| |
سینمای ما- صوفيا نصرالهي: نكته اول- روز سوم جشنواره بيستوهشتمين جشنواره بينالمللي فيلم فجر هم گذشت و ما هنوز هم چشممان به جمال تيزر جشنواره روشن نشده است. البته با توجه به تيزرهاي تكراري كه هر سال ميديديم و هيچ ايده تازهاي هم نداشتند، خود اين قضيه تنوعي است. فقط مشكل اينجاست كه فيلم خيلي مستقيم شروع ميشود و هيچ پيامي هم قبل از آن نيست در نتيجه تيتراژ اكثر فيلمها كه از دست ميرود هيچ، گاهي فيلم شروع هم ميشود و هنوز مردم ننشستهاند و دنبال جا ميگردند. حالا از احترام به تيتراژ و زيباييشناسي آن هم كه بگذريم، بايد توجه داشت كه تيتراژ گاهي مدخلي براي شروع فيلم است. برخي اطلاعات در تيتراژ به مخاطب داده ميشود مثل فيلم «آل». براي همين هم ديروز وقتي فيلم «آل» شروع شد و هنوز نيمي از جمعيت وارد سالن نشده بودند و نيم ديگر هم دنبال جايشان ميگشتند و فيلم هم داشت پخش ميشد، داد و فرياد علي معلم به هوا رفت. خدا را شكر كه تهيهكنندهاي مثل معلم وجود دارد كه آنقدر براي فيلمش و تماشاگرش احترام قائل است كه اعتراض كند و آنقدر برود و بيايد كه فيلم را قطع كنند و دوباره از اول و در آرامش در حاليكه همه سر جايشان نشسته بودند، فيلم پخش شود و ما براي اولينبار در اين جشنواره يك فيلم را از اول و از سر تيتراژش ببينيم. (از تيتراژ گفتم و بايد بگويم كه حتما تيتراژ «به رنگ ارغوان» كار گلاره كيازند را هم ببينيد كه از جمله معدود تيتراژهايي است كه فكر و سليقه پشت سرش وجود دارد.) نكته دوم امسال يخ جشنواره بيشتر با فيلمهاي سانس آخر كه خارج از مسابقه هستند، شكسته شده است. دليلش هم فقط اين نيست كه اين فيلمها سالها در توقيف بودهاند و حالا فرصت نمايش پيدا كردهاند. بيشتر به اينخاطر كه اتفاقا اينها بهترين فيلمهاي جشنواره تاكنون بودهاند. «آتشكار» ايدههاي جديد و خوبي داشت و حالا توانستيم «هيچ» را هم ببينيم كه اتفاق جشنواره امسال بود. به چند دليل؛ اول از همه اينكه «هيچ» واقعا فيلم خوبي از كار درآمده است. بازيهاي يكدست و عالي دارد كه گل سرسبدشان هم بازي مهدي هاشمي است. زشتيها و حقايق تلخ را در بستري از طنز چنان مطرح كرده است كه اين پارادوكس باعث شده سر فيلم هم قهقهه بزنيد و هم اشكتان سرازير شود. پايان خوبي دارد كه تكاندهنده است و از همه مهمتر، اين فيلم به نسبت فيلم قبلي كاهاني يعني «بيست» يك جهش و پيشرفت فوقالعاده است. آن هم نه فقط از نظر كارگرداني، فيلمنامه و ريتم و بازيها كه بيشتر به ايندليل كه هرچقدر «بيست» فيلم خنثي و خستهكنندهاي بود، در عوض «هيچ» زنده و سرحال و گزنده است. انگار كاهاني آن يكي فيلم را از سر بيحوصلگي و كسالت ساخته و اين يكي را با روحيه و انرژي؛ انرژياي كه در طول فيلم به مخاطب هم منتقل ميشود. «بيست» را كه ديدم، فكر ميكردم ديگر حوصله ديدن فيلم بعدي كاهاني را نخواهم داشت اما حالا و با ديدن «هيچ» از همين امروز منتظرم كه كاهاني فيلم بعديش را بسازد. البته نيمه اول فيلم به نسبت نيمه دومش خيلي بهتر است. هم شوخيهاي بيشتر و بامزهتري دارد و هم حضور بيشتر مهدي هاشمي به قدرت فيلم كمك ميكند. جالب اينجاست كه مثلا احمد مهرانفر در «هيچ» حتي بهتر از «درباره الي...» ظاهر شده است. مشكل اصلي «هيچ» يكي، يكدست نبودن بخش اول و دوم آن است و ديگر اينكه داستان و قهرمان فيلم از يكجايي به بعد به فراموشي سپرده ميشود و قرار است شخصيتهاي فرعي و داستانكها جورش را بكشند كه خب هيچ كدامشان به جذابيت قسمت اصلي ماجرا نيستند. مشكل ديگر هم اين است كه طنز و جديت قسمت دوم با هم در تعادل نيستند. درواقع يكدستي قسمت دوم فيلم به هم خورده است. اولش كلي شوخي داريم و يكدفعه فضاي طنز داستان عوض ميشود و سراغ غموغصه شخصيتها ميرويم. با اين حال يك تشكر به معاونت سينمايي بدهكاريم كه اين فرصت را فراهم كرد تا فيلم خوب كاهاني ديده شود. كارگردان جواني كه حالا ميدانم ايدههاي خوبي دارد و قدرت كارگردانياش را هم در سكانسهاي شلوغ «هيچ» ميشود ديد. ديشب هم كه نوبت «صد سال به اين سالها»ي سامان مقدم بود. انگار واقعا يخ جشنواره بالاخره شكسته شده است.
|