سينماي ما- يكي از كاربران سايت "سينماي ما" خبر شكايت فيلمنامهنويس ايراني از كمپاني ديزني به دليل چيزي كه او سرقت فيلمنامه «سيندرلا 3» از متن خودش ميداند، را پيگيري كرده است. اين كاربر سايت با دقت و موشكافي حقوقي و جستوجويي دقيق و علمي در متن نامهنگاريها و سپس با تحليل و مقايسهي اين دو قصه به بيپايهبودن ادعاي سرقت فيلمنامه رسيده است. متن زير مطلبيست كه پس از بررسيهاي وي براي سايت "سينماي ما" ارسال شده است.
بديهيست كه سايت آمادهي درج هرگونه توضيح و پاسخيست كه طرف مقابل ماجرا يا نمايندهي ايشان دربارهي اين تحقيق و بررسي براي ما بفرستند.
متن كامل نتايج تحقيق به اين شرح است:
من وبلاگ آقای روشنفکر را خواندم و به نظرم این خبر چیزی جز دروغ نیست: 1. اگرچه سیندرلا یک داستان پریان عامیانه است و اصولاً کپیرایتی ندارد، حقوق این روایت خاص متعلق به کمپانی «والت دیزنی» است و اگر هم ادعای این شخص درست باشد،خود او هم مرتکب نقض کپیرایت شده و بدون اجازهی کمپانی، دنبالهای برای این فیلم نوشته و آن را هم ثبت کرده است.
2. اگر همکاری با کمپانیهای هالیوود اینقدرساده بود،در لسآنجلس همه فیلمنامهنویس بودند.یک فیلمنامهنویس آماتور در آمریکا بعد از مدتها ممارست میتواند با آزانسهای واسطه قرارداد ببندد و صاحب مدیر برنامه شود. اگر این آژانس به اندازهی کافی قدرتمند باشد میتواند برای فیلمنامه در کمپانیهای مختلف لابی کند.در این کمپانیها هم (چه مستقل و چه هالیوودی)عدهای شغل اصلیشان فیلمنامهخوانی است و فقط چند صفحهی اول - آن هم با توجه به جذابیت قصهی تکخطی- تعیینکننده است که فیلمنامه تا آخر خوانده میشود یانه. این شخص مدعی شده که با «مدیر محترم کمپانی والت دیزنی» مکاتبهی مستقیم داشته و نامهای که نوشته حتی در شکل اداری داخل ایران هم غیرحرفهای است.
3. جوابی که از طرف کمپانی ارسال شده از سوی مشاور حقوقی است و در هر بار ارسال، یک متن مشخص و از پیش ساخته (default) دارد که برای چنین موقعیتهایی طراحی شده و هرگونه پذیرش یا جواب مشخص در ارتباط با متن را- به علت درگیریهای حقوقی - رد میکند و فقط به جای سه نقطه نام فریبرز روشنفکر و آدرس او جایگزین شده است.
4. نامهی سوم در ارتباط با دزدی قصه، با مسئولیت حقوقی همان مشاورحقوقی (که ارتقای مقام هم پیدا کرده) نوشته شده و هیچ چیز خاصی جز رد ادعای نویسنده ندارد.
5. قصهی نوشته شده (که نویسنده ادعا میکند فیلمنامه است) حتی در مناسبات حرفهای سینمای ایران هم غیرحرفهای است و هماینکه جواب نامه از سوی یک مشاور حقوقی و نه بخشهای مربوط به فیلمسازی است،نشان میدهد که این نامه وارد مراحل بالاتر اداری نشده است.
6. کمپانی دیزنی همواره به دلیل ساخت این دنبالهها متهم به طمع برای پولسازی بیشتر شده است.اصولاً چراغ این دنبالهسازیها در اتاق هیئتمدیره سبز میشود و بعد تهیهکننده، فیلمنامهنویس را استخدام میکند.در لیست Imdb این فیلم 8 فیلمنامهنویس دارد که به این معنی است که کسی یادش نمیآید که کدام ایده مال چه کسی بوده و اصولاً هیچکدام از ایدهها هم اوریژینال نیست.
7. نامهی پنجم که از طرف وزارت دادگستری آمریکا است و با امضای chief of staff، باز هم از پیش نوشته شده است و برای جواب به درخواستهای حقوقی غیرحرفهای و فقط اشاره میکند که ادارهای که با آن مکاتبه شده هیچ ربطی به درخواست مدعی ندارد و فقط بر مبنای قانون FOIA (دسترسی آزاد به اطلاعات) توان بازخواست سازمانهای دولتی برای دسترسی به اطلاعات را دارد و نه یک کمپانی خصوصی.
و در آخر: قصهی نوشته شده هیچ ربطی به خلاصه داستانی که خود نویسنده در وبلاگش از سیندرلا 3 گذاشته ندارد.به دست آوردن قدرت شر از طریق نیرویی که پیش از این در دست خیر بوده یک کلیشهی قدیمی در کارتونهای دیزنی است.در «علاالدین»، جعفر با به چنگ آورن چراغ جادو صاحب قدرت میشود و «خوشبختی» را از شخصیتهای قصه میگیرد. در «پری دریایی» شخصیت بد ماجرا (اختاپوس زن) عصای پادشاه دریا را در یک سوم پایانی داستان به دست میآورد و کل فرمانروایی دریا را به چنگ میآورد. و البته میکیماوس در «فانتازیا» را فراموش نکنیم که با چوب جادوی استاد جادوگر چه مصیبتی به بار میآورد.
در داستان سیندرلا 3 فرشته تبدیل به سنگ میشود، چون در غیر این صورت چوب جادو به دست نامادری نمیافتد.در داستان روشنفکر اصلاً فرشته از همان ابتدا هم نقشی ندارد. ضمن این که جدا شدن فرشته ناجی از شخصیت اصلی داستان پیش از این در فیلم «زیبای خفته» والت دیزنی اتفاق افتاده است. صحنههای طوفان و رعد و برق برای ایجاد رعب و نمایش نیروی شر - کلیشهای که از زمان سینمای صامت وجود داشته - در وبلاگ روشنفکر به عنوان نمونهای از تقلب کمپانی دیزنی مطرح شده است!؟
در «سیندرلای 3» شاهزاده مسخشده و تحت کنترل نامادری است(مثل زیبای خفته )و در داستان آقای روشنفکر چنین چیزی وجود ندارد. در «سیندرلای 3» نامادری با استفاده از چوب جادو زمان را به عقب برمیگرداند(تنها نکتهای که باعث شده روشنفکر مدعی سرقت شود)در داستان روشنفکر،شیطان(که معلوم نیست از کجا سروکلهش پیدا شده)زمان را به عقب برمیگرداند ولی بعد هیچ اتفاق خاصی نمیافتد و نویسنده هیچ ایدهی ندارد.جدا از این که بازگشت زمان یک کلیشهی صدها بار تکرار شده است حتی در قصههای پریان(برای مثال شرک چهارم(که دو سال بعد از سیندرلا 3 اکران شده) و همین بازگشت زمان را دستمایه قرار داده و یا فیلم پینوکیو و امپراطوری شب که در آن پینوکیو دوباره تبدیل به عروسک چوبی میشود) و البته «سفر جادویی» خودمان که تنبیه اکبر عبدی بازگشت به دورهي بچگیش بود و اصولاً این کلیشه بیش از همه شاید از فاوست میآید- با وجودی که من فیلم را ندیدهام- چیزی که مشخص است این است که در سیندرلا 3 موقعیت داستان تغییر کرده (جادویی که به نفع قهرمان قصه بود حالا علیه او است) و یک تم داستانی از آن برداشت شده (پیروزی فرد با اتکا بر خود و نه با قدرتهای ماورالطبیعه) و انگیزهي شخصیت نامادری قابل باور است (به دست آوردن جاه و مقام سلطنتی و شانسی که قبلاً از او گرفته شده) در حالی که در چند پاراگراف روشنفکر فقط از حقه (gimmick) بازگشت زمان استفاده شده بدون اینکه هیچ تم داستانی کشف شود- و البته شیطان اگر بخواهد قاعدتاً باید سیندرلا و هفت جد و آبادش را به درک بفرستد و معلوم نیست چه انگیزهای از این کار دارد- و مهمتر اینکه استفاده از شیطان به عنوان نیروی شر و و پیرو شیطان شدن و قدرت فرشته به عنوان نیروی خیر دقیقاً مخالف تم داستانی سیندرلا 3 است.
اینها همه کلیشههای صدها بلاکباستری است که هالیوود هرساله تولید میکند.فقط باید پرسید چه بر سر ما آمده که مسئول یکی از مهمترین مراکز تولیدی سینما در ایران چنین ادعاهاي بياساسي را مطرح ميكند.
عليرضا - ب