| |
سينماي ما- جواد ماهزاده و نوشین جعفری: اين گفت وگو با نیکی کریمی به بهانه آغاز اکران فیلم جرم انجام شده و كريمي در اين گفت و گو درباره ويژگي هاي كار اين فيلمساز و همكاري با او و جنس و سبك كار كيميايي با بازيگران توضيح داده است. متن کامل این گفت وگوبه شرح زیر است :
• شما دقیقاً بیست سال پیش در فیلم "رد پای گرگ" مسعود کیمیایی بازی کردید. بعد از بیست سال در فیلم "جرم" سومین تجربهی کار با مسعود کیمیایی برایتان اتفاق افتاد. میخواستیم مقایسهای داشته باشید بین کیمیایی بیست سال پیش و فعلی. آیا حضور در مقابل دوربین ایشان و سبک کاریشان در طول این سالها تغییر کرده؟ سؤالی که پرسیدید خیلی سؤال خوبی است. به این دلیل که کار با کیمیایی همان جایگاه "رد پای گرگ" را برای من دارد. دقیقاً همان سال هم وقتی آقای کیمیایی از من خواستند نقشی را در "رد پای گرگ" بازی کنم من همان اندازه هیجانزده شدم که این بار وقتی بازی در "جرم" را بعد از حدود بیست سال پیشنهاد دادند. در حقیقت کیمیایی مانند استادی میماند که هر زمان، هر نقش را هرچند کوتاه به من پیشنهاد کند قبول میکنم و برایم بسیار لذتبخش و افتخارآفرین است.
• عدهای میگویند مسعود کیمیایی سر صحنهی فیلمبرداری چندان قائل به فیلمنامه نوشته شدهای نیست. نه، اتفاقاً فیلمنامه دارند و فیلمهای کیمیایی دیالوگمحورند. من در سه کار ایشان حضور داشتم. "رد پای گرگ"، "محاکمه در خیابان" و "جرم". در همهی اینها دیالوگهایم را بر اساس فیلمنامه میگفتم.
• و سر صحنه، متن بر اساس پیشنهاد بازیگران تغییر میکند؟ بله. خوبی کار با کیمیایی این است که بازیگرش را خیلی راحت میگذارد که دیالوگها و جملات را آنطور که دوست دارد بیان کند و شرایط را به گونهای مهیا میکند که بازیگر در عین راحتی آن فضایی که کیمیایی به دنبال آن است خلق کند. در حقیقت کاری میکند که بازیگر در آن جو فیلمسازی قرار بگیرد و بر اساس آن فضا شخصیتپردازی کند و دیالوگهایش خاص خودش را بگوید.
• شما این نوع فضاسازی را ترجیح میدهید یا به لحاظ مشی بازیگری نوع دیگری از واگذار کردن کار به بازیگر از سوی کارگردان را میپسندید؟ من فکر میکنم هر کسی فیلمهای کیمیایی را دیده باشد اگر کمی از هوشش استفاده کند قطعاً نوع بازی و نوع فضای کارهای او را متوجه میشود. یعنی آثار کیمیایی فضای خاصی دارد که به جنس فیلمسازی او بازمیگردد همانطور که جنس سینمای مهرجویی هم مقتضیات خاص خودش را دارد یا هر کارگردان دیگری. در نتیجه وقتی بازیگر با کیمیایی کار کند میتواند متوجه شود که این کارگردان از بازیگرش چه میخواهد و این مسئله، از شخصیت کیمیایی و از فیلمهایش میآید. از سوی دیگر من حدس میزنم کسانی را به کار دعوت میکند که موارد مشترکی با خودش را در آنها میبیند. ما هم به عنوان بازیگر سعی میکنیم خودمان را به این قضیه نزدیکتر کنیم.
• شیوهی کارگردانی خودتان به آقای کیمیایی شباهت دارد یا سبک و سیاق خاص خودتان را دارید؟ نوع کار من فرق دارد و به سبک دیگری کار میکنم. مثلاً کیمیایی اصلاً تمرین نمیگذارد اما من بارها و بارها با بازیگرانم تمرین میکنم تا آنها را به نقطهای که میخواهم برسانم و در موقعیت و فضایی مورد نظرم قرار بگیرند ولی معمولاً فیلمهای کیمیایی اینگونه است که بازیگر یک روز برای تست گریم میرود و فردایش ممکن است او را مقابل دوربین بفرستد.
• کیمیایی ستارههای فراوانی را به سینما معرفی کرده و بخشی از بهترین بازیهای سینمایی را او گرفتهاست. به این خاطر که لحظه، خیلی برایش مهم است و آن را خیلی خوب در میآورد. نوع فیلمبرداری و سینمای کیمیایی خیلی راحت است. ایشان یک کار عجیب میکند که بدون اینکه کات بدهد معمولاً به همه میگوید تکرار کنید. این را فقط در کار کیمیایی میبینید. این اتفاق باعث میشود یک لحظهی جادویی رخ بدهد و بعد وقتی کات میدهد جمع خیلی ریلکس و راحت است. سر فیلمبرداری خیلی اضطراب ندارد.
• فکر میکنید چرا میگویند بعضی از بازیهای فیلمهای کیمیایی تصنعی به نظر میآید یا بعضی از بازیها در یک قالب، یک مقدار غریبه نشان میدهد. این اتفاق برای تماشاگر، چندان معمول نیست. من فکر میکنم مورد خوبی برای پاسخ دادن به این سؤال نیستم. دلیل این اتفاق را باید از آقای کیمیایی بپرسید. کارگردان معمولاً باید در این مورد پاسخ دهد.
• یعنی خود بازیگر احساس نمیکند بازیاش طبیعی است یا تصنعی؟ من لااقل در این مورد میتوانم از خودم دفاع بکنم. بازیگرهایی مثل من سعی میکنیم تا آنجا که میتوانیم در فضایی که کیمیایی میخواهد در نقشمان زندگی کنیم. مثلاً در "محاکمه در خیابان" یا در همین فیلم "جرم" سعی کردم این اتفاق بیفتد. یعنی اگر من در فیلم "جرم" نقش خواهر یک قاتل را دارم که در زندان است،. سعی کردم با آن حسی که در فیلمهای کیمیایی میدانم، یک مقدار زندگی در آن بیاورم. راجع به بقیه نمیتوانم اظهار نظر کنم یا نوع بازی گرفتن کارگردان و ... .
• مسائلهی دیگری که وجود دارد فضای مردانهی حاکم بر آثار کیمیایی است. شما خودتان شخصی عمدتاً در کارهایی حضور داشتید که محوریت با زنان بوده. چه در فیلمهایی که بازی کردهاید و چه در سه فیلم بلندی که کارگردانی کردید. این فضای مردانهی کارهای کیمیایی را چگونه برای خودتان حل میکنید؟ بله، سینمای کیمیایی مردانه است. نقشهای اصلی فیلمهایش اکثراً آقایان هستند . ولی نکته این است که زنان علیرغم حضور کوتاهشان نقش کلیدی و خیلی مهمی در فیلمهایش دارند. یعنی اندازهی نقش مهم نیست، مهم تأثیرش در فیلم است. ولی زن همیشه در زندگی کیمیایی مهم بوده و در فیلمهایش هم یک مقدار دیده میشود. یک ماه قبل از اینکه من فیلم "رد پای گرگ" را بازی کنم بازی در فیلم "بانو" برای یکی از نقشهای فرعی به من پیشنهاد شدهبود. در آن زمان من هنوز با مهرجویی کار نکردهبودم. به ایشان گفتم در این نقش بازی نمیکنم اما دوست دارم که در فیلم دیگری برایتان بازی کنم. چون دیده بودم همیشه زن در فیلمهای مهرجویی، نقش اول میشود. ولی نقشی که کیمیایی در "رد پای گرگ" پیشنهاد کرد را بازی کردم چرا که میدانستم در فیلمهای اون زنها همین مقدار حضور دارند.
• شما علاوه بر اینکه با کارگردانان مرد بزرگی کار کردهاید با زنان فیلمساز هم کار کردید. اما به نظر میرسد فضای کارهایی که خودتان کارگردانی کردهاید و نوع نگرشتان با سایر فیلمسازان زن فاصله دارد. خودتان چقدر این را حس کردهای؟ البته به نظرم مقایسه چندان جالب نیست.
• بحثم مقایسهای نبود. اما احساس میکنم نوع فضاسازی در کارهای شما با کارهای سایر فیلمسازان زن متفاوت است. در واقع میخواستم بدانم شما خودتان چقدر سعی میکنید این تفاوت و اختلاف فضا را به وجود بیاورید؟ درست است. فضای کار من تا حدودی متفاوت است. به این خاطر که من فکر میکنم ما یک نسل دیگر هستیم و خانم بنیاعتماد، درخشنده، حکمت، میلانی و ... یک نسل دیگر هستند. آنها مربوط به نسل قصهگویی بودند که یک نوع سینمای دیگر داشتند. ولی من دغدغههایم چیزهای دیگری است. رمانهایی که خواندهام و میخوانم، سینمایی که دوست داشتم و دارم و ... چیز دیگری بوده و اتفاقاً خیلی هم شخصی شده. اما در سینما خیلیها ممکن است شبیه یک آدمی کار کنند ولی من هیچ وقت اینطوری کار نکردم. شاید به این دلیل باشد که هیچ وقت از قصههای زیاد، کتابهای حجیم و داستانهای پیچیده خوشم نمیآمده. من داستان مینیمال و ساده دوست دارم. مثلاً از پل استر، چخوف /موراکامی و ... . نویسندگانی که داستانهایشان راجع به یک آدم است واتفاقاتی که برایش میافتد یا مثلاً ماجراهای شهر و مسائل اینچنینی. به هر حال هر کسی به اندازهی دانش خودش، کتابهای که خوانده، سینمایی که دوست دارد و مجموعه ای از عوامل مختلف تخیلش را شکل میدهد که با ناخودآگاهش یک فیلمنامهای مینویسد و یک چیزی را خلق میکند که دوست دارد. اگر بخواهی شعر بگویی، نقاشی کنی و ... اینها همهاش دنیاهای شخصی تو هستند. از طرفی میتوانی اینطوری نباشی. میتوانی از خودت اصلاً دنیایی نداشته باشی و اصلاً یک کسی یک فیلمنامه به تو بدهد و بگوید بساز. آن هم با به کار بردن یک تکنیکهای فیلمسازی میتوان به سرانجام رساند. ولی راجع به من اینطور نیست و شاید به همین علت است که فضا و جنس فیلمهایی که میسازم یک مقدار متفاوت به نظر میآید.
• شاید شما احساس کردید این نگاهی که به جهان دارید و به آن علاقه دارید در قالب سینما قابل طرح نیست یا حداقل در سینمای ما این نگاه وجود ندارد و علیرغم اینکه ممکن است شخصی باشد شما سعی کردید طرحش کنید چون یک ارتباطی بین این نگاه و جامعه میدیدید. از طرف دیگر زبانش را هم در مدیوم سینما انتخاب کردید. اما در وادیهای دیگری که فعالیت دارید از جمله ترجمه، عکاسی و ... هم این نگاه را دنبال میکنید؟ نوع فیلمسازی من با این قضیه متفاوت است به این دلیل که سینما کار ما است. بعضیها دوست دارند فیلم بسازند و بعضی دوست ندارند. خود من از یک زمانی دلم میخواست فیلم بسازم و بقیهی کارهایی که انجام دادم به من کمک کردند تا به خواستهام برسم. اما واقعیت این است که من هیچ کدام از این کارها را انتخاب نکردم. همهشان به نوعی سر راهم قرار گرفتند. یعنی من نگفتم حالا میخواهم مترجم شوم. در یک جایی کتاب ذن را دیدم و گفتم خوب است که راجع به شعرهای هایکو ترجمهای در ایران باشد. یا مثلاً ترجمهی کتاب مارلون براندو را آن زمان مجله فیلم به من پیشنهاد کرد. خودم حنیف قریشی را دوست دارم و دیدم در ایران هیچ کتابی از او ترجمه نشده در نتیجه یکی از کتابهایش را ترجمه کردم. در مورد عکاسی هم سالهاست که این کار را میکنم تا بالأخره توانستم نمایشگاه برگزار کنم. در مورد کارگردانی سینما هم همینطور بود. من فیلمنامه مینوشتم و فکر کردم این فیلمنامهها میتوانند تبدیل به فیلم شوند. اصلاً به این موضوع فکر نکردم که این نوع سینما هست یا نیست و اگر نیست حالا من این نوع فیلم را بسازم که باشد. راجع به سینما من اصلاً به این شکل فکر نکردم.
• اما ممكن است گفتن یک حرفهایی در سینما دشوار باشد اما در قالب شعر یا عکس راحتتر بتوان آنها را طرح کرد و با مخاطبان ارتباط برقرار کرد. مدیوم اصلی ما سینما است. یعنی یک وقتهایی پیش میآید که ما زندگی و همه چیز را سینمایی میبینیم. در نهایت یک اتفاق میتواند خودش را در جریان یک فیلم نشان میدهد. یعنی برای ما سینما و فیلمسازی ایدهآل است. اما برای یک دانشجوی ادبیات میتواند رمان باشد.
• در مورد فیلم آخری که خودتان کارگردانی کردید یعنی "سوت پایان" من فکر میکنم عنصر نقد اجتماعی نسبت به دو فیلم قبلیتان عیانتر بود. با توجه به اینکه آن دو فیلم قبلیتان اجازهی اکران پیدا نکردند چرا در این فیلم هم به سراغ یک سوژهی اجتماعی رفتید؟ ماجرا این است که "یک شب" و "چند روز بعد" زمانی ساخته شد که من آن اتفاقات را اطراف خودم میدیدم و متأثر از جامعهای بود که در آن زندگی میکنیم. این فیلم نیز تحت تأثیر اتفاقات دو سال پیش و ماجراهای بعد از آن شکل گرفت. من معمولاً آن چیزی که تا الآن نوشتهام و مینویسم برآیند خود جامعه و اتفاقات درون آن بودهاست. به خاطر همین جلوهی اجتماعیاش پررنگتر است.
• با توجه به اینکه شما در حوزههای مختلف از بازیگری و فیلمنامهنویسی و کارگردانی گرفته تا عکاسی و ترجمه فعالیت میکنید آیا فکر نکردید اگر روی یک حوزه تمرکز کنید به نقطهی مطلوبتری برسید یا تمام این کارها از تجربهگرایی شخصیتان میآید؟ دقیقاً همینطور است. میخواهم تجربه کنم.و در عین حال فکر میکنم همهی اینها روی یکدیگر تأثیر میگذارد و همهشان باید در کنار هم باشند تا یک نفر در مدیدم سینما کار کند و به ان اشراف داشته باشد .
• مسألهی دیگر این است که شما موفقترین بازیگر ایرانی در مجامع سینمایی بینالمللی بودید و میتوانیم بگوییم از سال 70 تا 82 کارهایتان در داخل و در جشنوارهی فیلم فجر و جشن خانهی سینما نیز مورد توجه قرار میگرفت. اما بعد از آن تا حدودی از فیلمهای خوب فاصله گرفتید و به فیلمهای تجاری گرایش بیشتری نشان دادید. در این مورد بارها صحبت کردهایم اما میتوانم بگویم حقیقت این است که از آن زمان به بعد سینمای ما دیگر آن سینمای سابق نیست. ماجرا این است که دقیقاً از همان سالی که شما میگویید نوع فیلمسازی در ایران تغییر کرد و فیلمسازان به سراغ نوع دیگری از فیلمسازی رفتند. اتفاقاً خود من یک سال بعد از تاریخی که شما به آن اشاره کردید یعنی در سال 83 فیلم "یک شب" را ساختم و مدتی کار نکردم ولی بعد باز هم در فیلمهایی که در آن سالها تولید میشد بازی کردم چرا که چارهی دیگری جز این نداشتم. البته در آن بین من خیلی فیلمهای خوبی هم کار کردم. ولی به نظر من این بحث اصلاً بحث درستی نیست. چرا که هر چیزی باید با مقیاس خودش سنجیده شود. باید ببینیم الآن چه فیلمهایی دارد ساخته میشود. مثلاً گلشیفته فراهانی هم در آن سالها گیسبریده را کار کرد ولی در کنارش "میم مثل مادر" را هم کار کرد. بازی در فیلم "میم مثل مادر" به من هم پیشنهاد شد اما حضور در هر فیلمی به خیلی چیزها بستگی دارد.سادهترینش این است که سر فیلم دیگری نباشی. به هر حال همهي بازیگران در این سالها انتخابهای بد هم داشتند چون در حقیقت انتخاب دیگری نداشتند. میخواهم بگویم سینما همین است و ما هم بازیگر هستیم. شاید در مقطعی من هم یک مقدار تضاد داشتم ولی بعد دیدم چارهای جز این نیست. از طرف دیگر شما میبنید مثلاً نیکول کیدمن هم در هالیوود در یک کمدی سخیف بازی میکند چون آنها هم انتخابی ندارند. سینما دیگر مانند آن دوران درخشانش نیست.
• پس شما با یک ناگزیری حرفهای دست به گریبانید. بله، میتوانیم اسمش را ناگزیری حرفهای بگذاریم. ولی نکته ای که وجود دارد این است که من برای خودم یک حدهایی گذاشتم. مثلاً در این سالها بسیاری به سمت تلویزیون گرایش پیدا کردند و فیلمهای تلویزیونی بازی کردند اما من این کار را نکردم.
• اما گویا در سریال "سرزمین کهن" کمال تبریزی بازی کردید. بله. چند ماه پیش با آقای فروتن در فیلم "خیابانهای آرام" کمال تبریزی بازی کردیم که تصویربرداریاش در ارمنستان بود. در این فیلم اولین بار بود که با آقای تبریزی آشنا شدم و فوقالعاده ارتباط و همکاری خوبی بود. ایشان پیشنهاد دادند که در یکی از نقشهای کوتاه سریالش بازی کنم و من به خاطر شخصیت آقای تبریزی این پیشنهاد را پذیرفتم و آنطور که در جریانم سایر عوامل نیز به این دلیل در این مجموعه تلویزیون حضور پیدا کردند.
• با توجه به اینکه شما در این سریال کار کردید، سه سال پیش هم تلهتئاتر "خرده جنایتهای زن و شوهری" را با فرهاد آئیش کار کردید آیا گرایشی به سمت حضور روی صحنه دارید و اصلاً تئاتر برایتان جذاب است؟ نه. تئاتر برای من جذابیت ندارد. آن کار هم یک کار دلی بود. یعنی آقای آئیش بازی در این تلهتئاتر را به من پیشنهاد کردند. من نمایشنامه را خواندم و خیلی برایم لذتبخش بود. نقش مقابلم هم آقای فروتن بازی میکردند و ایشان هم کمک کردند تا این اتفاق بیفتد. به نظرم یک نقش دو نفرهی خوب بود که با تلهتئاترهایی که میبینیم خیلی فاصله داشت. البته در آن زمان خیلی از منتقدان در مورد کار بد نوشتند اما واقعاً مهم نبود. برای ما مهم این بود که تمرینات خوبی داشتیم و بیشتر برای خودمان یک تجربهی خوب بود.
• پس خیلی هم محال نیست ما مجدداً شما را در تلویزیون ببینیم. نه اصلاً. ممکن است این اتفاق بیفتد. ولی بستگی دارد چه کارگردانی با چه گروهی باشد. ولی اینکه من الآن بگویم اگر سریالی پیشنهاد شود بازی میکنم اصلاً اینطور نیست. اگر در سریال "سرزمین کهن" به کارگردانی آقای تبریزی بازی کردم به این دلیل است که سریال معمول این روزها نیست.
• یک سؤال دیگر که برای ما وجود دارد این است که شما در جشنوارههای بینالمللی بسیاری حضور داشتید. حضور و داوری شما در این جشنوارهها چقدر در شکل گیری نگرش سینمایی، بازیگری و روند کاریتان مؤثر بودهاست؟ تأثیر میتواند غیرمستقیم باشد. ولی من در ده سال گذشته تقریباً در تمام فستیوالها از جمله برلین، کن، تسالونیکیی و لوکارنو و جاهای مختلف داور بودم. اتفاق جالبی که میافتد تجربهی این است که فیلمهای تازهای از نقاط مختلف جهان و کشورهایی که سینمایشان کمتر دیده میشود و ممکن است در کشور ما عرضه نشود و نتوانیم از طریق دیویدی هم ببینیم، در سالن سینما و بر روی پرده میبینیم. از سوی دیگر تجربهی داوری با پنج ـ شش نفر که هر کدام از آنها در کشورشان کار حرفهای میکنند و مطرح هستند میتواند خیلی در کار آدم تأثیرگذار باشد چرا که به مدت ده روز در مورد فیلمهای مختلف بحث و تبادل افکار میکنیم.
• شما از سختیها و دردسرهای خودتان در زمان فیلمسازی گفتید. به عنوان سؤال آخر ميخواهم بدانم چقدر زن بودن مزید بر علت میشد که كار شما انگونه كه بايد پيش نرود و فكر ميكنيد جنسيت چقدر روي نگاه ديگران در پروسهي توليد فيلمتان تأثیر میگذاشت؟ من فکر میکنم همهي ما، چه زن و چه مرد الآن در ایران و در یک شرایط کار میکنیم. . ولی در کارهای گروهی كه تعداد آقايان بيشتر است وقتی یک خانم میخواهد کار کند شرايط سختتر میشود. به خاطر اینکه يك زن باید خودش را اثبات کند و از همان اول بگوید من کارم را بلدم و بخشي از انرژياش صرف اين موضوع ميشود. براي من دشواري دو چندان بود چرا كه از طرف ديگر ميگويند نيكي كريمي كه بازيگر است، چرا ميخواهد فيلم بسازد؟ ارشاد هم كه ماجراهاي خاص خودش را دارد . ولي براي من مزايايي هم دارد از جمله اينكه سينما و آدمهاي اين سينما را ميشناختم اما باز به هر حال هيچ كدام از اين موارد اين را نميپوشاند كه وقتي زن هستي در تمام كارهايت بايد دو برابر انرژي بگذاري. حالا فرقی نمیکند. چه معروف باشی و چه نباشی.
|