دانلود

یادداشت نویسنده «سینمای ما» درباره «اشکان، انگشتر متبرک و چند داستان دیگر»؛ : روایت‌های متفاوت، میزانسن‌های متفاوت :: سينمای ما ::

   






یادداشت نویسنده «سینمای ما» درباره «اشکان، انگشتر متبرک و چند داستان دیگر»؛
روایت‌های متفاوت، میزانسن‌های متفاوت

سینمای ما - صوفیا نصرالهی: اين يكي از بهترين فيلم هاي جشنواره امسال بود كه ديدم. بعد از تماشاي اولين فيلم شهرام مكري مي توانستيد در صورت تك تك نويسندگان و منتقداني كه در سالن مطبوعات حضور داشتند شور و شعف را ببينيد. بعد از مدت ها فيلمي ديديم كه فرم و ساختار نوين و خاصش در خدمت فيلم بود نه براي جلوه فروشي.
براي همين است كه مي خواهم به همه دوستان جوان كارگردان، كه اين روزها فيلمشان پخش شده و دوست دارند فضاهاي جديدي در ساخت فيلم هايشان را تجربه كنند، بگويم كه يك جلسه توجيهي با شهرام مكري بگذارند. شهرام مكري سينما را از جاي درستي شروع كرد. اول در عرصه فيلم كوتاه دست به تجربه زد. جايي كه به هر حال براي تجربه كردن فضاي مناسب تري است و مناسبات مالي، سرمايه توليد فيلم و بازگشت آن با سينماي داستاني و فيلم هاي بلند متفاوت است. در نتيجه توانست دست به خطر بزند و كاملا دلي فيلم هايي را بسازد كه دوست داشت. البته مكري در بين فيلمسازان كوتاه هم يك اتفاق محسوب مي شد. "طوفان سنجاقك" و "محدوده دايره" ( و حتي "آن دو سي" كه من بالشخصه به اندازه دوتاي قبلي دوستش نداشتم!) يك ذهن خلاق را به سينما معرفي كرد.
مكري در "اشكان، ...." همان تجربه هاي سابقش در فرم و ساختار فيلم هاي كوتاهش را اين بار در يك فيلم بلند امتحان مي كند ولي نكته مهم اين كه حواسش هست كه اين يك فيلم بلند است و به جز فرم دست نياز به شخصيت و قصه هم دارد. "اشكان،..." فيلمي است كه توالي زماني در آن به هم خورده ولي اين به هم خوردگي براي گيج و گنگ كردن تماشاگر نيست بلكه دقيقا متناسب با فيلمنامه فيلم است. ساختارش كمكي به روشن شدن ماجراهايي است كه در طول فيلم شاهد آن هستيم. پازلي است كه با عقب گرد و وارد كردن داستانك هاي مختلف، به آرامي قابل حل مي شود.( نه مثل فیلم "صداها" که به نظر می رسد فرم ساختاری اش به ضررش تمام شده و تازه شاید اگر خطی روایت می شد تعلیق قصه را بیشتر می کرد!) راستی یک نکته مهم دیگر در ساختار فیلم مکری این است که این جا عقب گرد و روایت دوباره داستان ها تا رسیدن به یک نقطه مشترک برای باز شدن گره قصه، منجر به تکرار و تعریف چندباره داستان نمی شود. این تجربه ای است که قبلا مکری در فیلم های کوتاهش هم کرده بود. یعنی هربار داستان را از نگاه یک نفر روایت می کند به طوری که گاهی حتی در دو روایت از یک صحنه، میزانسن مشابهی هم وجود ندارد.( در همین جشنواره امسال کم ندیدیم فیلم هایی که برای شیرفهم کردن مخاطب بیچاره یک داستان را 5-6بار از زبان افراد مختلف تعریف می کردند، بدون این که هیچ تفاوتی در اصل قضیه یا در فرم قصه داشته باشد!) بعد می رسیم به منطق. نمی دانم چرا امسال دوستان فیلمساز فکر کرده بودند که منطق فقط مقوله ای مربوط به ریاضیات است و عالم فیلمسازی به کلی از آن مبراست!این دوستان باید "اشکان،..." را ببینند تا متوجه بشوند که در یک ساختار مدرن هم می شود و باید منطق داستانی را حفظ کرد. این جا هیچ کاراکتر و حرکت و دیالوگی بی هدف نیست. همه چیز برنامه ریزی شده است. فقط باید تا آخر فیلم صبر کنید تا منطق همه چیز برایتان روشن شود. درست مثل یک چرخه است که از جوان مجسمه ساز و پیشگویی کاراییب آغاز می شود و دور می زند و در نقطه پایان دوباره به همان مجسمه ساز و تعبیر پیشگویی بر می گردد! فیلم مکری مثل یک دستگاه معادله چندمجهولی است که آخرش هیچ مجهولی برای تماشاگر باقی نمی گذارد.
با وجود همه این حرف ها ممکن بود که "اشکان،..." فیلم خسته کننده ای از آب دربیاید. ممکن بود کسی حوصله نمی کرد تا آخر فیلم صبر کند و نتیجه کار را ببیند. چیزی که این جا به کمک فیلم آمده طنز به شدت هوشمندانه و عمیق و در عین حال بامزه فیلم است. این طنز در موقعیت داستانی ماجرا وجود دارد( دو مرد کور که می خواهند به دزدی بروند، جوانی که می خواهد به پیروی از اعضای خانواده اش خودکشی موفقی داشته باشد و نمی تواند و ...)، در دیالوگ ها هم هست و از همه مهم تر در لحن بازیگران خوب فیلم. بازی های فیلم مکری همه تخت و یکدست هستند. شاید حتی تختی بازی های فیلم را خیلی ها نپسندند ولی از نظر من این نوع بازی کاملا منطبق با شیوه ی روایت فیلم بود و در عین تختی بازیگران فیلم لحنی داشتند که موقع گفتن دیالوگ ها حق مطلب را ادا می کردند. ( به خصوص سینا رازانی که نقش اول فیلم است و گویا در اصل در تئاتر بازی می کند کشف بزرگ شهرام مکری در این فیلم است!)
بیشتر از این نمی خواهم درباره فیلم بنویسم چون می ترسم که فیلم را ندیده باشید و موقعیت ها و گره های داستان لو برود. فقط از موسیقی خیلی خوب فیلم هم باید یاد کنم که کار ابوذر صفاریان بود و اگر درست یادم باشد قطعاتی از گروهی با نام "فرفوژه".
موسیقی، بازی ها، کارگردانی و ....همه دست به دست هم دادند تا ما شاهد یکی از بهترین فیلم های امسال و یکی از بهترین استعدادهای سینمای ایران باشیم. از صمیم قلب دعا می کنم که شهرام مکری راهش را گم نکند.


منبع : سینمای ما

به روز شده در : جمعه 25 بهمن 1387 - 13:13

چاپ این مطلب |ارسال این مطلب |

نظرات


جمعه 25 بهمن 1387 - 16:4
10
موافقم مخالفم
 
روایت‌های متفاوت، میزانسن‌های متفاوت

_______________________________________________$$$$$$$$$

___________________________________________$$$$$$$$$___$$$

_______________________________________$$$$$$$$_____(&)_$$$$

__________________________________$$$$$$$$$$____________$$$$

_______________________________$$$$$$$$$$$$$$$____§§§§_____$

____________________________$$$$$$$$$$$$$$$$$$§§§§_§§§_____$

__________________________$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$§§§§§_§____$

________________________$$$$$$$$$$$$$$$$$$_$$$$___§§§__§_$

________________________$$$$$$$$$$$$$_$$$$$$$$_$______§$

_______________________$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$_$

_____________________$$$$$$$$$_$$$$$$$$$$$$$$$$_$

___________________$$$$$$$$_§$$$$$$$$$§$$$$$$$$_$

_________________$$$$$$$_$$§§§$$$§$$§§$$$$§§$_$$$

________________$$$$$$_§§§$$§§$$§§§$$§§$$§§$_$$$

_______________$$$$$_$§§§$$$$§§§$$$§§§§§$$_$$$$$

______________$$$$$_§§§§§§$$§§§$$§§§§§§§_$$$$$$

_____________$$$$_§§0§§§§|§§§§§§§§§|§§§_$$$$$$$

____________$$$_000§§§00§§§§§000§00§_$$$$$$

____________$$_0000§§0000§§§00§0§_$$$$$$

___________$_0000§§00000§0000_$$$$$$$

________§§_00000§000§0000_$$$$$$$$

______§_00000§0000000_$$$$$$$$$$

______000§00000§_§§§§$$$$$$$$$$$$$_______

___0000§00§_§§§§§§$$$$$$$$__$$$$$$$$§§§§§

_000§0_____§§§§§§$$$$$$$_§000_$$$§§§_

00________§§§§§$$$$$$$_§§00000_$§§§_

__________§§§§$$$$$$$_§§§_’’______§§§__

_________§§§$$$$$$$

________§§$$$$$$$$

________$$$$$$$$$

_______$$$$$$$$$

______$$$$$$$$$

_____$$$$$$$$$

____$$$$$$$$

___$$$$$$$$

__$$$$$$$$

اردلان
جمعه 25 بهمن 1387 - 19:14
8
موافقم مخالفم
 
روایت‌های متفاوت، میزانسن‌های متفاوت

فیلم خوبی بود ولی مشکل اصلی و بزرگش این بود که کاملاً فضای فیلم های تارانتینو رو داشت، مخصوصاً pulp fiction. موسیقی، دو شخصیت تبهکار که دنبال دختره می کنند دقیقا بادآور شخصیت های جان تراولتا و ساموئل ال جکسون، نوری که پس از باز کردن جعبه ی جواهرات به صورت شخص کور می تابد، ... فیلم پر است از این نمونه ها. من اینو از ادای دین به تارانتینو بیشتر می دونم که خوب، چیز خوبی نیست!

اضافه کردن نظر جدید
:             
:        
:  
:       




mobile view
...ǐ� �� ���� ����� ������� �?���?�


cinemaema web awards



Copyright 2005-2011 © www.cinemaema.com
استفاده از مطالب سایت سینمای ما فقط با ذکر منبع مجاز است
کلیه حقوق و امتیازات این سایت متعلق به گروه سینمای ما و شرکت توسعه فناوری نوآوران پارسیس است

مجموعه سایت های ما: سینمای ما، موسیقی ما، تئاترما، فوتبال ما، بازار ما، آگهی ما

 




close cinemaema.com ژ� ��� �?��� ��� ���?���