«وقتی همه خوابیم » جزو بهترین فیلمهای بهرام بیضایی است
شما واقعا اسم این رو می ذارین نقد؟!! آقای درستکار خودتون تعداد جملات و صفات کلی که به کار بردین رو شمردین؟: " جزو بهترين آثار بيضايي"... " يكي از درخشانترين فيلمهاي چند سال اخير" .... " فيلم ويژهاي است"...." حس سينمايي خوبي"..." درخشان و فوق العاده"...." يك فيلم استثنايي و خاص"...."فيلم متكي بر ارزشهايزمان خود"...." فرم روايي فيلم فوقالعاده"...." موضوع فيلم در فيلم, خيلي خوب درآمده "...." جايگاه فيلم «وقتيهمهخوابيم» برجسته و محترم".... محض رضای خدا واسه یه دونه از این تعریف و تمجیداتون یه دلیل می آوردین!!! شما که حرف از یکی از درخشان ترین فیلمهای چند سال اخیر می زنین, می خوام بدونم کدوم یک از ارزشهای والای فیلم رو در کنار روانی و پختگی فیلمی مثل مثلا چهار شنبه سوری می ذارین و از صفت درخشان نام می برین؟ اصلا با کدوم متر و معیار می سنجین؟! چرا یه مثال از این ویژه و خاص و استثنایی و فوق العاده بودن نمی زنین؟! فرم روایی فیلم رو فوق العاده می دونین در حالی که اتفاقا همین روایت اون قدر الکن هست که تماشاگر را تا نیمه های فیلم گیج و سر در گم نگه میداره, تماشاگری که چشم می دوزه به پرده و صبر می کنه و سعی می کنه تا با لاخره فرجی بشه و از میان کلمات قصار و لحن حماسی شخصیت ها و بازی اعصاب خرد کن مژده شمسایی چیزی دستگیرش بشه و درست وقتی که فکر میکنه انگار داستان تازه داره براش روشن می شه وقت درد دل کردنهای استاد و پرده برداریشون از پشت صحنه کثیف سینما می رسه! در این که این پشت صحنه همیشه کثیف بوده و بسیاری هنرمندان ما از جمله خود استاد رو در گیر خودش کرده حرفی نیست ولی آیا گفتن این حقیقت به هر راه و روشی قابل ستایش و تقدیره؟!؟! شما که این اثر استاد رو درخشان ترین اثر ایشون می دونین, تا حالا ایشون شخصیتی سطحی تر و بی مایه تر و اغراق آمیز تر از خاطره مقبول خلق کرده بودن؟!؟! این طرز گریم و گویش و کردار چه جایگاهی می تونه روی پرده ی سینما داشته باشه؟!؟ باور کنید هر چی توی سینما به خودم نهیب می زدم که باید فیلم رو در چهارچوب قوانین و خصوصیات سینمای بیضایی بپذیرم, این بار اثر درخشان استاد به چنان حدی از اغراق و سطحی گرایی رسیده که در هیچ چهارچوبی نمی گنجه! تو کدوم فیلم استاد یه همچین دیالوگ خنده داری شنیده بودین: " مامان هنوزم سینما رو دوست داری؟" " سینما رو آره, حاشیه هاشو نه."!!! چطور می شه بازی مکانیکی مژده شمسایی رو با حداقل میمیک صورت و خنده ها و پوزخند های همیشگی و سیگار کشیدنهای عصبی تکراری همراه با لرزش مصنوعی دست, با بازی سوسن تسلیمی مثلا شاید وقتی دیگر کنار هم قرار داد و باز هم گفت فیلمی استثنایی؟!! حیف بازی روان و در گیر کننده علیرضا جلالی تبار که چه خوب می تونست نجات شکوندی ماندگار وقتی همه خوابیم اصلی باشه!! درسته , ما باید خودمان را نقد کنیم ولی کیه که ندونه فرق نقد مستقیم و سطحی و غلو آمیز با نقد غیر مستقیم چند پهلو چیه؟! کیه که ندونه خلق کاراکتر رو و اغراق آمیز خاطره مقبول کجا و مثلا شخصیت ساده و در عین حال چند بعدی ترانه تو چهارشنبه سوری کجا؟!؟! قصد مقایسه ندارم چراکه اساسا سینمای فرهادی و بیضایی قابل مقایسه نیستند, بحث بر سر لحن و نوع نقد و اعتراضه... وقتی تماشاگر عادت می کنه به دیدن غلو آمیز و سطحی شخصیتها و موقعیت ها روی پرده ی سینما و دیگه جایی نمی مونه واسه تامل و تعمق و کشف و شهود , نمی شه از فروش میلیاردی اخراجی ها گله کرد.... این معضل مزمن سینمای امروز ماست.... سطحی گرایی و شعارزدگی.... برای یه لحظه فکر کنین که فرهادی هم فیلمی ساخته بود درباره پشت صحنه سینما... کار کدوم کارگردان سخت تر بود؟؟ تاثیر کدوم بیشتر بود؟؟ اغراق گرایی یا رئالیسم؟؟ صفتهایی مثل درخشان و فوق العاده و استثنایی و خاص و ... اونقدر کلی و دهن پر کن هست که در به کار بردنشون باید بیشتر از هر چیز دیگه ای دقت کرد... خیلی خصوصیات باید در یک اثر هنری جمع بشه تا اون رو به این صفات والا مزین کرد!!! بهتره یه بار دیگه فیلم رو ببینین تا فارغ از این ذوق زدگی اولیه یه نقد کامل و جامع بنویسین.
|