایران آن‌چنان کردند و گفتند و نوشتند و فحاشیدند (!) که فقط از دست «بخش فرهنگی القاعده!» برمی‌آمد. باور کنید خواب دیدم و منظورم به شخصی نیست که مهم‌تر از آن بحث بر سر تفکر القاعده‌گون است که اگر خدای نکرده دستش باز باشد زبونم لال مراسم گردن‌زنی جلوی ارشاد و خانه سینما راه می‌اندازد. به هر حال دعا می‌کنم این تفکر هیچ‌وقت در سینمای ایران نبوده و نباشد. لطفا تعجب نکنید و بگویید آمین!

جشنواره فجر: آقای ایوبی، 30 دوره جشنواره فیلم فجر برگزار کردیم و هنوز هم میکروفون‌هایمان سوت می‌کشند! و تصویرهایمان بور ‌است! و سیمرغ‌هایمان آخرین لحظه عوض می‌شوند! تازه بخش فیلم کوتاه و مستند هم حذف شد و بعدا به زور، فقط مستندهای بلند برگشتند. هنوز هم فیلم‌های اول و مستقل توی این جشنواره جای آنچنانی ندارند و فیلم‌های متفاوت باید بروند تو پستو یا خارج از ایران بوق بزنند. ولی نسل ما به احترام تعدادی از بزرگان سینما که به‌حق سیمرغ‌هایی گرفتند و به احترام مردم و مطبوعاتی که هنوز این جشنواره را دوست دارند، همچنان سعی می‌کنیم فیلم‌هایمان در این جشنواره باشد تا دیده شوند. راستی می‌دانستید یک سال‌هایی بعضی‌ها یواشکی روز اول جشنواره اسم برندگان سیمرغ را می‌گفتند و روز آخر هم همان‌ها جایزه می‌گرفتند؟! ... باور می‌کنید؟!

جشنواره‌های خارجی: و اما جشنواره‌های خارجی!‌ ... دورانی بود که فیلم‌هایی در ایران ساخته می‌شدند و مجوز پخش می‌گرفتند و می‌رفتند خارج و جایزه می‌گرفتند و برمی‌گشتند و مدیران هم تبریکی بهشان می‌گفتند و یک‌سری آدم‌های منتقد جشنواره‌ها که البته همه‌شان منتقد واقعی نبودند و گروهی آدم حسود و مامور حال‌گیری هم بینشان بودند، به آن مدیر ‌گیر می‌دادند که چرا تحویلش گرفتی؟! و او هم توضیحی می‌داد و تمام. ولی در سال‌های اخیر یک‌باره گفتند جشنواره‌های خارجی به کل بد هستند و اصلا هر فستیوال خارجی مثل جشنواره فجر خودمان نباشد تحریمش می‌کنیم و کسی حق فرستادن فیلم به خارجه را ندارد و‌ای بگیر و‌ای ببند! و بعد از مدتی دیدیم که جشنواره‌ها این‌بار رفتند سراغ فیلم‌های درباره ایران که خارج از ایران ساخته می‌شد و آقایان دیگر دستی بر آنها نداشتند! بهشان گفته شد:‌ ای مدیران عزیز، قبل از این فیلم‌های داخل مملکت خودتان به جشنواره‌ها می‌رفتند و دیده می‌شدند و جایزه‌ای می‌گرفتند و افتخاری می‌آفریدند و احتمالا با فروششان ارزی هم به مملکت می‌آوردند، ولی حالا چه؟ و آنها پس از تفکر زیاد گفتند: ما راه‌ حلی داریم! و ما خوشحال منتظر راه‌ حل بودیم که گفتند: اصلا این فیلمسازها 20 سال فیلم نسازند و مستندسازانی را هم که به بی‌بی‌سی فیلم فروختند ببرید زندان! البته موضوع دوم بالاخره بعد از دو سال ناقابل حل شد ولی موضوع اول هنوز سر جایش است!

جنایات فرهنگی: به کلمه مدیران سینمایی مراجعه فرمایید!

حال بد: آقا دورانی بود دوران مهرورزی! هشت سال پیش تازه شروع شده بود و همه صفر کیلومتر آمده بودند ارشاد و چنان بساط مهرورزی پهن بود و پشت سر هم فیلم می‌ساختند و پروانه می‌دادند و البته توقیف هم می‌کردند. ما که توی توقیفی‌ها بودیم، گفتیم: دوستان حالمان بد است. چه کنیم؟! دوستان هم دست در گردن مدیران آن زمان گفتند: تعامل! خلاصه چهار سال بعد آنها هم به حال ما رسیدند و گفتند: وای حال ما هم بد است! و ما که حالمان بدتر شده بود ته دلمان کمی خنک شد!

حوزه هنری: والله واقعیتش من چون هر چهار پنج سال یک‌ بار که تقی به توقی می‌خورد، می‌توانم یک فیلم سینمایی بسازم ترجیح می‌دهم مثل یک محافظه‌کار واقعی! چیزی در این مورد نگویم. من ترجیح می‌دهم حتی اشاره‌ای هم نکنم به اینکه جلوگیری از اکران چند فیلم سینمایی ایران در سینماهای حوزه چه لطمه‌ای به نظم سینما زد. من حتی صحبتی هم از این موضوع نمی‌کنم که افتخار می‌کنم عضو شورای مرکزی مجمع فیلمسازان خانه سینما هستم که این کار حوزه را در بیانیه‌ای شفاف محکوم کرد. به‌ هر حال من هیچ اعتراضی نکردم چون ممکن است یک روز هم عقاب شانس حوزه هنری روی شانه‌های من بنشیند و بعد ... و بعد ... مرا لقمه چپ خود بکند!

خانه سینما: آنها بستند و شما بازش کردید! درود بر شما و سپاس از همه کسانی که تلاش و ایستادگی کردند که این اتفاق بیفتد و تاسف از اینکه خود با داشتن وحدت و اقتدار صنفی نتوانستیم زودتر بازش کنیم. ما سینماگران حتی در روز معرفی وزیر محترم ارشاد هم تنها گروهی بودیم که سخنرانی در آن جلسه نداشتیم که حداقل ژست‌گونه‌ای از درخواست‌های ما را مطرح کند و مقصرش فقط خودمان هستیم و خودمان ...!

سانسور: توضیحی وجود ندارد. به کلمات مترادف همچون «خودممیزی»، «خود‌شکوفایی»، «تعامل یک‌طرفه»، «اصلاحات لازم» و «همینه که هست...» مراجعه شود!

سینمای بدنه: این سینما حاصل پیوند دو نوگل رسیده یعنی سینمای تجاری و سینمای دولتی است! این سینما اصولا متخصص تثبیت خطوط قرمز و حتی پیش‌روی آن است! و از صفات بارز آن سفیدنمایی شرایط جامعه است و به شما ثابت می‌کند پول نفت تو کف جامعه ریخته و شما‌ عرضه برداشتنش را ندارید! قبلا به این سینما می‌گفتند فیلمفارسی که خوبیت ندارد دیگر بحث را ادامه بدهیم ... تمام!

سینمای مستقل: یک کیسه بوکس خوب! هر وقت فیلم‌های تجاری نمی‌فروشند یا پول نیست که فیلم‌های دولتی ساخته بشوند برای آرام کردن خود و تمدد اعصاب چند تا مشت به این کیسه می‌زنند! هر وقت هم اعصابشان خیلی خیلی خرد شده باشد جشنواره فیلم مستقل خودشان! را راه می‌اندازند و ده‌ها جایزه هم می‌دهند! سینمای مستقل به تعبیر بعضی، یعنی حاجی سه چهار میلیارد بده خودمون فیلم مستقل می‌سازیم! اصولا در این سال‌ها همه مستقل بودند جز سینمای مستقل! پولدارهای مستقل! سینمای نفتی مستقل! سینمای دولتی مستقل! حاجی بازاری‌های مستقل! معناگراهای مستقل! حتی تعریف جدیدی از سینمای مستقل درآمد که بعضی هم از سر ندانستن آن را تبلیغ کردند. تعریف جدید این بود: فیلم مستقل فیلمی است که خودش پولش را بدهد! با این تعریف ناکامل و رندانه، ضمن رفع تکلیف از مدیران دولتی در گردشی عجیب سینمای فیلمفارسی و تجاری همان سینمای مستقل می‌شود! چون پولش را خودش می‌دهد! جورج لوکاس هم مستقل‌ترین فیلمساز جهان می‌شود و هالیوود هم بزرگ‌ترین کمپانی سینمای مستقل جهان می‌شود! ولی اگر بخواهم تنها تعریفی از ظرفیت این سینما در ایران داشته باشم، سینمای مستقل سندی صادقانه، موشکافانه و ماندگار از زندگی ما ایرانی‌هاست. سینمایی است که اولین شرط ساختنش عشق به سینماست، نه شهرت و نه پول. سینمای مستقل رها از قید و بند مناسبات سینمای تجاری، دولتی و بدنه است. روش و دستور زبان سینمای مستقل ایران، جهان سینما را تحت‌تاثیر قرار داده است ولی در ایران، اولین قربانی هشت سال اخیر سینمای مستقل بود غافل از اینکه این قربانی به معجزه عشق به سینما و همت فیلمسازان سختکوش آن و البته رونق دوربین‌های دیجیتال دوباره زنده شد! و به حیاتش ادامه می‌دهد ولو به زور!

صراحت بیان: در صحبت‌های آقای ایوبی در گشایش خانه سینما صراحت بیانی بود که عنصری کمیاب در سینمای ایران است و امیدوارم این صراحت با شماتت خبرگزاری‌های آنچنانی کند نشود. صراحت بیان حلقه گمشده همه مدیران، سینماگران و منتقدان سینمای ایران است.

فاخر: لطفا توضیحاتی را که درباره «ارزش‌ها» و «حال بد» داده شد، بخوانید و بدانید شروع سینمای فاخر از آن جنایت‌های فرهنگی بود که ... . یک‌باره صدایی عرفانی می‌گوید: نگارنده شاید روزی هم به تو یک فیلم فاخر بدهیم! پس بقیه حرفت را آرام‌تر بگو!! نگارنده این لغتنامه که نیشش از خوشحالی باز شده آرام ادامه می‌دهد: ولی باور کنید فقط با پول زیاد و امکانات نمی‌شود فیلم عظیم و خوب ساخت، جسارتا چیزهای دیگری هم لازم است! ... صدای عرفانی داد می‌زند: دیدی لیاقت ساخت فیلم فاخر نداری؟!

فیلم مستند و کوتاه: دو ستون اصلی سینمای مستقل هستند که حق زیادی بر گردن سینمای ایران دارند. بهترین استاد و دانشگاه برای هر سینماگری ساخت فیلم کوتاه است؛ فیلم کوتاهی که نه جزئی از فیلم بلند که خود کلیتی منفک از سینمای داستانی بلند است و رونقش در هر دوره‌ای رونق سینمای مستقل بوده است و سینمای مستند که گویاترین سند زندگی ایرانیان در تمام دهه‌هاست؛ سندی که سینمای داستانی به سختی به جایگاه آن می‌رسید. اگر روزی کسی خواست سینمای مستقل را نابود کند باید اول این دو ستون را خراب کند. قبول ندارید؟ از مدیران قبلی‌اش بپرسید!

مدیران سینمایی: و اما مدیران سینمایی! اصولا اگر روی سطح میز بعضی مدیران را نگاه کنید جای ناخن‌های آنها را می‌بینید که مشخص است هر یک را با چه زوری از پشت این میزها بلند کرده‌اند! ولی غیراز اثر ناخن آنها، اثر انگشت مدیران هم مهم است که روی جسم و روح سینمای ایران گذاشته شده و خوب و بد آن تا سال‌های سال قابل ردیابی است. اعتقاد دارم روزی در این مملکت دادگاهی تشکیل می‌شود به نام دادگاه رسیدگی به جنایات فرهنگی که بسیاری باید در آن پاسخگو باشند. چه مدیران فرهنگ‌ستیز و معاندپرور و چه هنرمندان نان به نرخ روز خور و پول حرام‌کن و پرادعا. (این جمله کمی خودممیزی می‌طلبید که میسر نشد.) ولی اثر انگشت مدیران شایسته‌ای مثل آقایان بهشتی و انوار و فیلمساز فقید سیف‌الله داد هنوز هم خاطره‌ای خوش برای سینمای ایران در دهه‌های 60 و 70 رقم زده است و همین‌طور دو مدیر تاثیرگذار سینمای ایران جعفر صانعی‌مقدم و محمد آفریده که البته نفر دوم مدت‌هاست به تیرهای بلای خبرگزاری‌های القاعده‌صفت دچار شده است. محمد آفریده از معدود مدیران سینمای ایران است که کارنامه شاخص تولیداتش نسلی از فیلمسازان کوتاه، مستند و فیلمسازان فیلم اول را به وجود آورد که همه مدیون دیدگاه جذب حداکثری او هستند. البته اگر نخواهیم از دایره اعتدال و انصاف بیرون برویم در هشت سال گذشته هم مدیران سینمایی بودند که فقط وقتشان به مهرورزی با دوستانشان نگذشت! و سعی در مدارا با همه اهالی سینما داشتند که خوشبختانه یا متاسفانه تعدادشان آن‌قدر کم است که همه اهالی سینما آنها را می‌شناسند.

وحدت اهالی سینما: به تمام کلمات قبلی مراجعه شود ...!



به روز شده در : يکشنبه 31 شهريور 1392 - 22:18

نظرات

اضافه کردن نظر جدید
:             
:        
:  
:       




mobile view
...ǐ� �� ���� ����� ������� �?���?�


cinemaema web awards



Copyright 2005-2011 © www.cinemaema.com
استفاده از مطالب سایت سینمای ما فقط با ذکر منبع مجاز است
کلیه حقوق و امتیازات این سایت متعلق به گروه سینمای ما و شرکت توسعه فناوری نوآوران پارسیس است

مجموعه سایت های ما: سینمای ما، موسیقی ما، تئاترما، فوتبال ما، بازار ما، آگهی ما

 




close cinemaema.com ژ� ��� �?��� ��� ���?���