| |
سینمای ما - مهرزاد دانش: يكي دو روز پيش در سالن نمايش فيلم سينما فلسطين نشسته بودم و با استفاده از فرصت باقي ماندهاي كه به پخش آگهيها و آنونس میگذشت، مشغول مطالعه نشريات جشنوارهاي بودم كه ناگهان سالن تاريك شد و موقع پخش فيلم رسيد و من ناخودآگاه از اين بابت كه به سبب تاريكي ديگر مطالعه برايم مقدور نيست غرولندي كردم و يك دفعه يادم آمد كه هدف اصليام قاعدتا تماشاي فيلم است و نه مطالعه كه حالا بابتش هم بيخودي غر میزنم. اما اين تغيير ناگهاني حالت، به فكر فرو بردم و حاصل آن همين ايدهاي است كه در اين يادداشت بدان میپردازم: اينكه حواشي مطبوعاتي فيلمها و جشنواره از خود عموم آثاري كه میبينيم جذابتر است. يكي دو روز پيش امير قادري در يكي از يادداشتهايش اشاره كرده بود كه ستونهاي نوشتاري منتقدان از نشستهاي رسانهاي فيلمها مهمتر است، ولي حالا من میخواهم اين نكته درست را تعميم به خود فيلمها - ونه صرفا نشستهايشان – هم بدهم و بگويم كه خواندن هر روزه نظرات تحليلي و گاه متفاوت دوستان در نشرياتي از قبيل ويژهنامه روزنامه خبر و روزنامه اعتماد و همين نشريه فرهنگ آشتي (و همچنين بولتن جشنواره كه كاركرد تبييني و اطلاعرسانياش را كم و بيش جامع و مانع انجام میدهد) به رغم پارهاي عصبيتهاي مقطعي و شتابزدگيهاي بياني، عملا تبديل به اصليترين و در عين حال لذتبخشترين فعاليتهاي جشنوارهايمان شده است (حيف كه فرصت گوش كردن به راديو ندارم، وگرنه طبق گفته خيلي از دوستان برخي از شبكههاي راديويي هم كه نمايندگانشان در همين سينما مستقر هستند، روند تحليلي جذابي را پيگيري میكنند) و برعكس، زماني كه نوبت به تماشاي فيلمها میرسد (كه خير امواتمان مثلا اصليترين كارمان در اين ده روز است) به واسطه كيفيت نه چندان درست اغلبشان – دست كم تا اينجا كه يك هفتهاي گذشته است – شبيه به آدمهاي سرخورده و افسرده میشويم و دم به دم به ساعتهايمان نگاه میكنيم كه كي اين شاهكارهاي هنري تمام میشوند. جالب نيست؟ اين يعني جاي متن و حاشيه عوض شدن. بيشتر فيلمها رغبتي و انگيزهاي را خلق نمیكنند، ولي مطالعه مطالب اغلب دوستان و همكاران – كه فرقي نمیكند نقد باشد يا يادداشتي راجع به حواشي جشنوارهاي – كلي ايده و سوژه و همدلي و حتي چالش به ذهنت روانه میسازد كه متناسب با علائق و دغدغههايت است.
از اين نكته آيا نمیتوان نتيجه گرفت كه حال و هواي حوزه نقد فيلم ما تا حدي و دست كم در ابعادي خاص از فضاي سينمايمان پيشروتر است ؟ طبعا منظورم از نقد فيلم، نوشتههاي سطحي آن دسته از كساني كه فرق دوغ و دوشاب را نمیدانند چيست نيست (همانها كه به قول سعيد قطبيزاده در نشستهاي رسانهاي سوالات مشعشعشان در خصوص جزئياتي فرعي و بياهميت بيش از سايرين مطرح میشود) بلكه مطالبي است كه ضعفهاي اساسي اين سينما را هدف گرفته و تحليلش میكند. اينجاست كه اگر از ميان سينماگران، گاه كور ناميده میشويم و گاه به گرفتن پول متهم؛ گاهي حسرت بازيگري در فيلمي را به پيشانيمان میچسبانند و گاهي هم ادعا میشود افتخار آشنايي با ساحت قدسي ايشان را نداشتهايم و ناممان هرگز به گوش مباركشان نخورده است، چيز چندان عجيبي نيست. سينما از نقد عقب مانده است.
|