این یادداشت مهم کارگردان «درباره الی» را از دست ندهید؛
نشانی جنگل را به تماشاگرم می‌دهم، نه یک کپسول اکسیژن

سینمای ما - امروزه سينما به مقطعي از عمر خود رسيده که کيفيت رابطه تماشاگرش با آن، با روزهاي تولدش بسيار متفاوت است، اگر روزگاري تماشاگر سينما منفعل و مرعوب، مسحور و جادوزده اين تکنولوژي بود و بيشتر از آنکه به آنچه روي پرده مي گذشت فکر کند، مبهوت معماي چگونگي اين اتفاق بود و مدام از سمت پرده به پشت سر مي نگريست تا بداند چگونه آن ستون نوري که از دريچه آپاراتخانه بيرون مي آيد، روي پرده به چنين دنياي رويايي تبديل مي شود، اما حالا ديگر موضع و زاويه تماشاگر به پرده، فيلم و سينما موضع ضعف و جهل نيست، راز اين شعبده را دريافته. روزگاري اين سينما بود که همه تقديسش را از ناشناخته بودنش وام مي گرفت و قدرت آن را داشت تا از زاويه يي برتر با تماشاگرش روبه رو شود و ريسمان ذهن و احساسات او را بگيرد و به هر سويي که ميل دارد مايل کند. تماشاگر امروز اما، در ارتباطش با سينما به سطحي از شعورمندي رسيده (به مدد خود سينما) که از موضع بالا و نقادانه به فيلم و اثري که مقابلش است، بنگرد. سينمايي که خود را به آب و آتش مي زند تا عقيده اش را به تماشاگر تزريق کند، هنوز بلوغ تماشاگرش را باور نکرده و در ذات خود نوعي راديکاليسم را مخفي دارد که در پوسته يي از تعهدات اجتماعي يا اخلاقي، انساني پيچيده شده. اين نوع سينما در نمونه هاي قابل بحث اش، سعي دارد با ابزارهاي روايي، رنگ آميزي هاي تکنيکي، حواس تماشاگرش را از درد اين تزريق پرت کند که اين خود تقلبي جذاب است. فيلم ها و نمايشنامه هايي که وسيله يي هستند براي حمل و نقل و انتقال ايدئولوژي هاي گوناگون، شعارهاي سياسي، پندهاي اجتماعي و... در بسياري از موارد به رغم توانمندي هاي هنري و داعيه ها و دغدغه هاي مردم دوستي ابزاري هستند در جهت محصور کردن ميدان انديشه تماشاگر و توقف حرکت ذهن.در اين نوع سينما به جاي آنکه نشاني و آدرس جنگلي را به تماشاگر بدهند تا خود برود، قدمي در ميان درختان بزند و هواي پاکي استنشاق کند به او کپسول اکسيژن مي دهند. نکته ظريف طنزي که در اين ميان وجود دارد، گاهي اين نوع فيلم ها حامل پيام هايي چون اهميت آزادي در زندگي بشرند اما بي خبر از آنکه در دل خود ديکتاتورگونه اين موضوع را بدون شريک کردن او در رسيدن گام به گام به اين موضوع، به وي تحميل مي کنند. من آرزومند سينمايي هستم که عميقاً به حق آزادي تماشاگرش معتقد باشد، با شاد يا اندوهگين کردنش او را از احساسات و عواطف به انديشه و انديشه ورزي راهنما شود. نکته مهم آن است که در اين ميان کمترين اهميت در اين است که تماشاگر اين نوع سينما بعد از تماشاي فيلم درست به همان چيزي بينديشد که مولف و صاحب اثر پيش از او انديشيده و در فيلمش مستتر کرده و حق آزادي يعني همين؛ پروراندن زمينه يي پهناور براي تماشاگر تا او آزادانه و سبکبال بي هيچ احساس فشار عاطفي از سوي فيلم مسير انديشه اش را خود بيابد. حاصل ارتباط تماشاگر امروز با فيلم امروز، انديشيدن اوست، نفس انديشيدن و نه به چه انديشيدن. در سينماي قصه گوي کلاسيک به هر حال تماشاگر از ابتدا تکليفش با خود و روزگار درون فيلم روشن است. او ناظري ا ست که آمده است تا طرفدار خير باشد و آرزومند به دام افتادن شر. و شر و خير را فيلم خود تقسيم کرده. تکليف روشن است و همه تماشاگران هم نفس در يک مسير و با يک آرزو قصه را پي مي گيرند؛ آرزوي پيروزي قهرمان يا «خير» و نابودي «شر». آنها حق ندارند تاثيري در تقسيم بندي خير و شر درون فيلم داشته باشند، اين همان راديکاليسم پنهان در فيلم است. اما در مقابل، سينمايي که من آرزومند آنم، تماشاگر در طول تماشاي اثر مجبور است قضاوت گر باشد و خود تشخيص بدهد که چه کس يا کساني خيرند و چه کس يا کساني شر، چه بسا تماشاگري که اين را خير مي داند و آن را شر درست نظرش نقطه مقابل نظر و قضاوت تماشاگر صندلي کناري اش باشد. در واقع فيلم خط کشي مسلم و محرزي براي دايره قضاوت مجموع تماشاگران ترسيم نمي کند و از هم نفسي و يک صدايي تماشاگرانش خوشحال نخواهد بود. اين سينما، امکاني را براي تماشاگرش فراهم مي کند که پس از تماشاي فيلم به شناختي از خود و روان خود دست يابد و به ناشناخته هاي درون خود پي ببرد. او هنگامي که از سينما بيرون مي آيد مي تواند از خود بپرسد چرا دوست من که با هم به تماشاي اين فيلم آمده ايم، دوست داشت آن شخصيت به هدفش برسد و حق را به او داد و من درست برعکس، آرزوي شکست همان شخصيت را داشته ام، تفاوت درون و روان من با دوستم چيست. درباره الي تلاش من براي رسيدن به اين آرزوست.


منبع : اعتماد

به روز شده در : يکشنبه 2 فروردين 1388 - 12:40

چاپ این مطلب |ارسال این مطلب |

نظرات

آناهیتا منجزی
يکشنبه 2 فروردين 1388 - 17:11
13
موافقم مخالفم
 
نشانی جنگل را به تماشاگرم می‌دهم، نه یک کپسول اکسیژن

سلام من میخواستم بدونم چطوری میشه در زمینه ترجمه با این سایت همکاری کرد،لطفا جواب سوال رو به ایمیلم بفرستید

مجنون
يکشنبه 2 فروردين 1388 - 18:46
3
موافقم مخالفم
 
نشانی جنگل را به تماشاگرم می‌دهم، نه یک کپسول اکسیژن

امیدوارم تلاش های بعدی آقای فرهادی برای رسیدن به این سینما بسیار برتر از درباره الی باشد


يکشنبه 2 فروردين 1388 - 23:35
-12
موافقم مخالفم
 
نشانی جنگل را به تماشاگرم می‌دهم، نه یک کپسول اکسیژن

آقای فرهادی شما معنی کلمه ی "رادیکال" را نمی فهمید و فکر می کنید هر کسی شعار داد "رادیکال" می شود. رادیکال یعنی ریشه ای، یعنی که دوربین یک فیلمساز در ریشه های روابط (حالا از نگاه خودش) جستجو کند، "رادیکال بودن" یعنی در سطح نماندن و عمق و پیچدگیها را دیدن.

آقای فرهادی فیلم سیاسی و رادیکال ساختن خیلی خیلی خیلی سخت است، چون صدبار بیشتر هنر و ظرافت بیان می خواهد تا تبدیل به یک پفک توخالی برای گاز زدن نشود.

شما نمونه های درخشان و شاهکارهای فیلمسازان متفکر و سیاسی را می گذارید کنار و نگاه می کنید به یکی دوتا تولید آبکی و شعاری فیلمسازهای وطنی که در واقع به لحاظ نگاه و اندیشه و حتا تکنیک واقعا فقیرند و به غلط، در این میدان خالی، با سیاست بازی ها و مظلوم نمایی هایشان شده اند، فیلمساز معترض. اینها که رادیکال نیستند ، تولیداتشان خیلی خیلی سطحی و محافظه کارارانه ، متظاهرانه و معامله گرانه هستش.

اما شما هم راستش را بگویید، بگویید من نمی توانم آنچنان فیلمی بسازم، نه فردزینه مان هستم، نه اسکورسیزی، نه برتولچی، نه سهراب شهید ثالث. بگویید بضاعت من همین است که هست، شاید آن موقع ما باور کنیم که شما کمی هم صدافت دارید.

بابک
دوشنبه 3 فروردين 1388 - 10:21
-8
موافقم مخالفم
 
نشانی جنگل را به تماشاگرم می‌دهم، نه یک کپسول اکسیژن

این اقایی که به نوشته فرهادی ایراد وارد کرده اند اطلاعات ریاضی دوره دبیرستانشان را با اطلاعات ادبی وسیاسی قاطی کرده اند.بد نبود لا اقل به یک دیکشنری رجوع می کردند.رادیکال در ادبیات سیاسی به معنای تندرو ورادیکالیسم به معنای تندروانه امده است.حالا شما این معنا رابه جای کلمه رادیکال در نوشته بالا بگذارید و ببینید چه نوشته خنده داری از اب در خواهد امد. "اقای فرهادی فیلم سیاسی وتندرو ساختن خیلی خیلی خیلی سخت است"

چون اسکورسیزی فیلمهای ریشه ای درباره مسائل سیاسی ساخته و ما هم در دبیرستان یاد گرفته ایم که رادیکال یعنی ریشه پس اسکورسیزی فیلمساز رادیکالی است.من هنوز فیلم" الی" را ندیده ام اما شهر زیبا و چهارشنبه سوری از جنس همین نگاهی بود که فرهادی در نوشته اش اشاره کرده .من ساعتها بعد از تماشای 4 شنبه سوری درگیر این بودم که خوب وبد قصه از نظر من کیست و چرا .یکجور مکاشفه در خود.

اقای فرهادی من یکبار این حرف را در دانشگاه شیراز که امده بودید برای نقد و بررسی فیلمتان به شماگفته ام.من ارزو یم این است در مقابل کوته نظری ها وحسادت ها وغرض ورزی ها طاقت بیاورید واز روشی که به ان معتقدید کوتاه نیایید.همیشه بعد از موفقیتها تخریبها وتحقیرها شروع میشود خیلی ها کوتاه می ایند و مسیر شان را عوض می کنند ویا میدان را با کار نکردن به دیگران واگذار می کنند اما مطمئن باشید اگر فیلمهایتان را دوست داریم و میفهمیم به خاطر همین احترام به شعور مخاطب است و حق ازادی که برای او قائلید تا خود تصمیم بگیرد چگونه بیا ندیشد.


دوشنبه 3 فروردين 1388 - 11:7
2
موافقم مخالفم
 
نشانی جنگل را به تماشاگرم می‌دهم، نه یک کپسول اکسیژن

kamelan dorose sakhttarin kar ineke adam az aghidash defa kone vali in defaeye be dele baghiye beshine yani shoma ba feshar na balke tanha be omghe eteghade ghalbitun va eshraf be donyay atrafetun unche ra besh iman darin ebrz konin ke hich kodum az kargardanae ma ba tamam estedadi ke daran natunesan tasvir doros va jameye az unche mikhan revayat konan erae bedan chun in karist fogholade doshvar va ma kolan rahattalabimya baghiyara moghaser mikonim ya ba eynake dudi melata mibinim ya del khoshe gozashteyem intori rahattaram has


دوشنبه 3 فروردين 1388 - 11:52
4
موافقم مخالفم
 
نشانی جنگل را به تماشاگرم می‌دهم، نه یک کپسول اکسیژن

رادیکال یعنی نگاه جزمی و مطلق نه ریشه ای.اقایی که این خزعبلات را درباره سهراب شهید ثالث وبرتولوچی نوشته معلوم است که نه این را می شناسد و نه ان را .ربط سینمای برتولوچی با شهید ثالث مثل ربط کیارستمی با تارانتینو است.


دوشنبه 3 فروردين 1388 - 18:6
2
موافقم مخالفم
 
نشانی جنگل را به تماشاگرم می‌دهم، نه یک کپسول اکسیژن

آقایان "باسواد" نمی دانم به کدام دیکشنری و منابع مراجعه می کنید، اگر معیارتان همان چیزی است که مثل همیشه به غلط در دهان "ایرانیهای با سواد" افتاده، این معیار در زبان سالم و درست برای ارتباط گیری هیچ اعتباری ندارد. کلمه ی رادیکال، چه بخواهید و چه نخواهید، یعنی "ریشه ای"، یعنی "اصلی"، هم در انگلیسی و هم در آلمانی و هم در فرانسه همین معنی را می دهد ، در دنیای هنر وقتی به هنرمندی، خارج از ایران، می گویند رادیکال، یعنی هنرمندی که به ریشه ها می زند و در بکارگیری و در بیان دریافتها و جستجوی هنرمندانه اش حاضر به سازش نیست، نه در برابر بازار، نه برابر دولتها و نه برابر مخاطبان. هنرمند رادیکال یعنی هنرمندی که اهل چالش بر سر ریشه ها ست. فقط در ایران است که تا این حد این کلمات مسخ شده است، تندرو و افراطی معادل" ایکستیرم" است و نه "رادیکال".

اما آقای فرهادی چه می گوید؟ می گوید فیلمی با مضمون و چالشهای سیاسی و اجتماعی فیلم سطحی و دیکتاتور منشانه است، درست فهمیدیم؟ خب این حرف خیلی بی معنی و بی پایه است، برای اینکه این همه شاهکارهای سینمایی با مضامین سیاسی و اجتماعی ساخته شده که نه سطحی بوده و نه دیکتاتور منشانه بوده و هنوز هم که هنوزه پرسش و تفکر تماشاگر را می طلبد. فیلم کاپولا Vietnam War epic Apocalypse Now.یک فیلم رادیکال، سیاسی و فلسفی سینمای جهان است. برتلوچی یک فیلمساز با نگاه رادیکال، سیاسی، اجتماعی و فلسفی به جهان و روابط انسانی است. "رؤیامندان" برتولچی یک فیلم سیاسی و رادیکال در باره ی وقایع جنبش دانشجویی و انقلاب جنسی در غرب است. آیا این فیلم ها دیکتاتورمنشانه است؟ آیا این فیلمها سطحی است؟ آیا این فیلمها به تماشاگر تبلیغات سیاسی را تزریق می کند؟ خیر، این فیلمها اندیشه و پرسش و شعور عاطفی تماشاگر را تقویت می کند.

البته همه هم نباید بروند از اینگونه فیلمها بسازند، چون کار هر کسی هم نیست. مهم این است که هر هنرمندی در کار خودش صادق باشد و برای مطرح شدن و کسب امتیار و راضی کردن مخاطب به خودش و در هنرش دروغ نگوید و کاسبکار نشود. من فیلم درباره ی الی را ندیدم، امیدوارم فیلم خوبی باشد. اما حرفهای اصغر فرهادی که خواندم واقعا از وسعت دید و روش و درجه ی آگاهی ایشان ناامید شدم.

اما آن که در ایران می رود به عنوان فیلمساز معترض نقی می زند و می رود فیلم پفکی ضعیف و سطحی و "معترضانه" می سازد، نمی تواند معیاری برای فیلم با کیفیت با مضمونهای سیاسی و اجتماعی عرضه کند، آثار چنین فیلمسازی نه رادیکال است، نه سیاسی، نه اجتماعی و نه فلسفی، برعکس خیلی هم خالی و کاسبکارانه و فرصت طلبانه است.

علیرضا-ب
دوشنبه 3 فروردين 1388 - 22:7
9
موافقم مخالفم
 
نشانی جنگل را به تماشاگرم می‌دهم، نه یک کپسول اکسیژن

1-اقا یا خانومی که کامنت فوق را مرقوم فرموده اید این چه استدلالی است که چه بخواهید جه نخواهید رادیکال یعنی ریشه ای.شما لطف کنید ومرجع هایتان را با ادرس دقیق در زبان نگلیسی فرانسه والمانی بدهید.

2- این اصطلاح ایرانی های باسواد که به کار برده اید و خود را جدا از انها میدانیدحاوی 2 مفهوم است یکی این که خود شما ایرانی نیستید و دوم اینکه شما با سواد نیستید در هر 2 صورت پس حق اظهار نظر در این مقوله را ندارید.

3-از نوشته شما واصطلاحاتی چون "ایرانی های باسواد" وتوهین هایی که به سینمای سیاسی واجتماعی ایران با بکار بردن الفاظی چون توخالی کاسبکارانه و...روا داشته اید به نظر می اید از ان ادمهای خودباخته ای هستید که مملکت خود سینمای ایران وهنرمندانی را که با همه تنگنا ها همچنان در تلاشند تا حرفشان را بزنندمی کوبید تا با اویزان شدن به چند فیلم خارجی که معلوم است انها را هم با همین پیش فرضهای غلط (مثل همان ترجمه کودکانه رادیکال به ریشه)دیده اید ونفهمیده اید.

4-در اخردوست گرامی من مطلب نوشته اقای فرهادی عزیز را دوبار خواندم .از هیچ کجای این متن تحلیل و برداشتی که شما استخراج کرده اید استنباط نمی شود او کجا سینمای سیاسی و اجتماعی را منکوب کرده است .مطلب را که به نظرم بسیار قابل تامل ومهم است دوباره بخوانید البته بدون پیش فرض وهر مشکل احتمالی که با خود فرهادی یا فیلمش دارید.اگر کمی از ان صداقتی را که از ان دم میزنید خودتان داشته باشید میفهمید که اودرباره رابطه امروز مخاطب با سینما حرف زده ونه نقد فیلمها.در حوزه ادبیات نمایشی هم نمایشنامه های سارتر وبرشت به دلیل انکه تنها محملی بودند برای تبلیغ نظریات فلسفی(سارتر) وایدئولوژیک (برشت) به لحاظ هنری واجد کیفیت هنری بالایی نیستند.همه سارتر را یک فیلسوف نمایشنامه نویس میدانند تا یک نمایش نامه نویس فیلسوف وبعد از شکست عملی ایدئولو ژی چپ حالا ارزش اثار برشت در دنیا بسیار پایین تر از کسانی چون کامو و نمونه های دیگر است.البته این نظری را که اقای فرهادی درباره سینما دارند همانطور که خودشان به نمایشنامه ها هم اشاره کرده اند پیش از این یونسکو در مقدمه نمایشنامه کرگدن اورده است.او معتقد است که دوست نداردنمایشنامه اش عقاید سیاسی وایدئولوژیک را به تماشاگرش تحمیل کند(نقل به مضمون)احتمالااقای فرهادی به دلیل تحصیلا ت تئاتری متاثر از این نظریه اند.

مزدک
دوشنبه 3 فروردين 1388 - 23:51
4
موافقم مخالفم
 
نشانی جنگل را به تماشاگرم می‌دهم، نه یک کپسول اکسیژن

دوستان گرامی هنرمند زمانی می تواند اثر هنری قابل اعتنا خلق کند که علاوه بر تکنیک های لازم در هر رشته دارای تفکری عمیق و دیالکتیکی باشد. یعنی در هنگام مواجهه با یک معضل به ریشه های اقتصادی و اجتمایی ان بپردازد و زیربنایی بیندیشد و البته هر هنرمند عمیق و با اندیشه ای حتمن به این همه نابرابری در جهان معترض هست و شکی نیست که اعتراض واقعی از هنرمندی با تفکری عمیق و ریشه ای برم یاید . در سینمای ایران از این نظر دو چهره شاخص وجود دارند اول بهرام بیضایی و بعد هم داریوش مهرجویی در جهان هم بسیاری از چاپلین بزرگ گرفته تا دسیکا و برادران تاویانی و برتولوچی و چند نفر دیگر از این دسته اند .

فیلمسازان سطحی اما کسانی هستند که چون اندیشه ای عمیق و دیالکتیکی ندارند با موضوعات برخوردی سطحی دارند مثل کیمیایی و قادری و حاتمی کیا و مجیدی و حسن فتحی و کمال تبریزی و ... در جهان هم اگر کمی عمیق تر بنگریم حتا نمی توان کسانی چون اسکورسیزی و اسپیلبرگ و تیم برتون و دیوید فینچر و تارکوفسکی را جز هنرمندان عمیق به حساب اورد.

با تشکر


سه‌شنبه 4 فروردين 1388 - 4:48
-3
موافقم مخالفم
 
نشانی جنگل را به تماشاگرم می‌دهم، نه یک کپسول اکسیژن

آقای علیرضا،

1 - چرا خودتان نمی روید به فرهنگها نگاه کنید؟ اگر نمی توانید، از دیگران بپرسید، بفرما زحمتشو ما برای شما کشیدیم اگر چه کاملن مشخصه که بازم ما "بی سوادیم" و شما "باسواد".

Webster's Dictionary, radical: more at root, relating to the root

Wahrig: radikal: bis aufs Wurzeln, bis zum Aeussersten, gruendlich

داریوش آشوری، فرهنگ علوم انسانی: radical:ریشه ای، بنیادی،

ریشه نگر

2 - هم "ایرانی" رو و هم "باسواد" رو گذاشتم تو قلاب که یعنی این معنای حرف کامنت گذار قبلی هست. دیگه اینکه شما به چه حقی برای یک کامنت نویس تعیین می کنی که "ایرانی" هست یا نیست؟ خوبه که در اداره ی گذرنامه کار نمی کنید. تازه کی، کدام قانون تعیین کرده که کسی که "ایرانی" نیست اینجا "حق اظهار نظر در این مقوله را" نداره، خوبه که شما در وزارت ارشاد اسلامی کار نمی کنید؟ حالا بگویید استبداد و تفکر دیکتاتوری از آن کیه آقای محترم؟

3 - بله آن فیلمها را فقط شما و همفکرانتان می فهمین، و نه هیچ کس دیگه، پس درسته که به شما هم بگویم "باسواد" . :خود باختگی" ، "ایرانی نبودن"، "حق نداشتن برای اظهار نظر" به خاطر مخالفت با "سینمای ایران" دیگه چی؟ خوب است که در دادستانی انقلاب کار نمی کنید.

4 - چطور شد ؟ این "غیرایرانی" "خود باخته" که "حق اظهار نظر در این مقوله نداره" یهو شد دوست گرامی" شما؟ جل الخالق!

آقای محترم، فیلمساز محبوب شما، آقای فرهادی در حرفهاش تفکیک نمی کند، کلی بافی می کند، جوری حرف می زند که انگار سینمایی که مضامین سیاسی و اجتماعی داره یا فیلمسازی که سینمای متعهد سیاسی داره، مستبد و دیکتاتور هست و راه اندیشه و آزادی رو بر تماشاگر می بنده، مشکل اینجاست که ایشان از شاهکارهای سینمایی در این زمینه نام نمی بره.

5 - خب اگه برداشت شما هم اینه که آقای فرهادی که تئاتریه احتمالا مخالف سارتر و برشت هم هست چون اینها اندیشه سیاسی داشتن و کارشان کم ارزشه، پس باز هم حرف آقای فرهادی رو بد درک نکردم. ایشان با سینما و تئاتری که مضامین و اندیشه های سیاسی داشته باشه مخالف هستن، جالبه که این حرفها رو مخصوصا یه "ایرونی" مثل شما می زنه، ایران یعنی جایی که حتا نفس هم بخوای بکشی، می شی سیاسی.

6 - آقا مزدک: بالاخره معلوم نشد که چرا اسکورسیزی و تارکوفسکی ... هنرمند عمیق نیستن، اما بیضایی و مهرجویی هم عمیقند و هم معترض؟ !!! شاخ در آوردم، مرحبا به این دانش و انصاف!


سه‌شنبه 4 فروردين 1388 - 14:32
0
موافقم مخالفم
 
نشانی جنگل را به تماشاگرم می‌دهم، نه یک کپسول اکسیژن

به مزخرفات مزدک زیاد توجه نکنید.

عقلش پاره سنگ دارد!!

حسین
سه‌شنبه 4 فروردين 1388 - 15:56
-2
موافقم مخالفم
 
نشانی جنگل را به تماشاگرم می‌دهم، نه یک کپسول اکسیژن

سطحی ترین حرفی که میشد درباره نوشته فرهادی زد رو تون آقای اطلاعات زدنند.جون مادرت یک بار دیگه نوشته فرهادی و خودتو بخوند.

ارتا
سه‌شنبه 4 فروردين 1388 - 19:18
-5
موافقم مخالفم
 
نشانی جنگل را به تماشاگرم می‌دهم، نه یک کپسول اکسیژن

برداشت من از نوشته آقای فرهادی اینستكه او میخواهد داستانی بافریند كه بتواند روی نوك شاهین ترازو بنشیند، نه این كفه، نه آن كفه. به عبارتی روی برزخ بین خوب و بد. این تماشاگر خواهد بود كه با افزودن وزنه ای از خودش، داستان را به یكی از كفه ها پایین خواهد كشید، و "قاضی" داستان خواهد شد. این كار ساده ای نیست. او معتقد است كه داستان پردازی كه خوب و بد را خودش تعریف میكند، میتواند زورگو بحساب بیاید. زورگو همیشه كسی نیست كه بد را تحمیل میكند.

(در ضمن، رادیكال، به معنی "ریشه ای" دو خصوصیت دارد: شكل اولیه و گزندگی. "شكل اولیه" به عبارتی به معنی قابل واكنش و لذا "گزنده" بودن است. تقریبا هیچ كس از "رادیكال" به معنی "اساسی" در گفتمانها استفاده نمیكند. این دو جمله معنی یلسان ندارند:

Our root problems are as follows ...

Our radical problems are as follows

...)

***
چهارشنبه 5 فروردين 1388 - 4:52
0
موافقم مخالفم
 
نشانی جنگل را به تماشاگرم می‌دهم، نه یک کپسول اکسیژن

به بحثی که در اینجا در رابطه با معنای رادیکال راه افتاده، کاری ندارم. تنها روی سخنم با جناب مزدک است. از این کامنت آقا مردک کاملا متوجه شدم که اطلاعات سینمایی- ادبی- سیاسی- تاریخی-اجتماعی ایشان صفر هم نیست، بلکه زیر صفر است. این فرد با پاراگراف دوم کامنتش، کاملا میزان فهم و درک و شعور خود را برای همه نمایان ساخت. از نام فیلمسازانی که کنار هم قرار داده، به وضوح می توان این نکته را دریافت و نیازی به توضیح من نیست. کسی که فیلمهای مبتذل اتل متل توتوله، هوس، سینه چاک و پشت و خنجر و ... را با آثار شاخص و تفکر برانگیز استادی همانند حاتمی کیا که مورد قبول همه ی منتقدان و سینماگران کشورمان است مقایسه کند، دیگر اوضاعش کاملا مشخص است. کسی که آثار فوق شاهکار کارنامه ی پربار و کم نظیر حسن فتحی همچون شب دهم و مدارصفردرجه را در کنار آثار نیمه مبتذل و سخیفی چون برزخی ها و آکواریوم و ... قرار دهد، دیگر تکلیفش کاملا روشن است. این فرد هیچ، هیچچ و هیچچچ از هنر سینما نمی داند. همین.

هادی جهانشاهی
پنجشنبه 6 فروردين 1388 - 8:24
2
موافقم مخالفم
 
نشانی جنگل را به تماشاگرم می‌دهم، نه یک کپسول اکسیژن

فقط نکته‌ای کوچک در مورد بحث رادیکالیسم عرض می‌کنم تا از سطحی‌ترین برداشت ممکن از این کلمه کمی فاصله بگیرید:

oxford dictionary:

the political orientation of those who favor revolutionary change in government and society

One who advocates fundamental or revolutionary changes in current practices, conditions, or institutions

می‌توان در واقع رادیکالیسم را به دو مکتب Jacobinism و extremism بسیار نزدیک دانست.

معانی فلسفی لغات با معانی ظاهری کلمات بسیار متفاوتند.

اما پیرامون صحبت اصغر فرهادی باید بگویم که نقد جامعه است، نقد فیلم‌سازان است و مهم‌تر از آن نقد خود ماست...

جامعه‌ای که بار دیگر به هزلیات و هجویات روی آورده و خوراک فکری‌ و فرهنگی‌اش به مراتب پایین‌تری تنزل کرده است و توهین‌های آشکار و پنهان فیلم‌های گیشه‌ای را برنمی‌تابد و فروش روزافزون این فیلم‌ها گواهی بر این موضوع است.

فیلمسازان نورسیده‌ای که از فقر فرهنگی نهایت استفاده را می‌کنند و فیلم‌ها را بر اساس ذائقه‌ی مخاطب می‌سازند و شعور مخاطبان را پول درون جیبشان شناخته‌اند و اندک بها و ارزشی برای اعتلای قدرت تفکر و تعلم مخاطبین در پرده‌ی سینما قائل نیستند. آنهایی که هنوز به فکر ساختن هزلیات سابق و فیلم‌های فارسی نیم‌قرن گذشته‌ و یا در حسرت اتمام تریلوژی ضعیف خود و به خورد مخاطب دادن آن هستند.

و مایی که خود را روشنفکر فرهنگی می‌دانیم و چنان اسیر این سیکل تحمیلی شده‌ایم که هرگز نمی‌توانیم کمکی به رهایی جامعه‌مان از این منجلاب کنیم. مایی که وقتی فیلمسازی کارکشته پس از سال‌ها فیلمی می‌سازد تنها به نقدش فکر می‌کنیم و ناخواسته هیزم به آتش فیلم‌های ضعیف می‌ریزیم و هنر اصیل را هرگز ارج نمی‌نهیم...

کاش مخاطبین به جایی می‌رسیدند که هر فیلم‌سازی به خود اجازه‌ی ساخت فیلم در کشوری با این غنای فرهنگی نمی‌داد...

مزدک
پنجشنبه 6 فروردين 1388 - 23:27
6
موافقم مخالفم
 
نشانی جنگل را به تماشاگرم می‌دهم، نه یک کپسول اکسیژن

دوستان گرامی من یکبار توضیح دادم که چرا و از چه لحاظی می توان قادری و شورجه و کیمیایی و حاتمی کیا و اسپیلبرگ و تیم برتون و دیوید فنچر و میشل فوکو و هوشنگ گلشیری را در یک طرف و بیضایی و مهرجویی و رادی و احمد محمود و دسیکا و تاویانی را در طرف مقابل . اما شاید درک این موضوع برای دوستانی که اشنایی با جریانات اندیشه در جهان ندارند مشکل و یا محال باشد . دوستان هدف نوع تفکر و اندیشه ی این افراد است و نه سطح تکنیک کارشان . مثلن من می دانم که سطح کار اسپیلبرگ از لحاظ تکنیک های سینمایی بسیار بالاتر از قادری و شورجه است اما اگر عمیق تر بنگریم اثار این دو فیلمساز در یک راستای اندیشه ای قرار می گیرند البته اگر عمیق تر بنگریم.

کاربر
جمعه 7 فروردين 1388 - 8:11
-7
موافقم مخالفم
 
نشانی جنگل را به تماشاگرم می‌دهم، نه یک کپسول اکسیژن

آقای هادی جهانشاهی معنی که اینجا از رادیکالیسم نقل کردید در حوزه سیاسی است و اتفاقا آن هم به معنی تغییر ریشه ای و بنیادی در دولت، جامعه و سازمانها و غیره است. رادیکالیسم در هنر یعنی اینکه به بنیاد و ریشه ها در خلق هنر وفادار بودن، یعنی هنرمندی که به اصلیت و جوهر کار هنری اش تعهد دارد و آن را برای خوشایند این و آن، افکار عمومی، دولت، اداره ی سانسور و همه ی اهرم های فشار در بیرون خدشه دار نمی کند. رادیکالیسم در هنر یعنی که در جستجو و چالش خلاقانه و هنرمندانه محافظه کار ی نشان ندهی، یعنی تا عمق مسئله بی محابا بروی، می خواهد موضوع یا سوژه، سیاسی باشد یا عشقی و یا هر چیز دیگر، مهم نیست، هر چه که هست محصول کار هنری، اساسی و ریشه ای و بدون انواع ملاحظات عرفی، سیاسی و تجارتی و غیره است. هنر رادیکال یعنی هنر ناب.


جمعه 7 فروردين 1388 - 22:32
-3
موافقم مخالفم
 
نشانی جنگل را به تماشاگرم می‌دهم، نه یک کپسول اکسیژن

جناب مزدک بسیار با جریانات اندیشه در جهان اشناست!!!

ایشان از نظر سطح عقل و اندیشه و شعور مرا به یاد مسعود شصتچی می اندازد!!!

هادی جهانشاهی
شنبه 8 فروردين 1388 - 7:19
6
موافقم مخالفم
 
نشانی جنگل را به تماشاگرم می‌دهم، نه یک کپسول اکسیژن

دوست خوبم! کاربرجان

تعاریف هنری رادیکالیسم به بیان شما را برای اولین با از شما می‌شنوم. چه خوب تر می‌شد منابع سخنان خود را می‌گفتید.

من به شما منبع زیر را معرفی می‌کنم تا ضمن جست و جو در آن به شیوه‌های صحیح نقد سینما در قالب مکتب رادیکالیسم پی ببرید و صحه بگذارید بر صحبت بنده انشاا... .

رادیکالیسم انتقادی و زیبایی شناسی سینما نقد و بررسی تئوری فیلم و فرهنگ در آراء فردریک جیمسون

نوشته شده در کتاب ماه هنر / مهر 83

البته جیمسون چون ارادت ویژه‌ای به مارکسیسم داشته، بیاناتش بعضی جاها کاملا از هنر فاصله می‌گیره و به اقتصاد پیوند می‌خوره.

می‌تونم هربرت مارکوزه رو هم معرفی کنم بهت که به مقوله‌ی هنر و دولت پرداخته و عقاید جالبی هم دارذ که من قسمتی از آن را نقل می‌کنم:

"کار هنر رادیکال چیست؟ اشکال معینی از هنر سورئالیستی و عمل انقلابی که وقفِ تخریب جهان در کلیت‌اش می‌شود و همچنین در جهان توتالیتری که کل سیستم سرکوبگر را نفی می‌کند، باید هدف هنرِ واقعاً رادیکال باشد. هنر در چنین جهان توتالیتر و سرکوبگری باید نیروی متخالف و ستیزگر به حساب آید، زیرا واقعیتی کاملاً متفاوت با واقعیت سرکوبگر است و بدیلی برای آن به حساب می‌آید.

از این‌رو هنر خودآیین، نفی واقعیت سرکوبگر موجود است و به تصویر برکشیدن جهانی دیگر. هنر خودآیین، انگاره رهایی را ترسیم می‌کند و به این اعتبار بخشی از پروژه رادیکال به حساب می‌آید."

کاملا فکر کنم دیدگاهشون واضح و مبرهن از هنر رادیکال به عنوان هنر ستیزه‌جو یاد می‌کند و در جایی دیگر هم می‌گوید:

"هنر خودآیین به معنای نفی واقعیتِ سرکوبگرِ موجود است. هنری می‌تواند تصور رهایی را برای انسان همراه آورد و طرحی رادیکال افکند..."

ضمن اینکه ژاکوبیسم در هنر که به زمان تسلط کامل کلیساها بر اروپا بازمی‌گردد نوعی سلطه بر هنر بوده که از نقاشان و نگارگران آن زمان می‌خواستند که وارد مباحث دینی نشوند و ژاکوبیسم هم رادیکالیسم افراطی خوانده می‌شده است.

اما رادیکالیسم مورد نظر در متن اصغر فرهادی، شیوه‌ای ست که طی آن به مرور زمان و به صورت پنهان، سینما (به طور خاص در اینجا سینمای ایران) از مسیر اصلی خود خارج خواهد شد و تغییرات بنیادی در ساختار فیلم‌ها رخ خواهد داد که در اینجا بیشتر به شیوه‌ی بیان از دیدگاه فیلمسازان پرداخته شده است. این تغییر بنیادی ست اما آن چیزی که در اینجا بر روی آن فوکوس شده است، تغییر است و آن چیز که نفی شده است، تغییر در جهت پس‌رفت است و بنیادی بودن یا نبودن مورد بحث نیست.

هنر رادیکال نیز با هنر ناب بسیار متفاوت است. هنر رادیکال می‌تواند جنبه‌های مثبت و یا منفی داشته باشد که در این نوشته دقیقا عکس هنر ناب مد نظر است و برخورد رادیکال در سینمایی که فرهادی از آن نام برده به حذف بزرگان و جایگزین شدن تفکرات سطحی نگر منجر خواهد شد. پس هر هنر رادیکالی الزاما ناب نیست.

نکته‌ی آخر اینکه سینما ورای جامعه نیست. سینما در بطن اجتماع است و از سیاست فارق نیست و سال‌هاست که تمامی اندیشمندان متفق‌القول حوزه‌ي هنر و سیاست را درهم‌تنیده و جداناپذیر می‌دانند...

shaghayegh
شنبه 15 فروردين 1388 - 19:3
-7
موافقم مخالفم
 
نشانی جنگل را به تماشاگرم می‌دهم، نه یک کپسول اکسیژن

اصغر فرهادی شاید بهترین کارگردان جوان سینمای ایران باشد.با وجود احترامی که برای او قائلم باید بگویم سینمای قصه گو در کنار سینمای مدرن جایگاه خود را دارد و اگر خوب به آن پرداخته شود می تواند بهترین نتیجه را داشته باشد.من با این گفته که سینمای داستان گوی کلاسیک دارای رادیکالیسم پنهان است موافق نیستم.چه فیلمهای مدرن و چه فیلمهای قصه گو می توانند خوب یا بد باشند و با این دسته بندی مخالفم.

سانتا
چهارشنبه 17 تير 1388 - 9:45
-6
موافقم مخالفم
 
نشانی جنگل را به تماشاگرم می‌دهم، نه یک کپسول اکسیژن

ممنون از آقای جهانشاهی

حرفهای سنجیده ی آقای جهانشاهی خیالمان را آرام کرد !

اضافه کردن نظر جدید
:             
:        
:  
:       




mobile view
...ǐ� �� ���� ����� ������� �?���?�


cinemaema web awards



Copyright 2005-2011 © www.cinemaema.com
استفاده از مطالب سایت سینمای ما فقط با ذکر منبع مجاز است
کلیه حقوق و امتیازات این سایت متعلق به گروه سینمای ما و شرکت توسعه فناوری نوآوران پارسیس است

مجموعه سایت های ما: سینمای ما، موسیقی ما، تئاترما، فوتبال ما، بازار ما، آگهی ما

 




close cinemaema.com ژ� ��� �?��� ��� ���?���