دانلود

این گفتگوی خواندنی با کیانوش عیاری در سالگرد تولد 58 سالگی‌اش را از دست ندهید؛ : می‌خواهم همه ذهنیتم را بی‌هیچ پیرایه‌ای در اختیار خواننده جوانی بگذارم كه احتمالا این گفتگو را می‌خواند... :: سينمای ما ::
  

   


News
  • برندگان جوایز هفتادمین دوره گلدن گلوب را لحظه به لحظه در سینمای ما دنبال کنید+گالری عکس+واکنش های پس از مراسم به سخنرانی ها
    با برگزيدگان گلدن گلوب بیشتر آشنا شوید + «آرگو» و بن افلك برنده جایزه بهترین فیلم درام و کارگردانی، كوئنتين تارانتينو جايزه فيلم‌نامه گرفت
  •  
  • همراه با سی‌ویکمین جشنواره فجر در سایت "سینمای ما": مسابقه سینمای ایران 20
    مشخصات و داستان، گالری عکس و صحنه‌هایی از فیلم سینمایی «رسوایی» (مسعود ده‌نمکی)
  •  
  • همراه با سی‌ویکمين جشنواره فجر در سایت "سینمای ما": مسابقه سینمای ایران 10
    مشخصات و داستان، گالری عکس و صحنه‌هایی از فیلم سینمایی «چه خوبه که برگشتی» ( داریوش مهرجویی)
  •  
  • همراه با سی‌ویکمین جشنواره فجر در سایت "سینمای ما": مسابقه سینمای ایران 18
    مشخصات و داستان، گالری عکس و صحنه‌هایی از فیلم سینمایی ««دربند»» (پرویز شهبازی)
  •  
  • همراه با سی‌ویکمين جشنواره فجر در سایت "سینمای ما": مسابقه سینمای ایران 21
    مشخصات و داستان، گالری عکس و صحنه‌هایی از فیلم سینمایی «برلين-7» (رامتین لوافی )
  •  
  • آرزوی سینماگران در جشن منتقدان: به امید روزی که سینما رنگ آرامش ببیند
    گزیده حرف‌های برگزیدگان جشن منتقدان را در "سینمای ما" بخوانید/ ناصر تقوایی، داریوش مهرجویی و مسعود کیمیایی روی صحنه چه گفتند؟
  •  
  • عکس‌های اختصاصی "سینمای ما" از ششمین جشن منتقدان و نویسندگان سینمای ایران + فهرست کامل برگزیدگان
    «برف روی کاج‌ها» و «ملکه» سه جایزه گرفتند/ اکبر عبدی، مهدی هاشمی، رضا عطاران، مهناز افشار و یکتا ناصر بازیگران برگزیده
  •  
  • همراه با سی‌ویکمين جشنواره فجر در سایت "سینمای ما": مسابقه سینمای ایران 15
    مشخصات و داستان، گالری عکس و صحنه‌هایی از فیلم سینمایی «گناهکاران» (فرامرز قریبیان)
  •  
  • همراه با سی‌ویکمين جشنواره فجر در سایت "سینمای ما": مسابقه سینمای ایران 11
    مشخصات و داستان، گالری عکس و صحنه‌هایی از فیلم سینمایی «روز روشن» (حسین شهابی)
  •  
  • همراه با سی‌ویکمین جشنواره فجر در سایت "سینمای ما": مسابقه سینمای ایران 3
    مشخصات و داستان، گالری عکس و صحنه‌هایی از فیلم سینمایی «جیب‌بر خیابان جنوبی» (سیاوش اسعدی)
  •  
  • سمپوزیم نامزدهای گلدن گلوب بهترین فیلم خارجی زبان را در «سینمای ما» بخوانید:
    می‌شائیل هانکه: اجازه بداهه سازی به بازیگران نمی‌دهم
  •  
  • انجمن منتقدان شهر لس آنجلس جوایز خود را اهدا کرد
    برنده اصلی «عشق» بود و «مرشد»
  •  
  • در «سینمای ما» بخوانید: بهترین‌های سینمای هند در سال ۲۰۱۲ مشخص شدند
    برندگان نوزدهمین دوره مراسم معتبر «اسکرین» اعلام شد/ امسال سال «خان»‌های سینمای هند نبود!
  •  
  • درباره مراسم «گلدن گلوب» بیشتر بدانید:
    ده نکته تاریخی و خواندنی درباره جوایز گلدن گلوب/رکورددارن برندگان تندیس گلدن گلوب چه کسانی هستند؟
  •  
  • فيلم جدید جعفر پناهی يكي از 9 فيلم بخش مسابقه سومین فستيوال معتبر سینمایی جهان
    "سينماي ما" براي اولين بار منتشر مي‌كند: خلاصه داستان فيلم «پرده» با حضور كامبوزيا پرتويي
  •  
  • اين فیلم‌های بر اساس اولویت جایگزین خواهند شد
    چهار فیلم ذخیره بخش سودای سیمرغ جشنواره فجر اعلام شد
  •  
  • برندگان جوایز انجمن منتقدان رسانه ایی اعلام شد
    «بردلی کوپر» و «بن افلک» دست پر مراسم را ترک کردند
  •  
  • واکنش‌هاي نامزدهای اسکار ٢٠١٣ را بخوانید
    استیون اسپیلبرگ: انتخاب‌ها را زیر سوال نمی‌برم/ میشائیل هانکه: نامزدي اسكار لذتبخش بود
  •  
  • واكنش کهنسال‌ترین نامزد بازیگري زن تاريخ آكادمي + يك قاب خاطره انگیز
    با «امانوئل ریوا» بازیگر و شاعر آشنا شوید: اسکار بی‌‌‌نهایت اهمیت دارد
  •  
  • انيميشن «20: 9 دقیقه در بوشهر» به کارگردانی محمدامین همدانی جایگزین نگاه نو
    «تجریش ... ناتمام» از بخش فيلمهای اول جشنوار‌ه‌ فیلم فجر حذف شد
  •  
     
      
     

     
     

       




    این گفتگوی خواندنی با کیانوش عیاری در سالگرد تولد 58 سالگی‌اش را از دست ندهید؛
    می‌خواهم همه ذهنیتم را بی‌هیچ پیرایه‌ای در اختیار خواننده جوانی بگذارم كه احتمالا این گفتگو را می‌خواند...

    سینمای ما - جابر تواضعی: نشستن و صحبت با یك هنرمند و فیلمساز كاربلد و مهم‌تر از آن با اخلاق، هیچ بهانه‌ای نمی‌خواهد. با این حال چه بهتر از این كه تقویم هم به كمك می‌آید؟
    كیانوش عیاری متولد ۲۳ اردیبهشت ۱۳۳۰ است در اهواز. وقتی تماس می‌گیرم برای گفتگویی با همین حال و هوا، تعجب نمی‌كند. مخالفتی هم ندارد، ولی سرش شلوغ‌تر از این حرف‌هاست كه بتوانیم یكدیگر را ببینیم. چند روز است نخوابیده و حالا باید تا فردا فیلمنامه یك فیلم تلویزیونی را كه قرار است چند روز دیگر كلید بخورد، تمام كند. غیر از اینها قصه روزگار قریب همچنان ادامه دارد و قرار است همراه مهدی هاشمی و یكی دوتای دیگر از عوامل سریال بروند شیراز. با این حال، یكی دو روز بعد همه چیز به هم می‌خورد و لابه‌لای این همه گیر و دار، جایی هم برای این جشن تولد بی‌شمع و كیك یك ساعته باز می‌شود.
    وقتی گفتگویمان تمام می‌شود، می‌گوید كه در تمام مدت توی ذهنش دنبال جواب این سوال می‌گشته كه تمام حركات و رفتار و خنده‌های من شبیه كی است و اسمش به ذهنش نرسیده. ولی من نمی‌گویم كه من هم تمام مدت دنبال جواب این سوال بوده‌ام كه ۵۸ سالگی من چه شكلی است و شرمنده خودم خواهم بود یا نه؟

    تولدتان مبارك: ۵۷ سال تمام می‌شود دیگر؟

    بله. وقتی متولد ۳۰ هستم، به قاعده دیگر ۵۷ سال تمام و كمال زندگی كرده‌ام و پا می‌گذارم به ۵۸ سالگی.

    شاید سوال بی‌مزه‌ای باشد؛ ولی چه احساسی دارید؟

    اگر شما تماس نمی‌گرفتید، اصلا نه یادم بود و نه توجهی داشتم.

    خانواده چه؟ برایتان مراسمی، چیزی نمی‌گیرند؟

    چرا، همیشه غافلگیر می‌كنند. تقریبا سالی نیست كه غافلگیر نشده باشم.

    یعنی واقعا هر سال تاریخ تولدتان یادتان می‌رود؟ مگر می‌شود؟

    چرا نمی‌شود؟ نمونه‌اش خود من! ۲۳ اردیبهشت هر سال كه می‌روم خانه، می‌بینم خانمم كیكی درست كرده و تعدادی از فامیل‌ها هم آمده‌اند. حالا فرض كنید بعضی از همان شب‌ها قرار است توی خانه كاری انجام بدهم و می‌بینم گرفتار شده‌ام. به اجبار باید ساعتی را بنشینم و بعد به كارهایم برسم.

    نگفتید در آستانه ۵۸ سالگی چه احساسی دارید؟ ۵۷‌‌‌‌سالگی چه مزه‌ای است؟

    سیسرون، خطیب روم باستان می‌گوید وقتی به هر سنی پا می‌گذاری، متوجه می‌شوی كه ویژگی‌ها و جذابیت‌های خاص خودش را دارد. نمی‌دانم این را به عنوان تسلی برای خودش و آنهایی كه از جوانی فاصله می‌گیرند گفته یا نه؛ ولی هر چی هست تعبیر او این است كه هر سن ویژگی‌های خاص خودش را دارد. من الان آنقدر درگیرم كه نمی‌توانم آنالیز كنم این سن چه مزایایی دارد و چه معایبی و نگرانی‌هایی. اگر مشكلات جسمی كه خواه ناخواه در این سن گریبان آدم را می‌گیرد آزارمان ندهد، خب باید كارمان را انجام بدهیم و فیلممان را بسازیم و زندگیمان را به خوبی بگذرانیم دیگر. شاید بشود گفت بعضی وقت‌ها از شور جوانی و فیلمسازی فاصله گرفته باشم، ولی یك دل‌خوشی دارم، آن هم این است كه به پختگی‌هایی رسیده‌ای كه آن فیلم‌های شورانگیز را دیگر نسازی. ولی حالا فیلم‌هایت از مزیت دیگری برخوردارند و مشكلاتشان از نظر منطقی كمتر است. اگر هم این جوری نباشد كه می‌شود گفت، با وجود این كه طرف سنش بالا رفته، شور جوانی را به شكل معكوسش یدك می‌كشد.


    اگر شور جوانی در شما نبود، در این سن و سال نمی‌توانستید این جوری كار كنید. سنی كه دارید آن را پشت سر می‌گذارید، به قول خودتان به قاعده‌ سن بازنشستگی است.


    اگر كارمند بودم حق با شما بود و من هم باید بازنشسته می‌شدم؛ ولی اگر در شغل ما كوروساوا را در نظر بگیری، این كار می‌تواند تا نزدیك ۳۰ الی ۳۵ سال دیگر هم ادامه داشته باشد. مشروط بر این كه مغز كوچك نشود و خمودگی فكری پیش نیاید وگرنه خیلی‌ها در ۲۵ سالگی هم دچار پیرذهنی می‌شوند.


    منظورتان دقیقا بعد فیزیكال ماجراست؟


    بله، گاهی وقت‌ها فیلم‌هایی هست كه در جوانی فیلمساز ساخته شده، ولی نشانه‌های عمیقی از یك جور كندذهنی در آنهاست.


    می‌خواستم به همین نتیجه برسم كه كارهایی مثل نویسندگی و فیلمسازی، در این سن كه وقت بازنشستگی است، تازه به مرز پختگی و مرحله اصلی خلاقیتشان می‌رسند. در این سن ممكن است حال و حوصله فرد و شرایط جسمی‌اش جوری نباشد كه بتواند آن پختگی را در اثرش منتقل كند.


    طبیعی است. می‌بینیم كه این اتفاق دارد در همه زمینه‌ها می‌افتد و نه لزوما در سینما. در دنیای مخترعان و مكتشفان و هنرمندان در این سن اتفاقات شورانگیزی رخ می‌دهد. روح بعضی‌ها در این سن همراه با جسمشان تحلیل می‌رود. ولی موارد برعكس هم زیاد است كه پخته‌تر می‌شوند و شیوه ارائه كارشان به مخاطب محترمانه‌تر می‌شود. وقتی فیلمسازی ۸‌‌‌میلی‌متری را شروع كردم، می‌دانستم كه دارم به سمت سینمای حرفه‌ای می‌روم. كارگردان‌ها و بقیه افراد حرفه‌ای هم كه مطبوعات سینمایی برای ما تصویر می‌كردند، در سنین میانسالی بودند. البته كسانی مثل كیمیایی و مهرجویی در جوانی وارد كار شدند. حتما بقیه هم از جوانی وارد این عالم شده بودند. ولی من در دوره‌ای با آن آشنا می‌شدم كه در دوره میانسالی بودند. خیلی طبیعی است كه این باورها در هر شرایطی به دلیل نشانه‌های مختلفی بهم بریزد. در موقعیتی متوجه می‌شوید كه كار یك فیلمساز هیچ جذابیتی ندارد و كهنه است و از نظر فكری عقب‌مانده است و شوری كه شما به عنوان یك بیننده و تماشاگر لازم دارید، از آن عایدتان نمی‌شود. در موارد دیگری هم برعكس. روی هم رفته ارائه كارهای خوب در سنین بالاتر چیز زیاد رایجی نیست؛ اما خودش باعث می‌شود برای این‌كه از وجه نادر مساله بهره‌مند بشویم، خودمان را به روز نگه داریم و با دنیای سینما حشر و نشر داشته باشیم و مدام ببینیم و سعی كنیم آن شور را تكرار كنیم.


    این اتفاق در مورد شما به طور خاص و مصداقی چطور می‌افتد؟ مثلا می‌شود گفت یك نمونه‌اش داوریتان در جشنواره‌های مختلفی است كه جوان‌ها در آنها شركت می‌كنند؟


    من همیشه به كارهای تجربی علاقه‌ داشته‌ام. ‌این كارها همیشه برای من انرژی‌زا بوده‌اند. مصداقش مورد خودم است كه الان موضوعات فراوانی دارم و مطلقا دچار ركود فكری نشده‌ام. حتی گاهی وقت‌ها رویكردم به برخی مضامین هنوز شبیه رویكردم به برخی مضامین در همان وقت‌هایی است كه «آن سوی آتش» و «شبح كژدم» را ‌ساختم و به صورت تجربی كارم را پیش برده‌ام. این رویكرد در همه فیلم‌هایم بوده و مهم‌تر از نظر من نظر شما منتقدان است كه همیشه گفته‌اید عیاری فیلم به فیلمش تجربه كرده و هیچ ‌وقت خودش را تكرار نكرده است. خب این تعریف همیشه برای من خوشحال‌كننده بوده. ولی فكرمی‌كنم این میزان تجربه‌ورزی هم تمام ظرفیت من نبوده و می‌توانست خیلی بیشتر از اینها باشد.


    بد نیست از همین جا گریز بزنیم به سینمای آزاد. فكر می‌كنید چقدر از این ویژگی تجربه‌گرایی كه گفتید، برمی‌گردد به این كه شما با سینمای آزاد و ۸ میلی‌متری شروع كردید؟ اصلا آن موقع برای خودتان چنین دورنمایی داشتید یا فقط داشتید مشق می‌كردید و یك كار به اصطلاح فوق‌برنامه انجام می‌دادید؟


    نه، همیشه فكر می‌كردم باید در چارچوب سینمای حرفه‌ای حركت كنم.


    پس راهتان را انتخاب كرده بودید؟


    قطعا. این شوخی را بارها تكرار كرده‌ام كه وقتی داشتم به دنیا می‌آمدم از قابله پرسیدم سینما اختراع شده یا نه و چون گفت بله به دنیا آمدم؛ بنابراین شغل دیگری برای خودم متصور نبودم. چیزی هم كه شما دارید به دوران سینمای آزاد تعمیمش می‌دهید قابل قبول است. شاید بشود گفت یكی از وجوه اصلی‌اش همین است. چون من فیلمسازی آماتوری را از پانزده شانزده سالگی و در واقع از دوران بچگی‌ام شروع كردم. یعنی از اول عمرم با سینما بزرگ شده‌ام و جلو آمده‌ام. هشت نه سالم بود كه دایی‌ام آپارات ۱۶ میلی‌متری سازمان آب و برق خوزستان را می‌آورد خانه ما و فیلم نشان می‌داد. اولین فیلم سینمایی هم كه دیدیم «هفتمین سفر طلایی سندباد بحری» بود. این جور وقت‌ها خانه‌مان از نظر من به معبد تبدیل می‌شد. آن روزها هم بیشتر از آن كه از فیلم‌ها لذت ببرم، درباره نحوه شكل‌گیری و تولید فیلم فكر می‌كردم و همین مانع می‌شد كه بتوانم به عنوان یك تماشاگر معمولی از چیزی كه می‌بینم، لذت ببرم.


    وجه تسمیه سینمای آزاد چه بود؟ چرا به سینمای آماتوری آن موقع می‌گفتند سینمای آزاد؟


    یك عنوان بود. آزاد خیلی پردامنه است. یعنی آزاد از همه جهت، نحوه تولید، نحوه فكر كردن، بی‌حد و حصر بودن فكر. بیشتر بچه‌های سینمای آزاد، آزادانه حرف‌هایشان را می‌زدند. البته باید اصلاح كنم. مگر حق داریم در آن سن حرفی برای گفتن داشته باشیم؟ حتی آن را برای الان هم تعمیم می‌دهم. من نباید حرفی برای گفتن داشته باشم. من نباید احساس كنم یك رسالت دارم. تنها كاری كه باید انجام بدهم این است چیزی را كه دارم می‌بینم، مجدد پالایش كنم و به شما تحویل بدهم. هر كس یك جوری انرژی مازادش را تخلیه می‌كند. یكی با فوتبال، یكی با موسیقی، ما هم با ساختن فیلم. همان موقع این را یاد گرفته بودم كه هیچ‌وقت نباید رسالتی داشته باشم. گاهی فریب می‌خوردم كه باید به سمت مضامینی بروم كه نیاز روز است. ولی فوری متوجه مسخره بودن این فكر می‌شدم. سریع به خودم نهیب می‌زدم و خودم را مهار می‌كردم و باز هم آن چیزی را كه دوست داشتم، از نگاه كیانوش عیاری می‌ساختم. نه جوری كه مثلا داوران فلان جشنواره یا تماشاگران فلان سینما دوستش داشته باشند. جاهایی هم كه چنین ذهنیت‌هایی داشتم، آن كشتی در باتلاق گیر می‌كرد.


    مثلا كجا؟ مورد خاصی هست كه بگویید؟


    ممكن است موردی نباشد. شاید در حد چند صحنه.


    این یك جور نقض غرض نیست فیلمی بسازیم كه حرفی برای گفتن نداشته باشد؟ شاید هم این را باید به حساب تواضع شما گذاشت كه می‌خواهید بگویید لزوما كارتان حرفی برای گفتن ندارد.


    نه، تواضع نیست آقای تواضعی! فقط می‌خواهم همه ذهنیتم را بی‌هیچ پیرایه‌ای در اختیار خواننده جوانی بگذارم كه احتمالا این گفتگو را می‌خواند.


    آخر آن موقع اتفاقا بحث هنر متعهد یا هنر برای هنر در اوج بوده.


    من هیچ وقت دركی از این جریان هنر و تعهدش نداشته‌ام. همان طور كه گفتم الان هم همان جوری فیلم می‌سازم كه در دوران سینمای ۸ میلی‌متری‌ام می‌ساختم. موضوعی برایم جذابیت پیدا می‌كند كه ممكن است چیز خیلی پیش‌پاافتاده‌ای هم باشد. بعد سیر پیچیده‌ای طی می‌شود و ذهن كلی بازی می‌كند و پالایش می‌شود تا آن اتفاق پیش‌پاافتاده به یك موضوع تبدیل ‌و ساخته ‌شود. بعدش دیگر باید شانس داشته باشید كه فیلم گیرا و غنی باشد و صرف‌نظر از سرگرم‌كننده بودن كمی هم قد شما را بلندتر كند.


    اگر نگاه فیلمساز یا خالق اثر نسبت به این ماجرا آگاهانه نباشد، خیلی بعید است كه این اتفاق بیفتد. مثلا اگر «روزگار قریب» یا «بودن یا نبودن» مورد توجه قرار می‌گیرد، مسلما نگاه خاص یا فاكتورهایی از جذابیت یا به قول شما بلند كردن قد دارد. این را كه نمی‌شود كتمان كرد.


    «روزگار قریب» یك سفارش بود. من هم از موضوعش هیچ شناختی نداشتم جز این كه دكتر قریب بنیانگذار طب‌ نوین كودكان در ایران بوده و لاغیر. دیگر این كه خیابانی هست به نام او در اطراف دانشگاه؛ ولی بعد كه قرار شد این كار را انجام بدهم، خیلی زود و قبل از این كه به سمت بیوگرافیكی كردن سریال بروم، به سمت و سوی دغدغه‌هایم رفتم. یعنی این دغدغه‌هایم بودند كه خودشان را به من تحمیل كردند. نوع نگاه سریال هم این را نشان می‌دهد.


    چه سالی وارد سینمای آزاد شدید؟


    حدود سال ۵۰.


    می‌شود سینمای جوان را مترادف سینمای آزاد دانست؟ اصلا آن موقع چیزی به اسم سینمای جوان هم بود؟


    سینمای جوان فعلی روی پیكر سینمای جوان قبل از انقلاب نیست كه اگر بود، یك نهاد بی‌قابلیت بود. در آن موقع، سینمای جوان دقیقا برای مبارزه با سینمای آزاد به صورت سفارشی و از طرف وزارت فرهنگ و هنر ساخته شد و در واقع همه رانده‌های سینمای آزاد جذبش شدند. اما نه فیلم خوبی ساخته شد، نه فیلمساز خوبی ازش درآمد. اگر اشتباه نكنم سینمای جوان سال ۵۳ برپا شد و دلیلش هم فقط و فقط مبارزه با سینمای آزاد بود. می‌خواستند برای تركتازی‌ سینمای آزاد، بدیل محاصره شده‌ای داشته باشند. خوشبختانه فیلم‌های سینمای جوان بعد از انقلاب، كیفیت كاملا قابل دفاع و گاهی اوقات تفاخرآمیزی دارد.


    سینمای رایج آن موقع فیلمفارسی بود و همین‌ها هم بر كلیت سینمای ما غلبه داشت. تلنگر موج نو هم با ظهور مهرجویی و كیمیایی و بیضایی نمی‌تواند آنقدر جدی باشد كه سینمای آزاد را بلرزاند. بخصوص كه آن زمان ویدئو و سی‌دی و این جور چیزها هم نبود كه با آنها راحت بشود این فیلم‌ها را دید. پس كسی كه می‌رفت سراغ سینمای آزاد، چی را سرمشق و الگوی خودش قرار می‌داد؟ چه جوری شروع می‌كرد به فیلم ساختن؟
    وقتی همه در حال رنگ باختن هستند ممكن است عده‌ای این ور و آن ور شكفته بشوند و بخواهند در اعتراض به چیزی كه جاری و ساری است، علم كنند. این داستان همیشه در همه زمان‌ها وجود داشته. در برابر آن سینمای سخیف فیلمفارسی هم یك عده قد علم كرده بودند یا نمی‌خواستند تسلیم بشوند. قرار نیست چتر ممیزی همه چیز را تحت سیطره خودش دربیاورد.
    وقتی داشتم به دنیا می‌آمدم از قابله پرسیدم سینما اختراع شده یا نه و چون گفت بله به دنیا آمدم؛ بنابراین به شغل دیگری فكر نمی‌كردمخاصیت فیلمسازی آماتوری این است چیزی را كه من می‌بینم و بعد عرضه‌ می‌كنم، شما بهتر و نیرومندتر ببینی. تنها چیزی كه در كلاس‌هایم برای هنر رویش تاكید می‌كنم این بود كه هیچ وقت چنین تفكری را نداشته باشید كه جز خودتان و بازیگران و دست اندركاران فیلمتان، كس دیگری هم قرار است آن را ببیند. فرضتان این باشد كه فیلم فقط و فقط مال خودتان است. به فكر تماشاچی و جشنواره هم نباشید. كسی كه مقید به ‌نظر منتقدان و جشنواره‌ها و مدیران جشنواره‌‌ای و تماشاگران نباشد، طبیعتا دارد یك فیلم كاملا شخصی می‌سازد. بندرت می‌شود چنین وضعیتی را در سینمای حرفه‌ای دید، چون در سینمای حرفه‌ای در شرایط عادی هزینه ساخت یك فیلم متوسط، نزدیك ۴۰۰ میلیون است. بنابراین خیلی عجیب است كه یك فیلمساز با سماجت بخواهد با چنین سرمایه عظیمی یك كار كاملا شخصی انجام بدهد.


    بعد از روزگار قریب در حال تهیه چند فیلم تلویزیونی هستید و آن جور كه برمی آید، كاملا به سمت تلویزیون كشیده و از سینما دورتر شده‌اید. دلیل این گرایش از طرف شما و خیلی از سینماگران دیگر، همان چیزهایی است كه گفتید؟


    بی‌تاثیر نیست. البته من پس از سال‌های طولانی برای ساخت یك فیلم جدید در حال دورخیزم. اگر ساخت «بیدار شو آرزو» در سال ۸۲ را به دلیل ناگهانی بودن تولیدش كنار بگذاریم، ۸ سال است فیلم سینمایی نساخته‌ام. از این مدت چیزی حدود ۶ سال درگیر «روزگار قریب» بودم. حالا قصدم ساختن فیلم سینمایی است، ولی سریال‌سازی را هم كاملا از ذهنم پاك نكرده‌ام. اگر چیزی پیش بیاید كه بتواند جذبم كند، چرا كه نه. حتما این كار را می‌كنم. پخش یك ساله «روزگار قریب» از تلویزیون دوران خوبی بود. احساس این كه فقط چند دقیقه هم كه شده می‌توانی به مردم كمك كنی، ممكن است به ظاهر شعار به نظر برسد، ولی خیلی جاها هم می‌تواند واقعی باشد. كدام فیلمساز هم می‌تواند مدعی باشد كه این اتفاق را دوست ندارد و آن را نمی‌خواهد؟


    ضمن این كه بحث بازگشت سرمایه و دغدغه‌های این‌جوری هم در كنارش نیست.


    این هم یك مساله است. ولی فقط در ظاهر است كه دغدغه‌ای به عنوان بازگشت سرمایه نیست. بازگشت سرمایه همان اقبال یا عدم اقبال مردم است. ما این را یك سال از آذر ۸۶ تا آذر ۸۷ هر هفته تجربه كردیم. هر هفته نگران این بودیم مبادا كارمان برای مردم افت كند. بسته به بازتاب كار، در جاهایی می‌دیدیم خیلی خوب بین مردم نفوذ كرده است. جاهایی هم ممكن بود آن‌ طور نباشد. پس می‌بینید كه تلویزیون هم حساسیت‌های خاص خودش را دارد. از بعد شخصی، این برای من از بازگشت سرمایه خیلی مهم‌تر است.


    و پرمخاطره‌تر.


    قطعا. چون یك ریموت كنترل در دست مردم هست كه خیلی راحت با آن كانال‌هایشان را عوض می‌كنند. حتی زحمت رفتن پای تلویزیون را هم نمی‌كشند.


    آن شخصی بودن و بازتاب دغدغه‌های شما در روزگار قریب عملی شد و در عین حال به دل مخاطب هم نشست. درست است كه هیچ وقت نتوانست مثل سریالی مثل یوسف پیامبر تنش و موج ایجاد كند، ولی آهسته و پیوسته جلو آمد و به قول شما افت خیلی شدیدی نداشت. حتی می‌دیدم خیلی از مردم كه به مقوله سینما و تلویزیون نگاه تخصصی ندارند، در همان زمان پخش دنبال سی‌دی‌اش می‌گردند. این اتفاق به نظر شما چطور اتفاق می‌افتد؟ این سریال چطور توانست بدون استفاده از فاكتورهای جذابیت عام كه در فیلم‌ها یا سریال‌های مختلف از آن استفاده می‌شود، این همه مخاطب داشته باشد؟


    خیلی از فاكتورهایی كه می‌گویی، به شكل رایج برای ایجاد ارتباط با تماشاگر و جذب تماشاگر در بسیاری از مجموعه‌های تلویزیونی مصرف شده و متاسفانه به یك كلیشه دستمالی شده تبدیل شده است. در روزگار قریب فضایی كه برای تماشاگر ترسیم می‌شد، تماشاگر را با مضمونی آشنا می‌كرد و در عین حال جزییات مرتبط با آن هم از منظر دیگری به جز درام تماشاگر را جذب می‌كرد، اما تجربه یوسف كه شما بهش اشاره كردید، این انتظار را از پیش به وجود آورده بود. قصدم كم‌بها كردن كار سازندگانش نیست. می‌خواهم بگویم كه درام باستانی یوسف پشتوانه نیرومند این مجموعه بود. روزگار قریب چنین درامی نداشت. تجربه روزگار قریب تاثیرگذاری از كانال فضاسازی و قابل باور كردن اتفاقات هرچند كوچك بود. اگر در لابه‌لای این اتفاقات كوچك، اتفاقات بزرگ‌تری هم مطرح بشود مثل بیشتر بخش‌های این سریال طبیعی است كه تماشاگر تفاوت را احساس می‌كند.


    خودتان این حس را میان مردم تشخیص می‌دادید؟


    بازتاب سریال را در بعضی روستاییان پیر و قاعدتا بی‌سواد هم ‌دیدم. مثلا در روستایی در دلیجان كه برای تصویربرداری قسمت ۳۵ سریال به آنجا رفته بودیم، با چند تا زن و مرد پیر روستایی صحبت كردم. البته آنها من را آدم حساب نمی‌كردند و هر چه می‌پرسیدم، به مهدی هاشمی جواب می‌دادند. به او می‌گفتند خوب فیلمی ساخته بودی!


    ناراحت نمی‌شدید كه شما را نمی‌شناسند و نمی‌دانند كار مال شماست؟


    نه، مهم نبود. می‌خواستم نظر و نگاه و فكرشان را بدانم. علاقه‌ای نداشتم كه حالا من را به عنوان كارگردان بشناسند. دلیلی نداشت ناراحت بشوم. اتفاقا خیلی هم كیف می‌كردم. چون فكر می‌كنم مهدی هاشمی در اذهان مردم، تجسم چیزی است به اسم روزگار قریب و این كم اتفاقی نیست. بگذار مردم چهره من را هم نشناسند و ندانند كسی مثل من به عنوان كارگردان پشت كار وجود دارد. این نشانه‌ای است از یك موفقیت، تاثیرگذاری رسوب و رسوخ در بین مردم. آنها فكر می‌كردند اگر الان بروند تهران و در خانه دكتر قریب را بزنند، همین چیزها را آنجا می‌بینند. این جور اظهار عقیده كردن‌ها به نظر خیلی عوامانه می‌آید. ولی از نظر من كارآمدتر از این نمی‌شود به میزان رسوخ یك اثر در بطن یك جامعه پی برد.
    گذشته از سریال هزاران چشم كه تجربه موفق ولی كوتاهی بود، فكر نمی‌كنم هیچ وقت اینقدر با مخاطب عام در تماس بوده باشید. روزگار قریب از این نظر چه تاثیری روی كار شما گذاشت؟


    تجربه دیرهنگام، ولی بسیار ارزنده‌ای بود. تجربه ۳۶‌‌قسمتش برایم اگر به اندازه ۳۶ تا فیلم سینمایی نبود، ولی دست‌كم به اندازه ۲۰ فیلم سینمایی ساخته‌ام و كلی تجربه كسب كرده‌ام؛ با كلی نكات مبهم و گره‌دار حرفه‌ خودم برخورد كرده‌ام و برای رفع آن ابهامات و باز كردنشان تلاش كرده‌ام. چه رسد به جوانی كه در این چند سال در كنار من بوده.


    اگر بخواهید از نظر فرم و قالب یعنی تفاوت كار در سینما و تلویزیون به این سوال جواب بدهید، چطور؟ فكر می‌كنم همین باعث شده است شما هم مثل چند سینماگر دیگر مثل پوراحمد و رئیسیان و مجیدی تهیه چند تا تله‌فیلم را هم بپذیرید. درست است؟ قرار است چند تا تله‌فیلم تهیه كنید؟


    راجع به تعدادش فعلا صحبتی نشده است. تا زمانی كه مشكل خاصی پیش نیاید، ادامه می‌دهم. دوست دارم با استفاده از این فرصت، به جوانانی كه می‌توانند امكان فیلم ساختن بدهم. با سیمافیلم هم توافق كرده‌ایم كه از دایره جوان‌ها خارج نشویم.


    این‌كه جوان‌ها این فیلم‌ها را بسازند، پیشنهاد خود شما بود؟


    به نحوی خواسته خود سیمافیلم هم همین است. می‌دانند كارهای بهتر و نوتر را می‌شود در قالب كارهای جوانان دید.


    به عنوان یك فیلمساز میانسال و باتجربه در یك فیلمساز جوان باید چه مشخصاتی را ببینید تا تشخیص بدهید باید حمایتش كنید؟


    ممكن است این نشانه‌ها را در نحوه راه رفتنش ببینم یا در نحوه غذا خوردنش، حرف زدنش یا اظهار عقیده‌اش درباره بعضی فیلم‌ها. یعنی درست وقتی در حال توضیح خودش به من نیست. مثلا در شبنم عرفی‌نژاد در طول ۵ سالی كه در روزگار قریب منشی صحنه‌ام بود، نكات درخشانی دیدم كه به رویش هم نیاوردم.


    خیلی‌ها معتقدند تله‌فیلم‌ها نمی‌توانند جایگزین خوبی برای فیلم‌های سینمایی باشند. چون به خاطر بودجه‌ یا هر عامل دیگری، نتیجه خیلی درخشان نیست و مخاطب هم تفاوتش را با فیلم سینمایی می‌فهمد. خیلی هم نمی‌شود رویشان مانور داد. چون اگر قرار باشد از عوامل كاملا حرفه‌ای استفاده كند، خیلی از معادلات به هم می‌خورد. نظر شما چیست؟


    تا الان همین طور بود. یعنی فضای این فیلم‌ها بیمار و كسالت‌بار بود. من در تمام عمرم بیشتر از چند تله‌فیلم ندیده‌ام، ولی بتازگی دارد اتفاقاتی می‌افتد كه امیدوارم بشود نظراتمان را نسبت به این ماجرا تعدیل كنیم. اخیرا تله‌فیلمی از خسرو معصومی دیدم كه بسیار خوب بود. برای اولین‌بار دیدم دارم یك تله‌فیلم را نگاه می‌كنم. فیلم دیگر هم «دماغ» فرزاد موتمن بود. بخش عمده و غالب این فیلم‌ها باید از سوی فیلمسازان جوان‌تری ساخته بشود كه تازه می‌خواهند وارد عرصه فیلمسازی بشوند و تله فیلم‌ها هم فرصت خیلی خوبی برای آزمون و كسب تجربه آنهاست. البته نباید فیلمنامه‌هایی كه روی دست مانده، به سمت تلویزیون پرتاب بشود. نباید اجازه بدهیم فیلمسازانی كه توان كار در عرصه سینمای حرفه‌ای را ندارند، وارد این عرصه بشوند. اگر این اتفاق بیفتد، نتیجه از چیزهای كسالت‌باری كه الان هر دویمان درباره‌اش توافق داریم خارج خواهد شد. من دوست دارم به اندازه توان خودم به این اتفاق دامن بزنم.


    سابقه‌تان در سینمای آزاد چقدر در نگاه حمایتی‌تان به جوان‌‌ها موثر است؟


    نمی‌تواند یك اصل تعیین‌كننده باشد. ممكن است خیلی‌هایی هم كه از سینمای آزاد آمده‌اند، چنین نگاهی نداشته باشند. ولی به هرحال طبیعی است كه تاثیرش را هم گذاشته باشد.


    منبع : جام جم

    به روز شده در : يکشنبه 27 ارديبهشت 1388 - 0:12

    چاپ این مطلب |ارسال این مطلب | Bookmark and Share

    اخبار مرتبط

    نظرات


    يکشنبه 27 ارديبهشت 1388 - 14:58
    -5
    موافقم مخالفم
     
    کیانوش عیاری سال‌ها پس از شاهکار «بودن و نبودن»؛ باز بر پرده سینماها

    titro doros konin shakh darovordam 85sal?va


    يکشنبه 27 ارديبهشت 1388 - 16:9
    -6
    موافقم مخالفم
     
    کیانوش عیاری سال‌ها پس از شاهکار «بودن و نبودن»؛ باز بر پرده سینماها

    مرسی اقای جابر تواضعی

    علیرضاحسینی موسوی
    يکشنبه 27 ارديبهشت 1388 - 17:17
    -2
    موافقم مخالفم
     
    کیانوش عیاری سال‌ها پس از شاهکار «بودن و نبودن»؛ باز بر پرده سینماها

    سلام

    امدوارم خبر صد سالگی ایشون رو از سایت شما بگیرم.

    واقعا انسان دوست داشتنی و بزرگی هستند

    ZAHRa
    يکشنبه 27 ارديبهشت 1388 - 18:19
    4
    موافقم مخالفم
     
    کیانوش عیاری سال‌ها پس از شاهکار «بودن و نبودن»؛ باز بر پرده سینماها

    آقای عیاری تولدتون مبارک ایشاالله شمعهای 58 فیلمتون رو خاموش کنید

    ZAHRa
    يکشنبه 27 ارديبهشت 1388 - 18:32
    -2
    موافقم مخالفم
     
    کیانوش عیاری سال‌ها پس از شاهکار «بودن و نبودن»؛ باز بر پرده سینماها

    آقای عیاری تولدتون مبارک ایشاالله تولد پنجاه و هشتمین فیلمتون

    مرسی از این مصاحب به جا و خوب

    اضافه کردن نظر جدید
    :             
    :        
    :  
    :       






    خبرهای سینمای ما را در صندوق پستی خود دریافت کنید.
    پست الکترونيکی (Email):

    mobile view
    ...اگر از تلفن همراه استفاده می‌کنید
    بازديد امروز: 516800
    بازديد ديروز: 752624
    متوسط بازديد هفته گذشته: 400161
    بیشترین بازدید در روز ‌یکشنبه 23 بهمن 1390 : 1490465
    مجموع بازديدها: 470038927



    cinemaema web awards



    Copyright 2005-2011 © www.cinemaema.com
    استفاده از مطالب سایت سینمای ما فقط با ذکر منبع مجاز است
    کلیه حقوق و امتیازات این سایت متعلق به گروه سینمای ما و شرکت توسعه فناوری نوآوران پارسیس است

    مجموعه سایت های ما: سینمای ما، موسیقی ما، تئاترما، فوتبال ما، بازار ما، آگهی ما

     




    close cinemaema.com عکس روز دیالوگ روز تبلیغات