نگاهي به فيلم «پرسه در مه» ساخته بهرام توكلي بن بست
سینمای ما - بهنام شريفي: حالا بايد از بهرام توكلي گفت. بعد از تجربه «پابرهنه در بهشت»، «پرسه در مه» نشانگر دغدغهها و مسير فيلمسازي توكلي است. آن فضاي هذياني و محصور بودن آدمها در آسايشگاه فيلم قبلي، جاي خودش را به فضاي ذهني و پر دغدغه يك هنرمند به بنبست رسيده در «پرسه در مه» داده است.
فيلم، روايت يك فضاي برزخگونه از زندگي يك موزيسين است. شخصي كه به نظر ميرسد دچار مرگ مغزي است اما با واگويههاي خود ميخواهد جلوي مرگ بايستد و زندگياش را تغيير دهد. كل فيلم روايت همين ناكامي است. بنبست خلاقيت يك هنرمند ميتواند علتهاي مختلفي داشته باشد. از عوامل اجتماعي و رواني گرفته تا تنگناها و فشارهاي اقتصادي و پايين بودن فرهنگ جامعه و نداشتن اقبال جمعي و... فيلمساز توانسته با نشانههاي مختلفي اين بنبست را ترسيم كند. يكي از اين نشانهها باند صوتي سوت مانندي است كه ذهن امين را لحظه به لحظه مغشوشتر ميكند. مورد بعدي صحنه تئاتر است كه به قرينهاي از زندگي امين و رويا تبديل ميشود. انگار رويا در صحنه نمايش آرزوهاي برآورده نشده خودش را بازي ميكند. در آينه نگاه ميكند و لحظه به لحظه فرديت و عشق خود را رو به زوال ميبيند.
اما گذشته وحال و آينده با هم ممزوج ميشوند و جاي خود را با هم عوض ميكنند تا حالت كولاژگونه و آشفتگي زندگي شخصيت اول فيلم تبيين شود. استفاده از رنگ هم مثل كار قبلي توكلي كاملا در خدمت ساختار فيلم است. فضاي دلمرده بيمارستان يادآور فضاي آسايشگاه فيلم قبلي است. رنگ آبي مرده ديوارها باعث ايجاد اين فضا شدهاند اما استفاده از رنگهاي گرم وتند در صحنه نمايش در تضاد با زندگي زوج اصلي فيلم قرار دارد.
حركات دوربين خضوعي ابيانه كاملا به حس بيقراري فيلم كمك ميكند. با آهسته شدن صحنهها در فيلم كه حالتهاي لرزان و سايهگون شخصيتها را تشديد ميكند و زواياي نامتعارف دوربين كاملا به فضاي ذهني امين نزديك ميشويم اما رويكرد و نگاه اصلي توكلي به سينماي مدرن اروپا و رمان نو است. در دو فيلمي كه تابهحال ساخته ردپاي نگاه بسياري از فيلمسازان مشهود است. علاقه برگمانياش و سوالهاي هستي شناختياش در فيلم جديد با شخصيت امين و رويا و دغدغههايشان نشان داده ميشود. حضور رويا در آينه اول و آخر فيلم يادآور زنهاي آثار برگمان است. حضور متافيزيكي اشيا و نگاه غمبار و شاعرانه پرسه در مه آشكارا صحنههايي از آثار تاركوفسكي را به ياد ميآورد. نگاه عميق به كنشهاي انساني از خصوصيات سينماي مدرن اروپا در دهههاي 50 و 60 ميلادي است كه در اثر جديد توكلي مشاهده ميشود. اكستريم كلوزآپها و شخصيتها و روند داستاني غيرمتعارف پرسه در مه در راستاي همين تفكر است اما علاقه توكلي به واگويه و گفتار ذهني كاملا از علاقه او به رمان نو و جريان سيال ذهن خبر ميدهد.
در كنار تمام اين صحبتها بايد از بازيهاي خوب ودرخشان شهاب حسيني و ليلا حاتمي گفت. شهاب حسيني در غير منتظرهترين نقش عمرش غافلگير كننده است. مقطع حرف زدنش، نگاههاي ديوانهوار وگيجش و بالا و پايين بردن صدايش كه در بيشتر زمان فيلم به نجوا شبيه ميشود، باعث شده كاملا امين را بشناسيم. صحنه دردبار قطع انگشتش كه به نشانهاي از بنبست رسيدن كامل يك نوازنده است و راه رفتنش در دريا از ياد نرفتني است.
اما ليلا حاتمي هم مثل هميشه خوب و دلپذير ظاهر ميشود. گريههاي او و ظاهر فتوژنيك او كه كاملا ميتواند در مواقع مختلف حسهاي مختلفي را به بيننده منتقل كند، از خصوصيات هميشگي بازيهاي خوب حاتمي است. حالا بايد از بهرام توكلي و بهرامهاي توكلي سينماي ايران نوشت. به سليقه و ذوق بصري او نگاه كنيد. صحنه كارگران معدن و فيكس شدن صورتهاي آنها اوج نگاه شاعرانه غمبار اوست. اين نگاه، انديشهها و ذوق نسل توكلي است كه ميتواند سينماي ايران را از رخوت و خمودگي جدا كند. اميدوارم با نمايش اينگونه فيلمها و وسعت ديد بينندگان بتوانيم از نسل جديد سينماي ايران بگوييم. از شهرام مكري، سامان سالور، بهنام بهزادي، محمد شيرواني، بهرام توكلي، محسن امير يوسفي و بسياري ديگر كه اگر حمايت شوند، ميتوانند نسل جديد سينماي ما را بسازند.
ببخشید محمد شیروانی با ناف قراره سینمای نوی ایران رو بسازه؟
سهشنبه 13 بهمن 1388 - 5:21
-8
طراحی صحنه در این فیلم چشمگیر است امیدوارم نادیده گرفته نشود
لیلا
شنبه 24 تير 1391 - 12:31
9
تعریف فیلم را زیادشنیده بودم وعلاقمند به سینمای هنری هستم اما.......نگاه تیره ویاس آلود فضاهای فیلم وهمان روشنفکرنمایی های تکراری شخصیت اصلی برایم ملال آور بود