سینمای ما- «روز رستاخیز» فیلم تازه احمدرضا درویش به مقطعی از تاریخ اسلام می پردازد که منجر به واقعه عاشورا و شهادت امام حسین ع و یارانش در کربلا شد و تا امروز دومین محصول سینمای ایران در تصویرسازی واقعه عاشورا پس از فیلم «روز واقعه» (شهرام اسدی با فیلمنامه بهرام بیضایی) است. که فیلم قبلی هم از تصویرپردازی جزئیات حوادث کربلا پرهیز کرد. تا کنون فقط در بخش هایی از سریال «مختارنامه» (داود میرباقری) تصاویری از قیام عاشورا جلوی دوربین رفته است. «روز رستاخیز» فیلمی عظیم با پروسه تولید سه ساله است که در زمان 150 دقیقه برای سال 1391 آماده نمایش خواهد شد.
فصل 132 فیلمنامه "روز رستاخیز" نوشته احمدرضا درویش را به مناسبت فرا رسیدن تاسوعا و عاشورای حسینی با هم می خوانیم.
132 ـ روز ـ خارجی ـ کربلا ـ صبح عاشورا
امامحسین(ع) پیشاپیشِ یارانِ خود رو به قوای کوفه، بر روی اسب نشستهاند. امام(ع) پس از بوسیدن قرآن، با دو دست، قرآن را میبندند. اصحابِ امام(ع) در یک خط، پشت به اردوگاهِ امام(ع) بر روی اسبها نشستهاند.
زُهِیربن قِین پیشاپیشِ سوارانِ امام(ع) در جناحِ راست و حبیببنِ مَظاهر پیشاپیشِ سوارانِ امام(ع) در جناحِ چپ ایستادهاند. پرچمِ اُردوی امام(ع) در دستِ عباسابنعلی(ع)ست که پیشاپیشِ سواران، در وسط ایستاده است.
کوفیان، در حجمی وسیع در مقابلِ امام(ع) و یارانش، آرایش گرفتهاند. سواران در جلو، کمانداران و نیزهداران در عقب و بقیه در طول و عرضی وسیع دیده میشوند. پرچمِ سپاهِ کوفه در دستِ مردی سیاه چهره است. عُمَر، شِمر، حُر، حَصین، عُبِیده، محمدبناَشعَث، بُکِیر و حَفص ابن عمر در صفِ کوفیان هستند. عباسبن علی، زُهِیر، حَبیببن مَظاهر، مُسلمابنِعوسَجه، قاسم، علی اکبر و دیگران، سوار بر اسبها در ردیفِ اولِ اصحابِ امام(ع) ایستادهاند.
قوای کوفه، از چهار سمتِ شمال، جنوب، شرق و غرب، اردوی امام(ع) را به محاصره درآوردهاند. عُمر، سردسته قوای اصلی در جنوبِ میدان، حصین در سمتِ راست، محمد ابن اشعث در سمتِ چپ/نخلستان/ و یکی دیگر از سرکردگان در شمالِ اردوگاهِ امام(ع)، کوفیان را فرماندهی میکنند.
در تصویری باز از کُلِ صحنه، امام(ع) قرآن را با یک دست بالا میآورند و کوفیان را خطاب قرار میدهند.
امام حسین (ع):
به نامِ خدای رحمان و رحیم. اِی مسلمانان، این کتاب، کلامِ خداست که بر سینه محمد رسول الله نازل شد. کلامی که ما را از جاهِلیت رهانید، انسان را خلیفه خدا در زمین نامید و اَخلاق، شَفَقَت و عِدالت را بر او کِرامت داد. اِی کسانیکه به نامِ توحید اسلام آوردید... بگوئید با کدام حُجت مرا به سوی خود خواندید و اکنون به کدام گناه مرا با شمشیرهای خود نشانه رفتهاید؟ مگر به من ننوشتید که کوفیان بر قیام علیهِ یزید اتفاق دارند؟... حال چه شده است که پیمان شکستهاید و بر دولتِ خَصم آغوش گشودهاید؟ اِی پیروانِ دین محمد من حُسینم که جَدّم پیامبر و مادرم فرزندِ رسولِ خداست بدانید که زبانِ تیغ و تزویر و طَمَع بر نِدای حق چیره گشته است ...
شِمر که پیشاپیشِ سپاهِ کوفه روی اسب نشسته، امام(ع) را با فریاد، خطاب قرار میدهد.
شمر:
اِی حسین، سُخنوَری کافیست، جانمان را به لب آوردی. اینها که تو میگویی افسانه است.
امام(ع) به سخنانِ خود ادامه میدهند.
امام حسین (ع):
... اگر سنگ بر من بِبارَد دست در دستِ شما نخواهم نهاد و با جاهلیت بیعت نخواهم کرد.
ابوعبیده، در ضلعِ دیگر میدان فریاد میزند.
عبیده:
ما نیز گریبانِ عاملِ فتنه علیهِ خلیفه را رَها نخواهیم کرد.
کوفیان، نیزهها و شمشیرها را بالا میآورند و با فریاد، سخنِ عبیده را تأیید میکنند. عُمَر، دستها را بالا میبرد و همه را به سکوت فرا میخواند. امام(ع) کوفیان را خطاب قرار میدهند.
امام حسین (ع):
اکنون که عَمَل به شریعت و عدالت به افسانه بَدَل گشته است راهی جز جهاد باقی نمیماند.
محمدابن اشعث:
تو در پناهِ فریب خوردگانی اندک، خود را تَجَسُمِ حقیقت و ما را در شماری بسیار، گمراه مینامی؟
حصین ابن تمیم:
ای حسین، یا به حُکمِ یزید تسلیم شو یا برای مرگ آماده باش.
امام حسین(ع):
به خدا من مرگ را جُز سعادت و زندگی در پناهِ ظالمان را جز اندوه نمیدانم.
عُمَر با فریاد، همه را خطاب قرار میدهد.
عمر:
ای مَردُم، من عُمَرابنسَعدابیوَقاص، سالارِ سپاهِ کوفه، بهنام خلیفه مسلمین یزیدبن مُعاویه، حسین و پیروانش را مُرتَد و خونشان را مُباح اعلان میکنم.
هیجان و فریادِ جمعیت به اوج میرسد. طبلها به صدا درمیآیند. بُکِیر و حُر در ردیفِ دومِ قوای کوفه، با فاصله از یکدیگر ایستادهاند. بکیر، دلشوره دارد و مجذوبِ سخنان امام(ع) شده است، اسبِ او مُدام بی تابی میکند. جمعیت نیزهها و شمشیرها را بالا آورده نعره میکشند. بُکِیر به دنبالِ حُر، جمعیت را از نظر میگذراند. حُر، ناپدید شده است. گرد و خاک چهره بُکِیر را میپوشاند...