سينماي ما- در شمارهی شهریور مجله ۲۴ پروندهای منشر شده با عنوان «نقد فیلم در زمانهی ما به چه کار میآید؟». یکی از مطالب این پرونده میزگردی با حضور آیدین آغداشلو، احمد طالبینژاد، امید روحانی و حسن حسینی دربارهی وضعیت نقد فیلم در ایران و جهان است. بخشي از حرفهای حاضران در میزگرد را اینجا میتوانید بخوانید. فایل صوتی قسمتی از سخنان بحث برانگیز آغداشلو را هم میتوانید در انتهای مطلب دانلود کنید. برای خواندن متن کامل میزگرد مفصل به شمارهی ۵ (پیاپی ۳۱) مجلهی ۲۴ مراجعه کنید. این میزگرد با حضور حسین معززینیا سردبیر مجله برگزار شده است.
آيدين آغداشلو:
- چه خوشمان بیاید، چه نیاید. من الان که نقدهای پرویز دوایی، کیومرث وجدانی یا خیلیهای دیگر را میخوانم، واقعا حالم بد میشود. با خودم میگویم یعنی من یک وقتی اینها را میخواندهام و دربارهشان فکر میکردهام؟ من چقدر ابله بودهام! من حتی آن وقت که دوست نازنین، بابک احمدی کتابی راجع به تارکوفسکی یا برسون درآورد، با او همراهی میکردم. بابک احمدی عزیز دل من بوده و هست. اما من دیگر حتی پنج دقیقه از فیلم برسون را نمیتوانم نگاه کنم، بهشدت حوصلهام سرمیرود. اگر میخواهید سر این میز مرا اعدام کنید، مطلقا اشکالی ندارد، اما فیلم تارکوفسکی به نظر من یک ادای عارفانهی متظاهرانهی وحشتناک است...
- من به خودم میگویم برسون که برسون است، بابک احمدی هم که بابک احمدی است، صدتا منتقد بزرگ دیگر هم هستند. من دارم از خودم میپرسم منتقدها کی هستند که برای من تعیین تکلیف میکنند؟ اینها کی هستند که نفرت یا عشقشان را جامهی مناسب میپوشانند؟ البته در حد توانشان، چون بعضی اوقات اصلا توانایی ندارند که جامهی مناسب بپوشانند. در اینکه هیچکاک فیلمساز برجستهای است، مخصوصا فیلمهایی که در انگلستان ساخته، بحثی نیست. ولی اینکه کسی بگوید مثلا اگر شست پای یکی در فیلم او تکان میخورد معنای عظیمی دارد، البته این زیباست، چون نشاندهندهی ذهن فعال و ترازاول یک آدم است، من آن آدم را تحسین میکنم، ولی حرفش را قبول نمیکنم.
- سر همین میز دوتا از عشاق قطعی کیارستمی نشستهاند. من دعوایی با آنها ندارم. اگر بتوانند من را مجاب کنند که خیلی عالی است و کارشان را انجام دادهاند و عاشقیشان را موجه کردهاند. اما اگر من مجاب نمیشوم، به این دلیل است که من در این قضیه به عاشقی اعتقاد ندارم. یعنی این رفتار بیچونوچرا، این مطلقبودن را نمیپذیرم. من فکر میکنم آدمها اوجوفرود دارند، فیلمهای خوب میسازند، فیلمهای بد میسازند، نقاشیهای خوب میسازند، نقاشیهای بد میسازند، پایین و بالایشان هم مشخص است. حالا کسانی هستند مثل لوسین فروید نقاش که حرکتش در طول تاریخ یک خط رو به بالاست، یکی هم مثل عباس کیارستمی است که رو به پایین میرود.
احمد طالبینژاد:
- وضعیت نقد فیلم همیشه در ایران دچار سوءتفاهم بوده. من حرمت زیادی برای دکتر کاووسی قایلم، ایشان نقش بسیار زیادی در گسترش فرهنگ سینمایی در این مملکت داشته، اما بدوبیراهگفتن و تندروی بهجای نقد فیلم را خود ایشان پایهگذاری کرد. هنوز هم بهمحض اینکه میشنوند منتقد فیلم هستی، یاد کمان حلاجی میافتند و میگویند طرف آمده پنبه بزند ـ که اصطلاح بدی هم هست. به آدم میگویند پنبهی ما را نزنی! انگار ما حلاجیم. یا میگویند به ما فحش ندهی! انگار قرار است ما در نوشتههایمان به فیلمی فحش بدهیم.
- میتوانید به تحقیقات فریدون جیرانی رجوع بفرمایید که در مصاحبهای گفته بود نقدهای فلانی (یعنی من) بر فروش فیلمها در شهرستانها تأثیر میگذارد و بعدا هم به خودم گفت سند و مدرک دارم، در مشهد و اصفهان مجلهی فیلم تیراژ بالایی دارد، میخوانند و وقتی تو فحش بدهی نمیروند فیلم را ببینند. درواقع آمده بود که با این توضیحات مرا به مدارا دعوت کند. این تأثیر را حالا نه نوشتههای بنده، بلکه نوشتههای بابک احمدی داشته که باعث شد مردم برای دیدن فیلم تارکوفسکی در جشنواره صف ببندند و بعد هم اکران شد
اميد روحانی:
- مقولهای به نام نقد فیلم در ایران بهکلی دارد از بین میرود. آن شکلی که به صورت وبلاگنویسی و در فضاهای مجازی است، یک مقولهی جداگانه است. آن تیراژ عظیم مجلهی فیلم در اواخر دههی ۶۰ و میانهی ۷۰، بعید است که الان ده درصدش هم باقی مانده باشد. رسانهی مکتوب اصلا دارد از بین میرود. آن مخاطب نخبه هم از بین رفته. من هیچوقت یادم نمیآید که نقد فیلم تأثیر عام گذاشته باشد، مگر از طریق تلویزیون، آن هم به خاطر مخاطب عامش.
- تأثیر نقد فیلم حتما به یک فضای مناسب فرهنگی نیاز دارد. دههی ۴۰ خورشیدی در ایران آن فضا بهوجود آمد و باعث شد تأثیر نقدها بیشتر از آن چیزی باشد که الان هست. در سالهای دههی ۶۰ و ۷۰ خورشیدی که آقای طالبینژاد میگویند، آن فضا وجود داشت، اما الان دیگر وجود ندارد، یعنی فضایی که نقد بتواند در آن تأثیرگذار باشد، چه در سایتها و وبلاگها و چه در شکل مکتوب وجود ندارد
حسي حسینی:
- این چیزهایی که در وبلاگها و سایتها منتشر میشود، نقد نیست، سینهفیلیاست. سینمادوستی است که در غرب هم هست و خوب هم هست. این نوع فعالیتها بهتدریج شکل نقد رسانهای را در جهان هم تغییر داده. اما در اینجا که نقد اصلا ساختار درستی نداشته و ندارد، احتمالا در چند سال آینده تحت تأثیر چنین فعالیتهایی از بین خواهد رفت. جریان نقد رسانهای ضعیفتر خواهد شد.
- به نظر من دوایی نویسندهی خوبی است، فارسی خوبی مینویسد ولی منتقد فیلم نیست. از طرف نشر روزنهکار که ناشر آثار دوایی است با ایشان تماس گرفتند تا یک مجموعه از نقدهایشان را منتشر کنند و من شاهد بودم که ایشان استنکاف کردند. یعنی با علم امروز، کارهای گذشتهشان را بهعنوان نقد به رسمیت نمیشناسند.