News
  • نگاهی به فیلم «پرتقال خونی» ساخته سیروس الوند
    نقاش هنرمند یا دلال اجناس کیش؟!
  •  
  • نوبت عوامل «جدایی نادر از سیمین» است که در سطح جهان مطرح شوند
    محمود کلاری از محفل فیلمبرداران شاخص جهان جایزه گرفت
  •  
  • نگاه هفته؛ دوشنبه ها با بهنام شریفی
    خشم مقدس یک آرمان خواه
  •  
  • گفتگویی تازه با سازنده سریال «یوسف ع» که انگار قصد ندارد از سوژه داغش دست بردارد!
    فهرست آدم‌های خوب، هنرمندان ارزشمندی، بچه مومن صالح و بازیگران زن سالم (!) و محترمه سینما از نگاه فرج الله سلحشور /مسعود ده نمکی جزو اینها نیست!
  •  
  • دو عکس تازه از فیلم عظیم مجید مجیدی
    فیلمبرداری «محمد(ص)» در منطقه عسلویه ادامه دارد/ فرار مردم مکه به دلیل حمله ابرهه بازسازی شد
  •  
  • ششمین دوره جشنواره 12 تا 16دی‌ برگزار می‌شود
    هیئت انتخاب جشنواره پروین اعتصامی معرفی شد
  •  
  • پروانه ساخت پروژه «بلوک 9 خروجی 2» صادر شد
    «یه عاشقانه ساده»، «چک» و «‌بدون اجازه» پروانه نمایش گرفتند
  •  
  • آخرین جلسه فیلمبرداری فیلم در دادگاه انقلاب با حضور آتیلا پسیانی انجام شد
    «تلفن همراه رئیس‌جمهور»؛ فیلم جنجالی جشنواره سی‌ام خواهد شد؟
  •  
  • ۳۶ فیلم آماده نمایش هستند/ گزارش و جدول مراحل مختلف تولید سینمای ایران
    فهرست اولیه فیلمهایی که در جشنواره فجر امسال خواهیم دید
  •  
  • کلیه اشخاص حقیقی و حقوقی می‌توانند هر تعداد فیلم به دبیرخانه ارائه دهند
    مقررات عمومی ده گانه شرکت در جشنواره فیلم فجر اعلام شد
  •  
  • روزنامه "کیهان" نوشت: این خانم گویا هنوز نمی داند در فلسطین چه اتفاقی افتاده است!
    تهمینه میلانی از داوری انصراف داده و اعلام کرده بود: همدلی من با مردم فلسطین جای شک ندارد
  •  
  • آسیب شناسی نویسنده سایت "سینمای ما" از مدیریت جشنواره فیلم فجر
    آن چه را که هست و داریم، درست میزبانی و پذیرایی کنیم
  •  
  • اختصاصی سایت "سینمای ما"؛ نشانی بازار مجازی سینمای ایران www.inffo.info است
    «پرشیافیلم» اولین بازار اینترنتی فروش محصولات سینمایی را راه اندازی کرد
  •  
  • روزنامه معتبر نیویورک تایمز و سایت مرجع گلددربی اعلام کردند
    «جدايي نادر از سيمين» شانس اول كسب اسكار بهترين فيلم خارجي و کاندیدای دریافت اسکار بهترین فیلمنامه است
  •  
  • کیومرث پوراحمد ادعا کرد که "آنلاین" را شنیده، ولی «روز» را با «خبر» اشتباه گرفته است!
    سایت ضدانقلاب از من سوءاستفاده کرد/ ساختن فیلم بدون دریافت مجوز را تأیید نمی‌کنم
  •  
  • چهارمین جایزه جهانی فیلم تازه علی زمانی‌عصمتی
    جایزه اول جشنواره مدفیلم ایتالیا به فیلم «اوریون» رسید
  •  
  • تداوم حضور گلزار بر پرده سینما با مداحی و گلایه طنزآلود تهیه کننده فیلم!
    مراسم ویژه افتتاحیه اکران «در امتداد شهر» بدون حضور کارگردان و بازیگران برگزار شد
  •  
  • اختصاصی سایت "سینمای ما" برای طرفداران حامد بهداد که به خاطر یک شایعه نگران حالش بودند
    خدای بزرگ سایه این شایعه سازان را از سر همه کم کند!/ موقع کار در کنار داریوش مهرجویی بیشتر از آن چه فکرش را بکنید لذت بردیم
  •  
  • ناگفته ها و گمانه زنی هایی درباره «نارنجی‌پوش» در سایت "سینمای ما"؛ به بهانه پایان فیلمبرداری
    هایده صفی یاری برای اولین بار فیلم مهرجویی را تدوین می کند/ دکتر امید روحانی در نقش شخصیت سرکارگر نظافتچی شهرداری!
  •  
  • نگاه هفته؛ دوشنبه ها با بهنام شریفی
    بازی و بازیگری؛ فرصت ها و فرصت سوزی ها
  •  










       




    حاتمی‌کیا سکوت دو ماهه‌اش را در این سایت و با شما شکست. حالا نوبت شماست که در بخش کامنت‌ها و نظرها با خالق «آژانس شیشه‌ای» گفتگو کنید؛
    نامه ابراهیم حاتمی‌کیا برای کاربران سایت «سینمای ما»: بیاین با هم بریم آدرس حاج کاظم و سلحشور و اصغر و سلمان و عباس رو دربیاریم...

    سینمای ما - امیر قادری: چند روز پیش در سایت درباره ابراهیم حاتمی‌کیا صحبت کردیم و آژانس شیشه‌ای‌اش. این که اگر قرار بود آن فیلم حالا ساخته شود، آدم‌هایش کجا بودند. حاتمی‌کیا حرف‌ها و بحث‌ها و جدل‌های شما در کامنت‌ها و نظرها خواند. پس به عنوان خالق اثر اصلی برایش جالب شد که این بحث را ادامه دهد و این نامه کوتاه را برای‌ شما نوشت. حالا می‌توانید از سر نو شروع کنید. حرف‌‌های‌تان را با ابراهیم بزنید و بگویید که از «آژانس 2» چه می‌خواهید. این سایت شماست و آن فیلم شما. و اما نامه ابراهیم حاتمی‌کیا برای آن‌ها که قرار است درباره حاج کاظم‌اش در این اوضاع و احوال بنویسند. برای خواندن یادداشت‌ها و کامنت‌های قبلی خودتان در این باره و تکرارش در این گفتگوی تازه، می‌توانید به لینک‌های پایین صفحه مراجعه کنید:

    گیوه‌های مکاشفه

    یا لطیف

    این ایام بعضی شوخی و جدی ازم آدرس حاج کاظم و سلحشور و اصغر و سلمان و عباس رو می‌گیرن. عزیزم من هم مثل شما گاهی وقتا اونا رو می‌بینم. از شما چه پنهون یه وقتایی فهمیدم که شونه به شونه هم وایستادیم، ولی ساکت. بیائید گیوه‌های مکاشفه رو وربکشیم و بریم تعقیب‌شون. ببینیم کجا می‌رن. با کی نشست و برخاست دارن. حرف دل‌شون چیه. حال و روزشون چطوره. نکنه دارن آژانس 2 رو می‌سازن و ما بی‌خبر نشستیم. ممنون‌تون می‌شم منو از دلشورگی دربیارین.
                                                                                                                            ابراهیم حاتمی‌کیا


    منبع : سینمای ما

    به روز شده در : سه‌شنبه 6 مرداد 1388 - 13:50

    چاپ این مطلب |ارسال این مطلب | Bookmark and Share

    اخبار مرتبط

    نظرات

    پایک بیشاب
    سه‌شنبه 6 مرداد 1388 - 14:11
    -1
    موافقم مخالفم
     
    "آژانس شیشه ای" ده سال بعد از ساخته شدن و بعد از اتفاق های این روزها چه معنایی دارد؟

    Heart & Mind

    می خوام بفهمم حاج کاظم کجای این روزگار قریب می خوام بدونم دیگه واسه چه موضوعی میخواد بغضش بترکه از سلمان میخوام بدونم از اصغر از سلحشور از زن عباس از اون پسر کوچیکه حاجیمون تو رو خدا استاد از آدمهای اون آژانس برامون خیلی بگو از قضاوتاشون در آینده از سرگذشتشون خلاصه باز هم از جدال دل و عقل حاج کاظم برام بگو . طولانی تر بگو ...

    میلاد
    سه‌شنبه 6 مرداد 1388 - 14:58
    -4
    موافقم مخالفم
     
    "آژانس شیشه ای" ده سال بعد از ساخته شدن و بعد از اتفاق های این روزها چه معنایی دارد؟

    معلومه

    حاج کاضظم تو زندانه.

    سلحشور وزیر اطلاعاته.

    عباس که خدا رحمتش کنه.

    زن عباس که زبانم لال برای یه لقمه نون ...

    سلمان سعی می کنه به هر شکلی از این مملکت فرار کنه تا بالاخره یک زندگی آروم و محترمانه رو تجربه کنه.

    زن حاج کاظم پیر شده و اباذر با همون پیکان استیشن براش نون درمیاره.

    اصغر با موتورش مسافرکشی می کنه ولی هنوزم باحال و با معرفته.

    حاجی فیروز رفته ترک کنه.

    رییس آژانس پول رو پول میزاره ولی هنوزم نفهمه.

    اون دختر اصفهانیه درسش تموم شده رفته سر کار.

    ریش سفید آژانس به رحمت خدا رفته.

    اون حاجی بازاریه یه زن دیگه گرفته.

    و...

    خلاصه هر کی اهل دله یا مرده یا بدبخته ولی این نون به نرخ روز خورها وای وای وای ...

    سعید
    سه‌شنبه 6 مرداد 1388 - 15:0
    3
    موافقم مخالفم
     
    "آژانس شیشه ای" ده سال بعد از ساخته شدن و بعد از اتفاق های این روزها چه معنایی دارد؟

    حاج کاظم هر جا که هست ، من می دونم دود اون موتوریها داره اذیتش می کنه . کسانی که خشم و نفرت چشماشون رو کور کرده و نه از جنس حاج کاظم هستند و نه از جنس عباس ولی دوست دارند خودشون رو به زور هم که شده بچسبونند به حاج کاظم و راه او .

    نمی دونند که راه حاج کاظم ، راه فروتنی و کظم غیظ هست.

    حالا دیگه موتوریها تعدادشون بیشتر هم شده ، اون موقع هم سلحشور نتونست موتوریها رو پراکنده کنه . الان هم نمی تونه.

    فقط و فقط کار حاج کاظم هست که می تونه با صدای بلند بگه شماها از جنس من و عباس نیستید .

    می دونم که حاج کاظم ساکت نمیمونه و بالاخره میآد چون او یک فرمانده است .

    محيا
    سه‌شنبه 6 مرداد 1388 - 15:7
    -4
    موافقم مخالفم
     
    "آژانس شیشه ای" ده سال بعد از ساخته شدن و بعد از اتفاق های این روزها چه معنایی دارد؟

    استاد فكر ميكردم شما بدونيد حاج كاظم كجاست سلحشور چي كار ميكنه .همش دلم خوش بود شايد بتونم دوباره ادامه آژانس رو مثل اخراجيها بر روي پرده ببينم . استاد شما با اين آدمها زندگي كرديد .حرف دلشون و بهتر از ماها ميدونيد كه اون زمانها خيلي كوچيك بوديم يااصلا نبوديم .قبلا وقتي آژانس رو ميديم دلم براي حاج كاظم ميسوخت .اون زمان كه ميگفت حالا ميخوام براتون يه قصه بگم .يه روزي يه شهري بود .يه غولي بود .ته دلم غنج ميرفت .اين قصه اي بود كه مادرو پدرم همينجوري براي من و برادرم از اون زمانها از روزهاي جنگ ، از انقلاب گفته بودن . منم مثل حاج كاظم چشمام پر از اشك ميشد . اون موقع كه سلحشور ميگفت اينو ميبيني يه گربه است همه ميخوان بهش چنگ بندازن .چقدر دلم شور ميزد .چقدر سلحشور رودوست داشتم .دلم قرص بود سلحشور هست و اون و دوستاش حواسشون به اين گربه هست .اما .......

    حالا خيلي وقته دلم ديگه غنج نميره استاد .اصلا سلحشور رو دوست ندارم . يه جورايي دل من ، دل همه اين جوانها بدجوري براي اين گربه شور ميزنه . دوستان كه براتون يادداشت مينوشتند كه چرا ادامه آژانس رو نمي سازيد و نشون حاج كاظم پسرش رو ميپرسيدن .پيش خودم ميگفتم .چرا جواب نميدي استاد .تو كه خيلي خوب حرف دل ما رو ميزني .ولي حالا.................... استاد خيلي براتون احترام قائلم ولي آخه چرا شما آدرس حاج كاظم و سلحشور و ...... از ما ميپرسيد .مگه اونها همرزمهاي شما نبودند . اين روزها به تنها چيزي كه فكر ميكنم اينه .پسر حاج كاظم الان كجاست؟

    علی
    سه‌شنبه 6 مرداد 1388 - 15:20
    1
    موافقم مخالفم
     
    "آژانس شیشه ای" ده سال بعد از ساخته شدن و بعد از اتفاق های این روزها چه معنایی دارد؟

    من فکرمیکنم حاج کاظم آژانس حاتمی کیا در زیر زمین پاداش سکوت مازیار میری نشسته و بغضش روخالی میکنه خدا کنه که بتونیم پیداش کنیم و به سر منزل دیگری برسونیمش

    ایلیا
    سه‌شنبه 6 مرداد 1388 - 15:35
    -5
    موافقم مخالفم
     
    "آژانس شیشه ای" ده سال بعد از ساخته شدن و بعد از اتفاق های این روزها چه معنایی دارد؟

    سلام

    آقای حاتمی کیا دوست دارم

    از جنگ میگی، بی غرض،بی رو درواسی و شیله پیله

    آدمایی رو کنار هم میذاری که هیچ رقم جفت نمیشن با هم،مث کفشای تا به تا

    اما جفتشون میکنی،بی تعصب

    سینمای پاک تو کجا و سینمای ناپاک وجلف ده نمکی

    سینمای جنگ یعنی فیلمای تو

    هرچی بگی رو سرما جا داره

    کی جز تو میتونه از جنگ بگه و من وجوونایی مث منو جذب کنه

    آقا ابراهیم،دوست دارم مث داریوش خان مهرجویی که عاشقشم

    حاج کاظم تو دل ماست،مث خودت

    عوض نشی حاجی؟مث حاجی هایی که فروختن خیلی چیزا که داشتن و داشتیم

    راستی سلمان تو این دنیایی به ظاهر متمدن امروز چیکار میکنه؟

    گلوم داره میسوزه حاجی.................

    از کسایی بگو که گوشت قربونیی شدن واسه دنیای بعضیا!

    آقا ابراهیم،روحیات من به سینمای جنگ نمیخوره،اما همه فیلماتو دوست دارم

    آخ سلحشور!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!

    خیلی مردی،چون هیچ وقت یه طرفه به قاضی نرفتی

    بگو که خوب میگی

    مرجان
    سه‌شنبه 6 مرداد 1388 - 16:19
    -7
    موافقم مخالفم
     
    "آژانس شیشه ای" ده سال بعد از ساخته شدن و بعد از اتفاق های این روزها چه معنایی دارد؟

    سلام

    من یه مدت بود تو سایت نیومده بودم واسه همین تازه کامنت دوستان رو در مورد یادداشت تینا خوندم و بی اغراق بگم اشکم در اومد.

    نمی خوام بگم بی طرفم چون دروغ گفتم. ناخواسته دلم سمت حسین لامعی و حرفاش می چرخه اما با تینا و امثال اون هم اصلا غریبه نیستم چون چند تا از بهترین دوستام عین اون فکر می کنن و حرف می زنن و شاید الان دیگه مثل اون روزا ازشون شاکی نباشم چون اونا هم مثل من یه جورایی بی تقصیرن چون اونا هم یاد گرفتن که این طور فکر کنن درست مثل من.

    اما می خوام بگم اون چیزی که اشکم رو درآورد این بود که چرا باید نسل من رودر روی هم با هم حرف بزنن چرا نباید کنار هم و دست به دست هم باشن چرا و چطور و چه موقع فرصت کردن بین نسل من خطی بکشن و عده ای رو "این طرف" و عده ای رو "اون طرف" خط قرار بدن؟

    ناراحتم از اینکه این خط رو وقتی کشیدن که ما یارای دبستانی در کنارر هم بودیم شاید داشتیم در کنار هم مشق عشق می نوشتیم .

    ناراحتم از اینکه وقتی جدامون کردن که ما در کنار هم می خندیدیم و خوشحال بودیم.

    از این ناراحتم که این خط رو کسایی کشیدن که ما زمانی با دل کوچک و ساده مون اونا رو مراد خود می پنداشتیم و افسوس و صد افسوس که یار دبستانی ما هنوز هم....

    وحالا حاتمی کیای عزیز سراغ کسی را از ما می گیری که خودت نیز در این وان افسای روزگار گمش کرده ای از دست داده ای و امیدواری نسلی که به واسطه ی وجود یک خط نا مرئی به دو نیم شده و حتی اجازه حرف زدن یا به تعبیری توان حرف زدن با یاران قدیم خودش رو هم ندارده بتونه حاج کاظمها رو نشونت بده، عباس رو نشونت بده.

    صد حیف صد حیف که عباسها و سلمانها و حاج کاظمها رو نه با یک خط نا مرئی که با یک دیوار سیمانی از ما جدا کردن نه فقط از ما و نسل ما که از شما و نسل شما هم ...و حتی از خودشان... و چه بسا بیشتر از خودشان که اگر جدا نمی کردند حالا نه خطی بود نه دسته ای نه گروهی نه بیگانه ای نه سی ان انی نه صهیونیستی نه تینایی نه حسینی ... تنها ایران بود وایران... ایران بود و آزادی و آزادگی...ایران بود و آبادی و آبادانی....ایران بود و غرور و افتخار و ایرانی...ایران بود و یارهای دبستانی

    و آن وقت شاید ما هر روز حاج کاظمها را می دیدیم که بی هیچ واسطه ای با سلمانهای خود حرف می زنن و دیگر دود هیچ موتوری هوا را برایشان خفه نمی کند...شاید....

    sany
    سه‌شنبه 6 مرداد 1388 - 16:19
    -4
    موافقم مخالفم
     
    "آژانس شیشه ای" ده سال بعد از ساخته شدن و بعد از اتفاق های این روزها چه معنایی دارد؟

    آقاي حاتمي كيا بگو از بيرون آژانس چه خبر؟؟

    چيزي مي بيني؟؟

    ميزارن چيزي ببيني؟؟

    خيالت راحت كه كسي آژانس 2 نميسازه، يعني نميتونه كه بسازه،جرات نداره كه بسازه ، ما نميزاريم كسي به جز فيلمساز محبوبمون اونو بسازه، اما تو هم آژانس 2 نساز اما يه آژانس ديگه بساز...

    علیرضا
    سه‌شنبه 6 مرداد 1388 - 17:20
    2
    موافقم مخالفم
     
    "آژانس شیشه ای" ده سال بعد از ساخته شدن و بعد از اتفاق های این روزها چه معنایی دارد؟

    آقای حاتمی کیای عزیز

    یه چیزی بگو .مگر روح هنر مند حساس تر از آدمهای عادی نیست؟ مگر درد هنر مند عمیق تر از درد ما ها نباید باشه ؟مگر تو این اوضاعی که اتفاق افتاد شما هیئت منصفه افکار عمومی نیستید ؟ مگر فیلمساز اجتماعی این

    اتفاقات رو بهتر و مو شکافانه تر از ما نباید ببینه؟ مگر حاج کاظم واسه ظلم قیام نکرد؟ واسه همسنگرش که فقط نبود ؟ بود؟

    اینجا است که فرق داستان وقصه و روایت و افسانه با عمل و وظیفه و شجاعت معلوم میشه و سنجیده میشه.

    یا حق

    امین
    سه‌شنبه 6 مرداد 1388 - 17:29
    7
    موافقم مخالفم
     
    "آژانس شیشه ای" ده سال بعد از ساخته شدن و بعد از اتفاق های این روزها چه معنایی دارد؟

    استاد.احتملا تو این دوره اگر شما بخاین آژانس2 رو بسازین فیلمتون به سرنوشت به رنگ ارغوان دچار میشه.

    اما من خاهش میکنم که شما مثل قبلا از این فیلما بسازید.

    چند روز پیش شبکه ی 4 داشت یه قسمتایی از پشت صحنه ی روبان قرمز رو نشون میداد..یه جایی از فیلم شنیدم که شما گفتید:فیلمی دارم میسازم که شبیه هیچی نیست.ممکنه توقیف بشه.اصلا بزار توقیف بشه.ده ساله دیگه این فیلم از توقیف در میاد.اون وقت این حرفا اینجا خابیده تا فیلم از توقیف در بیاد.

    چرا شما دیگه مثله سابق فکر نمیکنین و دیگه حرفایی از اون جنس نمیزنید؟


    سه‌شنبه 6 مرداد 1388 - 18:7
    1
    موافقم مخالفم
     
    "آژانس شیشه ای" ده سال بعد از ساخته شدن و بعد از اتفاق های این روزها چه معنایی دارد؟

    سلام آقای حاتمی کیا به نظر من حاج کاظم کنار مردم ایستاده شایدم یه مچ بند سبز دستشه یا یه جایی شایدم! جلوی همون آژانس داره از رفقای جدیدش کتک میخوره میگم جدید چون اونا هیچ کدوم سنشون به دوره حاج کاظمو رفیقاش نمیخوره اصلا از جنس هم نیستن

    DEAD MAN
    سه‌شنبه 6 مرداد 1388 - 18:10
    -5
    موافقم مخالفم
     
    "آژانس شیشه ای" ده سال بعد از ساخته شدن و بعد از اتفاق های این روزها چه معنایی دارد؟

    آژانس 2 کی میزاره بسازی؟؟؟؟ اصلا مگر میبنند یا میشنوند؟؟؟ مگر تو هنوزم محبوبی؟؟؟؟ تو آژانس چه خبر بود و بیرون چه خبر؟؟؟ بیرون که همه میدویدند یک وقت کتک نخوره نه خودشون خواهرشون راستی خواهر داری ؟؟؟یکبار بزار جای سمیره تو روز سوم ...؟؟؟ حاج کاظم خودش رو سوزونده خودسوزی میفهمی؟؟؟ سلحشور وزیر شده خیلی پولدار هست میدونی؟؟؟ عباسم هزینه براش بی معنی هست کشتنش ندیدی؟؟؟؟ زن عباسم تو دبی بود اونم ندیدی؟؟؟؟ پس چی رو دیدی؟؟؟؟ سلمان هم بوق زده دیوونه آشوبگر شده خس و خاشاک اینم ندیدی؟؟ ...راستی از زن حاج کاظم بگم بیچاره کلیه هاش رو هم فروخت اصغر موتوری بد بخت شده؟؟؟ ولش کن بابا تا وقتی اخراجی ها داریم غم نداریم بریم 14 اون رو بسازیم بی خیال آژانس 2 ///

    بهناز فوائدی
    سه‌شنبه 6 مرداد 1388 - 18:24
    7
    موافقم مخالفم
     
    "آژانس شیشه ای" ده سال بعد از ساخته شدن و بعد از اتفاق های این روزها چه معنایی دارد؟

    آقای حاتمی کیا سلام .شاید براتون جالب باشه ... من یه برادر کوچکتراز خودم دارم که هر وقت حرف از شما میشه میگه فقط حاج کاظم...میگم پدر آمرزیده! حاتمی کیا اینقدر فیلم قابل اعتنا وخوب داره...حیفه!میگه درست ولی حاج کاظم ایست نا میرای مردانه ایی داره که تو زمون خودش تکرار نشد که تکرار نمیشه و...بهزاد فقط هجده سالشه زمانی حاج کاظم وعباس و سلحشورتو ذهنش رسوب کرد که سیزده چهارده سالش بیشتر نبود (کمی بیشتر از خواهرش وقتی که فیلمو دید)5شنبه به 5شنبه می شینه جلوی تلویزیون تا بلکه شبکه 4 از دستش در بره واون قسمت 1فیلم 1تجربه ر و باز تکرار کنه ...دغدغه اصلی اش بر عکس من سینما نیست ...ولی... آقای حاتمی کیادر آخر برای جواب به سوالتان به یک جمله شهید اوینی بسنده میکنم که شما را" فرزند زمان خویش "نامید .اشتباه نمی کنم که؟؟

    ققنوس
    سه‌شنبه 6 مرداد 1388 - 18:30
    2
    موافقم مخالفم
     
    "آژانس شیشه ای" ده سال بعد از ساخته شدن و بعد از اتفاق های این روزها چه معنایی دارد؟

    آخرین جمله آقای امین جالب بود :" چرا شما دیگه مثل سابق فکر نمیکنین و دیگه حرفایی از اون جنس نمیزنید؟". تو قسمت اول سوال تردید دارم ولی قسمت دوم... ابراهیم حاتمی کیا هنوز عموما مثل سابق حرف می زنه ولی مثل سابق فیلم نمی سازه. قضاوتم قطعا منصفانه نیست چون دلم گواهی می ده به رنگ ارغوان آینه همون حاتمی کیای آشناست پس شاید بهتره بگم کل این سوال اشتباهه. حاتمی کیا همون حاتمی کیاست فقط فرقش اینه که امسال سال 1388 هست نه... 137

    چه حرفای پوچی... . شما همیشه از ما خواستین بذاریم خودتون باشین. خودتون باشین...

    مدتی بود رودر رویی های پوچ سیاسی دل و دماغی برای سر زدن به این جا برام نذاشته بود. دیشب که اومدم چقدر خندم گرفت وقتی دیدم ما چقدر مثل هم فکر می کنیم. آدمایی که تو دنیای واقعی نمی تونیم یک کلمه از نظرات سیاسی هم رو تحمل کنیم اومدیم این جا و از یه فکر مشترک صحبت می کنیم: آژانس شیشه ای

    منم تو همه این ماجراهای بعد از انتخابات به آژانس فکر می کردم. این که الان آدماش کجا هستن. اینکه خالقش دقیقا کجا ایستاده. افکارم هنوز بی نتیجه مونده چون خودم یه جورایی سرگردونم آخه این روزا واسه یه آدم بی طرف جایی وجود ندارد. اگه این طرفو بگیری اون طرفیا تکفیرت می کنن، اگه اون طرف رو بگیری این طرفیا؛ بی طرف هم که باشی هر دو گروه تکفیرت می کنن. اما مهم نیست. من پیش وجدان و عقل خودم سربلندم و اینه که مهمه.

    چقدر دور شدیم از خیلی چزا. چقدر عبور کردیم و ندیدیم. آقای حاتمی کیای عزیز؛ شاید امروز مهم تر از گشتن به دنبال رد پای سلحشور و حاج کاظم و شاهداش، به یه تلویزیون و یه دی وی دی احتیاج داشته باشیم تا بشینیم و یه بار دیگه آژانس شیشه ای رو ببینیم؛ این بار با دقت و انصاف بیشتر. بلکه تونستیم خودمون رو تو اون سالن شیک و پیک و بین اون همه چشمی که میون هم دنبال جدا کردن دوست از دشمن هستن پیدا کنیم و شاید؛ شاید باعث بشه کمی با هم مهربون تر بشیم. این روزا پیدا کردن جای عباس و حاج کاظم و سلحشور و سلمان اونقدرا به کارمون نمیاد که پیدا کردن خودمون...

    خودمو پیدا کنم...

    یاحق


    سه‌شنبه 6 مرداد 1388 - 18:35
    1
    موافقم مخالفم
     
    "آژانس شیشه ای" ده سال بعد از ساخته شدن و بعد از اتفاق های این روزها چه معنایی دارد؟

    خدمت استاد عزیزم سلام

    حالتان چطور است؟ مثل همه ما در این روزها خوبید؟ بلکم بهتر باشید! اگر جویای حال ما باشید، شکر ما نیز خوبیم، خیلی خوب تنها گاهی نفس نمیکشیم که آنهم میگویند مهم نیست. راستی گفته بودی حاج کاظم را دیده ای؟ بعید میدانم! اصغر میگفت که حاجی دیگر برنگشته! یادت که هست؟ آخرین بار با عباس از کشور خارج شد. شاید خواب دیدی؟ آنهم شانه به شانه! گفتی سلحشور هم بود؟ البته من یک ماهیست که خواب نمی بینم! درست از یک روزه زوج در ماه خرداد! راستی گفتی: ساکت؟ با من بودی؟ من یک ماهی میشود که ساکت نیستم, چند وقتیست که سکوت را فریاد میکشم! آن بالا زیر آسمان، میدانی که چه میگویم؟! ابراهیم جان مادر سلام میرساند اما میگوید به ابراهیم بگو کسی را تعقیب نکند! آخر فاطمه خانوم گفته اند که از روزی که سلمان را تعقیب کرده اند تا کنون برنگشته! البته ظاهرا آنها گیوه به پا نداشتند ، چکمه داشتند! راستی سراغ فیلم را گرفتی، از شما چه پنهان یک ماهیست که در یک فیلم بازی گرفته ام! درست از یک روزه زوج در ماه خرداد! سخت است اما می ارزد، فقط نمیدانم چرا فیلمنامه را نمیدهند بخوانم تا آخرش را بدانم! شاید این طور طبیعی تر است! ببخش ابراهیم جان سرت را درد آوردم، عجیب است اما من هم سرم یک ماهیست که درد گرفته است درست از یک روزه زوج در ماه خرداد!

    فرزند جانباز
    سه‌شنبه 6 مرداد 1388 - 18:49
    0
    موافقم مخالفم
     
    "آژانس شیشه ای" ده سال بعد از ساخته شدن و بعد از اتفاق های این روزها چه معنایی دارد؟

    حاج کاظم به قول خودش توی غار دل خودش خزیده و به دور از همه دعواهای سیاسی سرگرم کلنجار با مشکلات زندگی .. سرگرم در آوردن پول واسه شهریه دانشگاه آزاد پسرشه ...اما هنوز عکس یادگاری عباس توی اتاقش قرار داره و به عشق عباسه که زندگی میکنه...سلحشور هم که این روزا دور خودشو همفکراشه کار و کاسبیش سکه شده وکلی پست مقام بالای دولتی بدست آورده ..حالا کلی هم مدعی ارزشهایی شده که حاج کاظم واسه بدست اوردنش خون دل خورده... بیچاره حاج کاظم کلی خون دل می خوره حالا دیگه دلش به درد دل با خانومش فاطمه خوشه انگار دیگه بچه هاش حرفاشو نمی فهمند فقط فاطمه است که اونو به بچه‌هاش نزدیک می کنه ... حالا دیگه حاج کاظم شباخواب راحت نداره همش نگرانه نمی دونه چی میشه دنبال یه پنجره می گرده یکم نفس بکشه بوی الرحمان بعضیها .... راه نفسشو می گیره

    هوای شهرش خیلی قبار الود شده دیگه هیچ چیز معلوم نیست ...خیلی نگرانه بچه هاشه که بازی نخورن ... مبادا مثل اصغر جوگیر بشن کار دست خودشون و کسی بدن ...........قصه حاج کاظم قصه باباست ...قصه امروز منو با با .... کاش مجال بیشتری بود واسه یه دریا حرف دل ....اقای حاتمی کیا سراغی از حاج کاظم نگیر ....اصلا حالش خوب نیست به خدا ........بزار تو حال خودش باشه بزار تو غار خودش خلوت کنه.....بزار باعزت ......این روزا فرصت خوبی برای سراغ گرفتن از حاج کاظم ها نیست ... بچه های حاج کاظم دیگه وقت پریدنشونه اما خیلی می ترسن دوست دارن با با با پرواز و یاد بگیرن اما بابا.........

    مریم رحمانی
    سه‌شنبه 6 مرداد 1388 - 18:50
    -3
    موافقم مخالفم
     
    "آژانس شیشه ای" ده سال بعد از ساخته شدن و بعد از اتفاق های این روزها چه معنایی دارد؟

    من فکر کنم که شما دارین سکوت می کنین عمو ابراهیم! آخه...  نمیبینین یا حداقل صداشو نمیشنوین؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

    نيما
    سه‌شنبه 6 مرداد 1388 - 19:25
    9
    موافقم مخالفم
     
    "آژانس شیشه ای" ده سال بعد از ساخته شدن و بعد از اتفاق های این روزها چه معنایی دارد؟

    نامه اي از ابوذر

    سلام ابراهيم عزيز

    با هنر باليده ام و با سينما لذت تام برده ام . مهاجر را ديده ام و پيشين فيلم هاي ات را هم يك به يك . آژانس شيشه اي را دوست دارم وليكن خاكستر سبز را مي پرستم و با روبان قرمز زندگي مي كنم . " شايد باور نكني ، ولي من فقط يك چيز براي ام باقي مانده ، آن هم فقط يك عكس تار . مي تواني صاحب عكس را پيدا كني ، ايمان دارم . اميدوارم هر وقت او راديدي ، آن نصف پلاك را به او بدهي " . عموي ام را يادت هست ؟ . در آژانس انتخاب بازيگران را به او سپرده بودي ! چه پر معنا شده بود . عكس تاري براي ام مانده است از عباس حيدري . هر بار نگاه اش مي كنم مالامال مي كندم از بغض . حاج كاظم را مي بينم ؛ همه آژانسيان را مي بينم ،‌ همه و همه را ؛ تك تك را هر روزه و مداوم ؛ وليكن ابراهيم جان از همان موقع كه از سينما در آن سال هاي ناب بيرون آمدم هر چه نگاه كرده ام تا كنون عباس را نمي بينم . يادم مي آيد مسعود بهنود مي گفت اگر عباس ديده شود كه عباس نيست . راست مي گفت ؟

    " شما اهل كجاييد ؟ / مي توانيد حدس بزنيد ؟ / اگر اسم تان را بدانم ، مي توانم دقيق بگويم . / درست است ، درست است ،‌از اسم مي شود فهميد ؛ از اسم ميشود گفت چه كسي بايد سربريده شود ، چه كسي بايد آواره شود ، چه كسي بايد نابود بشود ،‌چه كسي بايد ..." . عباس ما چه بر سرش آمد ابراهيم ؟ « گوشت قربوني » شد ؟ مي دانم آويني وار عباس را ساختي ولي همه حاج كاظم در خاطرشان ماند و هيچ كس آخرين كلمه ي فيلم را نديد : آخرين نام را . نقطه ي پايان فيلم را چه كسي كشت ؟ "باز كه اين تلفن را روي ضبط گذاشتيد . نشد ما تماس بگيريم مثل آدمها با هم حرف بزنيم . اين ارتباط يك طرفه من را اذيت مي كند . حالا بايد چه كار كنم ؟ عين افسر پليس گزارش بدهم ؟ مگر شما نخواستيد شب و روز در پي اش باشم ؟ دو دقيقه هم شما از خواب نازتان بگذريد ، يعني مي خواهيد بگوييد نصف شب هم خانه نيستيد . من هم آدم هستم . مگر از شما چيزي خواستم كه اين قدر متوقع هستيد كار كنم " . ابراهيم جان ارتباط يك طرفه عين تكليف تعيين كردن مي ماند و اين جا از حقوق چيزي باقي نمي ماند ، عباس تكليف اش را انجام داد وليكن حقوق اش چه مي شود ؟ همه تكليف را معين مي كنند ولي بايستي بمانند حاج كاظم حقوق را مطالبه كرد انگار . ابراهيم جان راستي آخرين نامه ي يك معلم بازنشسته ي شهرستاني را خواندي؟ در نامه اش عباس را ديدم ، آن تراكتور را هم ديدم و بچه اي كه عباس باليدن اش را نديد . ابراهيم تو چه خوب مي بيني ! مي شود يكبار براي هميشه عباس را دوباره نشان مان بدهي ؟ " واقعن اين نوار واقعيت دارد ؟ / براي شما اهميت دارد ؟ / دل ام مي خواهد بفهمم . / ولي نميتوانيد ، درست است ؟ / اگر واقعي بود مي توانستم . / اين قدر واقعي واقعي نگوييد . واقعيت مگر چيست . واقعيت روز به روز و لحظه به لحظه عوض مي شود . آن ارزش دارد كه حقيقت داشته باشد . / آهسته . آهسته. من نفهميدم . شما واقعيت را قبول نداريد ؟ / چرا به اندازه اي كه من را به سمت حقيقت بكشد . بقيه اش ديگر گول مي زند ، دروغ مي شود . / شما تند حرف مي زنيد . من متوجه نمي شوم . / بگذريم . نمي خواهم صحبتي بكنم . / ولي شما بايد خوب توضيح بدهيد . / اگر مي توانستم كه ديگر فيلم نمي ساختم " . ابراهيم جان حقيقت كجاست ؟ با واقعيت همراه نيست ؟ به راستي واقعيت همسر عباس بودن آنقدر تغيير مي كند كه بتوان حقيقت اش را لگدمال كرد ؟ ولي ابراهيم اگر حاج كاظمي هست كه مطالبه ي حقوق كند يادت باشد كه اين همسر عباس است كه چيفه را به او مي رساند . اين را كه فراموش نكرده اي ؟! مي داني ابراهيم آژانس را دوست دارم به خاطر همين ريزگويي هاي عاشقانه ات : به خاطر همين چفيه كه همسر عباس به دست حاج كاظم مي رساند . به خاطر گلوله هايي كه حاج كاظم از خشاب خالي مي كند كه مي داند اصغر بي تفكر ماشه را مي كشد . به خاطر كاراكتري كه وقتي اصغر ماشه را مي كشد پشت او نشسته است . به خاطر بي مويي سر نيروي انتظامي وقتي كلاه از سرش مي افتد و .... . ابراهيم جان ترا دوست دارم و عباس ات را هم ، دوباره عباس را زنده كن براي مان . " دوست من ! مي دانم كه چه مي كشي ، خوب مي دانم . اما تو كه در دامنه آتشفشان منزل گرفته اي بايد بداني كه چگونه مي توان زير فوران آتش زيست . ما را خداوند براي زيستني چنين به زمين آورده است . همين طور بمان ، اگر چه مي دانم ، زيستني چنين كه تو داري چقدر دشوار است . وعجب جراتي مي خواهد " . كاش مي دانستم اين فوران آتش كه آويني گفت كنون چه چيز است براي ات . كاش اگر ابوذر و سلمان عباس را نمي فهميدند ، سلحشور مي فهميد .

    قربان ات ابوذر

    Red Ribbon
    سه‌شنبه 6 مرداد 1388 - 19:27
    -4
    موافقم مخالفم
     
    "آژانس شیشه ای" ده سال بعد از ساخته شدن و بعد از اتفاق های این روزها چه معنایی دارد؟

    الان حاج کاظم و سلحشور و عباس و سلمان و ... تبدیل شدن به شیدا صوفی و زینال و خورشید و سیده خانوم و .....

    فقط امید دارم ( واقعا امید دارم ) که حداقل فاطمه ی حاج کاظم فاطمه مونده باشه وگرنه ....

    نيما
    سه‌شنبه 6 مرداد 1388 - 19:29
    -2
    موافقم مخالفم
     
    "آژانس شیشه ای" ده سال بعد از ساخته شدن و بعد از اتفاق های این روزها چه معنایی دارد؟

    آقاي قادري كامنت ام را به مهران مديري حذف كرديد . اين نامه ام را چاپ كنيد . مقداري دور و برتان را نگاه كنيد . ترس چرا ؟

    رزا
    سه‌شنبه 6 مرداد 1388 - 19:52
    -2
    موافقم مخالفم
     
    "آژانس شیشه ای" ده سال بعد از ساخته شدن و بعد از اتفاق های این روزها چه معنایی دارد؟

    حتما سخته به جاي اينكه شونه به شونه هم بايستيم ساكت ،بيايم اون و فرياد بزنيم. حتما به خاطرش دردي مي كشيم كه يادمون نمي ره . اما ما دوست داريم از زبون شما بشنويم چون حرفتون براي ما سند. چون بهتر از شما كسي نيست بگه نه تنها حرف دل حاج كاظم ها رو بلكه حرف دل سلمان ها رو. راستي سلمان به نظرتون االآن كجاست . خدا كنه حالش خوب باش.

    baran
    سه‌شنبه 6 مرداد 1388 - 20:31
    4
    موافقم مخالفم
     
    "آژانس شیشه ای" ده سال بعد از ساخته شدن و بعد از اتفاق های این روزها چه معنایی دارد؟

    برای اقای حاتمی کیای عزیز :

    نمیخوام مثل همه بهتون بگم چرا شدید دعوت و چرا شکستید قلب همه نگاه های مانده بر حاج کاظم هارو

    می خوام بگم منم با جامعه ام بزرگ میشم و رنگ میگیرم به نظر من دعوت زیاد دور نبود گوشه همین جامعه بود که داره حتی از من و شما هم زودتر بزرگ میشه و من و حاج کاظم ها پشت سنگر خاطره های خوبمان نشسته ایم و به دنبال جواب چرایی هستیم که میدانیم هرگز باز نخواهد شد

    هزاران تجربه لازم است تا بدانید ان چیزی که اولین بار قلبت را تکان داد بهترین تو را ساخت .

    "و ان اژانس شیشه ای بود"

    .

    موفق باشید

    مهشید محمدی
    سه‌شنبه 6 مرداد 1388 - 21:24
    14
    موافقم مخالفم
     
    "آژانس شیشه ای" ده سال بعد از ساخته شدن و بعد از اتفاق های این روزها چه معنایی دارد؟

    آقای حاتمی کیا!

    حاج کاظم همین جوونایی ان که می خوان حقشونو بگیرن...

    حاج کاظم نمی ره از ده نمکی و فیلمش حمایت کنه!

    ایلیا
    سه‌شنبه 6 مرداد 1388 - 21:37
    -4
    موافقم مخالفم
     
    "آژانس شیشه ای" ده سال بعد از ساخته شدن و بعد از اتفاق های این روزها چه معنایی دارد؟

    شما رو جون عزیزاتون کامنتاتونو سیاسی نکنید

    خواهش میکنم

    هرچی جای خودش

    نظرم رو هم تو کامنت قبلی گفتم

    مهسا
    سه‌شنبه 6 مرداد 1388 - 21:46
    0
    موافقم مخالفم
     
    "آژانس شیشه ای" ده سال بعد از ساخته شدن و بعد از اتفاق های این روزها چه معنایی دارد؟

    من که فکر می کنم حاج کاظم رفته یه گوشه کز کرده و داره به باورهای لگدمال شده ش فکر می کنه ...

    soheil
    سه‌شنبه 6 مرداد 1388 - 23:35
    -8
    موافقم مخالفم
     
    "آژانس شیشه ای" ده سال بعد از ساخته شدن و بعد از اتفاق های این روزها چه معنایی دارد؟

    امیدوارم آزانس 2 حاج کاظم نره کربلا در کنار نوه ی پیغمبر (ص) و فرزند علی (ع) هوای بچه دار شدن به سرش بزنه بعد بخواد برگرده و سقطش کنه

    معين از ديار كريمان
    سه‌شنبه 6 مرداد 1388 - 23:38
    -2
    موافقم مخالفم
     
    "آژانس شیشه ای" ده سال بعد از ساخته شدن و بعد از اتفاق های این روزها چه معنایی دارد؟

    حاج كاظم در زندان اوين است!

    آرش
    سه‌شنبه 6 مرداد 1388 - 23:42
    2
    موافقم مخالفم
     
    "آژانس شیشه ای" ده سال بعد از ساخته شدن و بعد از اتفاق های این روزها چه معنایی دارد؟

    دنبال حاج کاظم راه می رفتم؛ یعنی تعقیبش می کردم...قبلا دیده بودمش؛منو می شناخت.

    تو یه خیابون خلوت بودیم.یه لحظه وایستاد,برگشت عقب رو نگاه کرد.منو شناخت.با ترس و لرز نزدیک شدم.چیزی نگفتم.دستش رو گذاشت رو شونه م ..آروم گفت: دنبالم نیا.فقط نگاش کردم. صداش هنوز تو گوشمه.اوورکت عباس تنش بود.خیابون ته نداشت.هیچکس تو خیابون نبود.نمی دونم کجا بود.نمی دونم کی بود.دم غروب بود.من وایستاده بودم. دور شده بود اما هنوز می دیدمش.یهو وایستاد.اوورکتش رو درآورد.آستیناش رو بالا زد.کفش هاش رو هم درآورد.نشست رو زمین.دست هاش رو زد به کف خیابون.یه ماشین باسرعت از کنارم ردشد.صدای بوقش کل خیابونو برداشته بود.یه پیکان یخچالی بود.دستش رو هم از رو ی بوق برنمی داشت.رسید به حاجی.حاجی رو سجده بود.ماشین وایستاد.حاجی سرش رو از سجده بالا آورد.هنوز روی زمین نشسته بود.چند تا بوق زد؛عین بوق ماشین عروس!دوباره گاز داد.حاجی دوباره سجده کرد.من نشستم کنار جدول.نیم ساعتی نمازش طول کشید.نشسته نماز می خوند.حاجی بلند شد.سیگارم رو خاموش کردم.کفش هاش رو پوشید.اوورکتش رو تنش کردو راه افتاد.هوا داشت تاریک می شد.خیلی دور شد.تندتر از قبل راه می رفت.دیگه نمی دیدمش.یه سیگار روشن کردم.همین طور وایستاده بودم وسط خیابون.

    فرید
    سه‌شنبه 6 مرداد 1388 - 23:49
    -2
    موافقم مخالفم
     
    "آژانس شیشه ای" ده سال بعد از ساخته شدن و بعد از اتفاق های این روزها چه معنایی دارد؟

    ابراهیم درسته که خیبری ها ...داد نمیزنن

    ولی...حرف که میزنن

    من منتظر جوابی بودم که " گرم " بشم

    با این جواب...فقط فهمیدم که به این سایت سر میزنی .همین

    پری
    چهارشنبه 7 مرداد 1388 - 0:11
    7
    موافقم مخالفم
     
    "آژانس شیشه ای" ده سال بعد از ساخته شدن و بعد از اتفاق های این روزها چه معنایی دارد؟

    حاج کاظم کجاست؟!!!!!!! از شرم توی خونه اش داره خون گریه میکنه............ حاج کاظم شایدم از شرم تا الان مرده باشه مگه نه اینکه مولامون علی ع فرمود اگر خلخال از پای زنی یهودی به زور در آورده شده باشه مرد مسلمان از شرم بمیره رواست حالا چطور حاج کاظم میتونه ببینه و از شرم نمیره؟! تو رو به حرمت علی تایید کنید


    چهارشنبه 7 مرداد 1388 - 0:17
    8
    موافقم مخالفم
     
    "آژانس شیشه ای" ده سال بعد از ساخته شدن و بعد از اتفاق های این روزها چه معنایی دارد؟

    حاج کاظم کاش بودی و میدیدی به نامت چه ها که نمیکنند!

    سهیل
    چهارشنبه 7 مرداد 1388 - 0:37
    3
    موافقم مخالفم
     
    "آژانس شیشه ای" ده سال بعد از ساخته شدن و بعد از اتفاق های این روزها چه معنایی دارد؟

    حاتمی کیای عزیز و دوست داشتنی

    آژانس شیشه ای یکی از ماندگارترین آثار سینمای ایران است که با گذشت سالیان سال از ساخته شدنش هنوز هم برای مخاطب جذابه

    امروزه بین نسل سلمان و نسل حاج کاظم ها یک دیوار بلند کشیده شده است نه سلمان ها صدای حاج کاظم ها را میشنوند و نه حاج کاظمها امروز برای نسل سلمان وقتی می گذارند

    ذهن سلمانهای پر از سوال های بی جواب است .

    آقای حاتمی کیا

    حاج کاظم های امروز از حاج کاظم آژانس خطرناک ترند. حاج کاظم آژانس در دفاع از عباس ها که محجور و مظلوم واقع شده بودند دست به اسلحه برد. ولی هم نسلان حاج کاظم امروزه نه در حمایت مظلوم که برعلیه مظلوم دست به اسلحه می برند تفکر جنگ شکاف میان سلمان و حاج کاظم را بیشتر از قبل کرده است

    باید بار دیگر در فیلمی مانند آژانس شیشه ای حاج کاظم ها و سلمان ها را در کنار هم گذاشت تا ساعتی با هم گپ بزنند، صحبت کند و ...

    این اختلاف ها و این دیواری که بین نسل جوان امروز و نسل جنگ کشیده شده باید از بین برود

    مرجان
    چهارشنبه 7 مرداد 1388 - 1:8
    11
    موافقم مخالفم
     
    "آژانس شیشه ای" ده سال بعد از ساخته شدن و بعد از اتفاق های این روزها چه معنایی دارد؟

    همیشه فکر می کردم اگه به کسی به خصوص هم نسلام بگم که عاشق فیلمی مثل آزانس شیشه ایم و تا حالا بیشتر از 10 بار دیدمش یا بهم می خندن که دارم ادا در میارم یا باورشون نمی شه. اما حالا که می بینم هم سنای من عین خودم عاشق این فیلمن اونم بعد این همه سال و همشون یه جورایی دنبال حاج کاظمن که درد دلشون رو بشنوه ، می خوام با صدای بلند به همه بگم که آره من عاشق آزانس شیشه ای و حاج کاظمم، عاشق شجاعت و مرامشم، عاشق یکرنگیشم ، چیزی که الان کمیاب شده چیزی که پیدا نمی شه چون همه رنگ عوض کردن همه دیوار شدن واسه همدیگه و واسه خودشون..

    آقای حاتمی کیای عزیز ما هم عین شما امیدواریم که حاج کاظم رو پیدا کنیم ببینیمش دوباره لمسش کنیم اما چه جوری؟ چطوری پیداش کنیم وقتی خودمون گم شدیم؟ وقتی گممون کردن؟ وقتی جدامون کردن؟ وقتی خط کشیمون کردن؟ وقتی این طرفی و اون طرفیمون کردن؟ وقتی خودی و غریبمون کردن؟ شما از ما می خوای گیوه مکاشفه رو بکشیم و دنبالش باشیم اما نمی گی لااقل کجا کدوم سمت چه موقع چطوری و با چه امیدی؟

    اگه اون خودش نخواد ما پیداش کنیم چی؟؟؟............


    چهارشنبه 7 مرداد 1388 - 1:17
    -4
    موافقم مخالفم
     
    "آژانس شیشه ای" ده سال بعد از ساخته شدن و بعد از اتفاق های این روزها چه معنایی دارد؟

    ... حاج کاظم حالا باید برای گرفتن جسد پسرش گروگان بگیره ! حاجی ما واسه صبرمون یا حسین هامون رو گفتیم. تو هم همت کن و واسه گرفتن حقت یه یاعلی بگو.

    مرتضی-اخراجی ها 2
    چهارشنبه 7 مرداد 1388 - 1:47
    0
    موافقم مخالفم
     
    "آژانس شیشه ای" ده سال بعد از ساخته شدن و بعد از اتفاق های این روزها چه معنایی دارد؟

    من همیشه فکر می کردم قراره شهید شم....هیچ وقت فکرشو نمی کردم که اسیر شم.......


    چهارشنبه 7 مرداد 1388 - 2:10
    -5
    موافقم مخالفم
     
    "آژانس شیشه ای" ده سال بعد از ساخته شدن و بعد از اتفاق های این روزها چه معنایی دارد؟

    فضای جالبی ساخته شده اینجا. این که هر کس هر شخصیت فیلم رو که دوست داره جلوی خط خودش میذاره و براش درد دل میکنه.

    آقای حاتمی کیا، آژانس دوستان عزیز :

    خواهش میکنم دنبال حاج کاظم نگردید

    بگذارید در ذهن همه مان اسطوره بماند . لجنمالش نکنید.

    که اگر حرفی زده شود گروهی که بت ذهنشان شکست رحم نمیکنند.

    اگرحاج کاظم موافق مخالفین این دوره حرفی بزنداز سوی جناح مخالف محکوم به خیانت به امام و نظام و شهدا می شود

    و اگر عکس این اتفاق صورت بگیرد مخالفین او را به نان به نرخ روز خور بودن محکوم میکنند و این بار شاید DVD ها را روی سر شما (ابراهیم حاتمی کیا) بشکنند و بخواهند پول بلیط آن موقع خود را پس گیرند.

    شما را به خدا هر کس هم ردی پیدا کرد از هر کدامشان به روی خود نیاورد تا آژانس ارزش خود را برای هیچ کس از دست ندهد

    farshid
    چهارشنبه 7 مرداد 1388 - 3:54
    0
    موافقم مخالفم
     
    "آژانس شیشه ای" ده سال بعد از ساخته شدن و بعد از اتفاق های این روزها چه معنایی دارد؟

    سلام اقای حاتمی کیا

    عجیب است در زمانه ای زندگی می کنیم که پیدا کردن کفشهای مکاشفه سخت شده حقیقت در مسلخ واقعیت قربانی میشود و تا ما گیوه های مکاشفه را برای جستجوی شخصیت های قصه ی شما پیدا کنیم شاید دیر شده باشد.

    شخصیت هایی که حالا شاید با خالق اثرشان ان چنان فاصله ای گرفته اند که کمتر سراغ هم را توی این سالها می گیرند هر کدام به سراغ دغدغه های خودشان رفتند ابراهیم از اتش بیرون امد و نگاهش را به دوردست هایی انداخت که شاید لازمه ی زمان خود و دنیای پیرامونش می دید .و چقدر ان موقع خوب ((ارتفاع پست ))نشان داد اتوپیایی که افراد مختلف به شکل متفاوتی می دیدند و هر کسی ارمان خودش را عین واقعیت می پنداشت .

    نمی دانم نامه ی مرا به حاج کاظم خواندید؟جوابی از او نگرفتم که این جا سرزمین نامه های بدون جواب است !!عباس اگر زنده می ماند به قول خودش برمی گشت سر مزرعه اش بدون تراکتور. پیدا کردنش کاری ندارد.سلمان را هم زیاد این طرف و ان طرف می بینم هنوز ان معصومیت لحظه ی وداع با حاج کاظم توی چشمهایش هست نمی دانم مثل ان شب به یاد ماندنی با حاج کاظم مچ می اندازد یا نه؟از حاج کاظم هم هیچ کداممان بی خبر نیستیم !! فقط شاید گاهی نمی خواهیم باور کنیم که شخصیت های ارمانگرای دیروز شاید امروز از خالق اثر و تماشاگر و منتقد خودشان دورشده اند ان قدر دور که شاید انها را نشناسیم ان قدر غریبه که شاید شانه به شانه ی من و شما ایستاده باشند و حرفی به میان نیاید .

    شخصیت های قصه ی اژانس شیشه ای زیاد از ما دور نیستند ولی شاید نسبت فاصله ی فکری و حسی ما از انها کم و زیاد شده باشد .نسبتی که با فرمول های خشک و نمودارهای حال به زن نمیتوان درباره اش حرف زد .فاصله ای که ما را دچار این تردید کرده که این قهرمان های ارمانخواه امروز کجای این معادلات روزگار زندگی می کنند.

    اقای حاتمی کیا دلشوره ی شما هم مناسبتی با همین قضیه دارد شاید این بار به دور از نگاه شما اژانس شیشه ای 2 جایی روایت می شود .شاید بعد دیدن حاج کاظم و سلمان و ... بخواهید روایتگر حرفهای دل انها باشید .می دانم خیلی سخت است ولی این بار ما و شما از ارتفاع پست عبور کرده ایم حرفهای گلشیفته را در ((به نام پدر ))شنیده ایم ((دعوت)) را به یاد داریم ((موج مرده)) را دیده ایم اشتیاق دیدن ((به رنگ ارغوان )) هنوز در ما زنده است .پس ما از اژانس شیشه ای تا امروز سفر درازی امدیم.

    حاصل این سفر مکاشفه ای بود بدون گیوه های تعلق .حاصل این سفر در نگاه ما تاثیر مثبتی به جای گذاشته که خواه ناخواه نسبت به سرنوشت کارکترهای قصه ی اژانس شیشه ای نگرانیم .این بار اگر باز نشانی انها را پیدا کردید اگر باز جایی دور هم جمع شدید وقتی جمعتان جمع شد ((قبل از دعوت )) این دوستان قدیمی یادتان به سفری که از ان سالهای دور تا امروز امدیم هم باشید.

    farshid

    معين از ديار كريمان
    چهارشنبه 7 مرداد 1388 - 4:11
    -10
    موافقم مخالفم
     
    "آژانس شیشه ای" ده سال بعد از ساخته شدن و بعد از اتفاق های این روزها چه معنایی دارد؟

    آقاي قادري چه قدر محافظه كاريد شما!

    چرا كامنت قبلي من رو نصفه گذاشتيد؟

    حسین لامعی
    چهارشنبه 7 مرداد 1388 - 4:26
    -22
    موافقم مخالفم
     
    "آژانس شیشه ای" ده سال بعد از ساخته شدن و بعد از اتفاق های این روزها چه معنایی دارد؟

    سلام به همگی......

    "تو بخوان مرغ چمن! گرچه گلچین نگذارد که گلی باز شود....

    تو بخوان مرغ چمن! بلکی دلی باز شود.......!"

    سلام آقای ابراهیم حاتمی کیا.......

    گفتید و نوشتید که: ببینیم کجا می‌رن. با کی نشست و برخاست دارن. حرف دل‌شون چیه. حال و روزشون چطوره.....نکنه حاج کاظم داره آژانس شیشه ای 2 رو میسازه! و ما بی خبر باشیم! ممنون میشم منو از دلشورگی در بیارید......!"

    ممنون حاج ابراهیم! ممنون! خوب, باری را که روی دوش شماست روی دوش ما انداختید.....خوب, انتظاری را که از شما میرود از مردم طلب میکنید......

    حاج ابراهیم, ما از "تو" آژانس شیشه ای دیگری را میخواهیم نه از حاج کاظم......ما از در این وا نفسای سپیدی, از "تو" میخواهیم, هم دوش او باشید و حالش را بدانید, نه بسیاری از جوانان امروز, که خود را هم نمیشناسند, چه رسد مردی از قبیله ی پاکی را.......

    تو هستی که با همه ی وجود دوستت داریم و مطمئنیم, اکنون هم پاکی را با همه وجودت درک میکنی و میتوانی با قلم سپیدت صحنه ها را نقاشی کنی و به اوج برسانی......

    تک تک آن سکانسهایی که روی روح و فکر ما یادگاری نوشت, پایش امضای توست حاج ابراهیم......تک تک آن دیالوگها و فریاد زدن ها که هم چون موجودی زنده در وحودمان رشد کرد و قد کشید با فلم تو خلق شده بود ای رفیق حاج کاظم..........

    حال چه شده که جا خالی میدهی و بارت را میخواهی بر روی دوش مردم بیندازی؟!

    حاج ابراهیم, مگر تو نبودی که گفته بودی: من آژانس شیشه ای را فقط و فقط با 1 گلوله ساختم؟! مگر تو نبودی؟!

    اگر نمیخواهی اکنون دوشا دوش حاج کاظم قدم بگذاری, اگر باری را که اکنون روی دوش توست میخواهی بر دوش مردم بیندازی, و از خود صلب مسئولیت کنی, حداقل لطفی کن و ففط 1 گلوله ی گلوله ای دیگر را به حاج کاظم برسان! تا او, خود دستی بر آرد و به تنهایی آژانسی دیگر را بر پا کند.....!

    حاج ابراهیم, بیش از این که شما نگران حاج کاظم باشید, او نگران شماست......!

    نگران این که ابراهیمش کجاست......نگران این که بت شکنش آیا هنوز تبرش در دستش هست یا نه؟!.......کجاست آن حاتمی کیایی که باری از دوش مردم بر میداشت نه این که باری روی دوش مردم بگذارد.....؟! کجاست آن حاتمی کیا که خود, آدرس و نشانی را میداد, نه این که آدرس و نشانی را از مردم بخواهد.......

    به دنبال حاج کاظم بگردیم؟! از حالش با خبر شویم؟! ببینین کجاست و چه میکند.......؟! گیرم که پیدایش کردیم.....گیرم که چشم در چشمان پاک و زلالش دوختیم, گیرم که سرمان را پایین انداختیم تا چهره ی خجلت زده مان را نبیند, حال بگو به او چه بگوییم؟! و چه جوابش را دهیم؟!

    اگر حاج کاظم از ما پرسید: آیا با امثال عباس مهربان تر بودید؟! چه بگوییم....؟! اگر سوال کرد: بعد از شهادت عباس چه بر همسر تنهایش آمد, چه بگوییم؟! اگر پرسید: از آن موتور سوارانی که دودشان آزارم میداد چه خبر؟! چه بگوییم؟!

    آیا میتوانیم بگوییم: اکنون امثال عباس ها زیر مشت و لگد هستند؟!

    آیا میتوانیم بگوییم: همسر عباس بدون عباس! و بدون ترکتور! در روستای دور افتاده اش, جدا از فقر و تنگ دستی تهمت مزدور و غرب گرا بودن را هم میچشد؟!

    آیا میتوانیم به حاج کاظم بگوییم: موتور سوارانی که دودشان آزارت میداد, امروز خیابان ها را اطراق کرده اند؟!

    اگر سراغ تو را گرفت چه بگوییم؟!

    این کوله بار, روی دوش توست حاج ابراهیم, نه روی دوش ما.....!

    سوالاتی که ما تو میپرسیم را, به خودمان بر نگردان! ای مرد روزهای خاطره انگیز......

    من, درد دلهای امروز حاج کاظم را خوب میدانم......! خوب میشناسمش......بارها از خون دل خوردن ها برایم گفته.....!

    از سختی ها گفته و تنهایی ها.....از دشواری ها گفته و ریا کاری ها....از موتور سواران گفته و خیبری ها......از سوز گفته و دود.....

    حاج کاظم به من گفته: اگر روی حاتمی کیا را دیدی ازش بپرس:

    "کجایی مرد روز های تنهایی؟! کجایی ای تویی که من بودی و ای منی که تو بودم؟! کجایی.....؟!

    حاج کاظم به من گفته:"اگر روی حاتمی کیا را دیدی, از او سوال کن:

    "حاج ابراهیم, بلاخره کجاست, پدر شنگول و منگول؟! چرا پیدایش نمیشود؟! چرا اکنون که مادر, موهایش زیر رگبار سختی ها سپید شد, پدر شنگول و منگول, آفتابی نمیشود؟! "

    گفت که اگر ابراهیم را دیدی ازش بپرس: آیا هنوز طغیان میکنی؟! آیا هنوز فریاد میزنی؟! آیا هنوز تبرت در دستانت میچرخد.....؟! ای ابراهیم! آیا هنوز بت شکن هستی؟!

    سوال کرد و سوال.....جواب خواست و جواب......!

    در جوابش حرفهای حسابش فقط گفتم: حاتمی کیا هم نگران توست.....سراغت را میگیرد؟! میگوید: گاهی وقتها تو را میبیند و شانه به شانه کنارت می ایستد....ابراهیم هم نگران توست حاج کاظم.....!

    این ها همه را گفتم, اما هیچ گاه نتوانستم جواب "یکی" از سوالهایش را بدهم:

    "......که بلاخره کجاست, پدر شنگول و منگول؟!"

    یا علی مدد

    سعید حسینی
    چهارشنبه 7 مرداد 1388 - 5:31
    7
    موافقم مخالفم
     
    "آژانس شیشه ای" ده سال بعد از ساخته شدن و بعد از اتفاق های این روزها چه معنایی دارد؟

    برای حاج کاظم : 1_دارد فیلم راجع به سقط جنین با حضور ستاره های سینما می سازه و لشگر کسانی که ازش ارمانهای قدیم رو می طلبند خیانت کار و دشمن می داند و دست به دیوار نگاهش به گیشه فیلم های بعدیشه 2_دود موتورسوار ها خفه اش کرده یا خودش موتور سوار شده و هزینه اثبات بودن خودشو در نبودن دیگران می بینه برای سلحشور : سلحشور می خواهد این نظام رو حفظ کنه و می خواست حفظ کنه به هر قیمتی اما باید می دونست که بیداری که بعد از اتفاقات اژانس همه رو فرا گرفت مایه حفظ اون نظام بود نه فرستادن گازاشک اور داخل اون آژانس حیف که ...

    محمد
    چهارشنبه 7 مرداد 1388 - 6:43
    -1
    موافقم مخالفم
     
    "آژانس شیشه ای" ده سال بعد از ساخته شدن و بعد از اتفاق های این روزها چه معنایی دارد؟

    حاج کاظم هر کجا که باشه الان سرش روی شانه های فاطمه است. بی خیال دنیاست.

    کاری با کار دنیا نداره، احساسم می کنم دلش گرفته، دلش برای عباساش تنگ شده

    علیرضا
    چهارشنبه 7 مرداد 1388 - 7:20
    5
    موافقم مخالفم
     
    "آژانس شیشه ای" ده سال بعد از ساخته شدن و بعد از اتفاق های این روزها چه معنایی دارد؟

    جایگاه حاج کاظم و سلحشور در اینروزهای مملکت ما کجاست؟ پاسخ از دید من اینست که سلحشور یک دوره ای آمد و حرفهایی زد و کارهایی کرد. به گمانم او جزو کسانی است که طی وقایع اخیر، فعلا در زندان به سر می برد! اما حاج کاظم؟ به گمانم شاید او دارد در گوشه ای مسافر کشی می کند تا خرج حانواده اش را دربیاورد. شاید هم خانه نشین شده! اما به احتمال قوی تر، به رحمت ایزدی پیوسته. چون بعید است رزمنده ی عاصی و شکسته قلبی چون حاج کاظم، بتواند 12 سال پس از آن وقایع، هنوز هم زنده باشد! به این فکر کرده اید که شاید دارید برای یک قهرمان از دنیا رفته، آرزوی بازگشت می کنید؟

    اما صحبتم با جناب حاتمی کیا اینست که استاد ؛ یک وقت ساده نشوید و به آژانس شیشه ای بازگردید. عصر حاج کاظمها دیگر در آن سر و شکل به پایان رسیده. حالا تک تک جوانان این مملکت حاج کاظمند. تک تک جوانان این مملکت. وضعشان هم به مراتب بدتر از حاج کاظم آن فیلمتان است و خواسته هایشان هم به مراتب حقیرتر. پس ساده انگارانه است که در وضع کنونی، میلیونها حاج کاظمی که هر روز از جلوی چشمانمان می گذرند و تراژدیشان پیش رویمان است را رها کنیم و برویم دنباله ی همان نسخه ی قدیمیش را بگیریم که شاید دیگر به اندازه ی گذشته، محلی از اعراب ندارد.

    حاج ابراهیم! آژانس را بساز، اما نه آنگونه که برخی طرفدارانت می خواهند. نه آژانسی که رو به رویش بگذاری 2! آژانس را بساز، اما در سر و شکلی به روزتر و تازه تر. آژانس شیشه ای جدید تو حتما که نباید به حاج کاظم و اطرافیانش مربوط شود. گفتن و به تصویر کشیدن آشفتگی های نسل جوان کشورت، بحران های کشورت و سنگ ها و عاملان این سنگ های پیش پای کشور، خودش یک آژانس دیگر است. حاج ابراهیم! اگر می خواهی بسازی، این را بساز که نه اسمش همچون قبلی باشد و نه شخصیت هایش. بلکه فقط راه و رسالت آنرا در پیش بگیرد. حاج ابراهیم! زیاد در بند برخی احساسات(البته کاملا پاک) طرفدارانت نباش. تک تک فیلمهای متعهدانه و دغدغه مند و نگران از اوضاع کشور و جامعه، می تواند همان آژانس جدید تو باشد. پس با این دید باز به موضوع نگاه کن. نه اینکه بخواهند تو را به سمت ساخت فیلمهای سریالی بکشانند و آن زمان که خدایی ناکرده حاصلش از عظمت آن اولی هم کاست، همه بگویند کی بود، کی بود، من نبودم! و پیکان انتقادات به سمت شما نشانه برود.

    حاج ابراهیم! اصلا خودت بگو، خودت حکم، به گمانت فرد غیرتمند و خسته ای چون حاج کاظم، با آن وضع و اندوه کوه مانندش، آیا می تواند چند سال بیشتر در این دنیای مسموم، در میان دود آن موتورسواران دوام بیاورد؟ نه! یقینا او هم به سرعت نزد یارانش می رود. اصلا اگر او تاحالا زنده باشد، یعنی تمام عصیانهایش ساختگی و تظاهر بوده و از عمق جانش فریاد نمی کشیده. حاج کاظم نمی تواند این وضع را تحمل کند. یقین دارم که او چند سال بعد در گوشه ای، در تنهایی و غربت و با کلی دغدغه و البته با رضایت، از دنیا رفته. پس نمی توان او را زنده کرد. حالا باید حاج کاظمهای جدید را به تصویر کشید. اینگونه روح حاج کاظم هم شاد خواهد شد. حاج کاظم دوست ندارد که بیش از این جوانان کشورش را شکسته تر و خسته تر و عصیان زده تر از خودش ببیند و قدرتمندان را سنگی تر از قبل. حاج ابراهیم! بیا تا یک فاتحه برای شادی روح حاج کاظم بخوانیم و آستینهایمان را برای رسالت بزرگی که در پیش داریم، بالا بزنیم...

    سعيد مهرپور
    چهارشنبه 7 مرداد 1388 - 9:16
    -35
    موافقم مخالفم
     
    "آژانس شیشه ای" ده سال بعد از ساخته شدن و بعد از اتفاق های این روزها چه معنایی دارد؟

    با سلام و عرض ادب چي بگم از كجا بگم امروز ميخوام براتون قصه بگم ميدونم وقت قصه گفتند نيست اما روزي بود كه يك غول به اين شهر حمله كرد پير مراد اون شهر گفت به جنگ غول برويم قرعه به نام جوونا افتاد غول،غوله عجيبي بود دست شو ميزدي پاهاش درميآمد و بالاخره اين غول توسط همين جوونا منهدم شد حالا برا سبرتون يك يا علي ميخوام كمك كنيد تا اين ريشه خشك نشه.ببخشيد بعضي از ديالوگهاي اثر بينظير استاد مسلم بازيگري را از ياد بردم و اين چند كلمه كه از زبان حاج كاظم گفته ميشد تلنگري بود تا همه بيدار شويم حديث حاج كاظم و عباس ديگر تمام شد و امروزه پول حرف اول را ميزند خيلي حرف زدم تك تك آثار ابراهيم حاتمي كيا دوست دارم و بازهم دوست دارم حداقل در هر سال يك فيلم از اين كارگردان استثناعي سينماي ايران ببينيم

    فاطمه فاطمه فاطمه...

    عليرضا حسن خاني
    چهارشنبه 7 مرداد 1388 - 9:51
    5
    موافقم مخالفم
     
    "آژانس شیشه ای" ده سال بعد از ساخته شدن و بعد از اتفاق های این روزها چه معنایی دارد؟

    سلام

    هر كي مي خواد سراغ حاج كاظم واقعي رو بگيره بياد تا من بهش بدم...

    حاج كاظم واقعي آقاي حاتمي كيا اوني نبود كه تو آژانس بود! اوايل آژانس رو خيلي دوست داشتم اما يواش يواش ايمانم رو به حاج كاظم و آژانس و شما از دست دادم. اما رسول... اگر حالش رو داشتي و خواستي اين كامنت رو بخوني برو سر قبر رسول. حاج كاظم واقعي رسوله و طرفداراش هم ماييم كه صداقتش، نجابتش، مظلوميتش و خشمش، اشك به چشممون مياره. خودش دست به اسلحه نشد و از يه سرباز اسلحه به زور نگرفت و طرفداراش هم موتور پر صدا و گاز و دود و ... نداتشتن. خيبري بودن و سوز داشتن. حاج كاظم رسول بود كه نخواست تو قطعه هنرمندا و صالحين خاكش كنن و گفت منو پيش مادرم خاك كنيد. حاج كاظم رسول بود كه از نسل سوخته اي مي گفت كه نگران مزرعه پدريشون بودن. حاج كاظم واقعي دومان قارچ سميه. حاج كاظم پاي بي پوتين و دست خال كوبي شده است. حاج كاظم رو حاجي، حاج كاظم واقعي رو حاجي، بايد سراغش رو از رسول بگيري. نمي دونم اين كامنت رو ميزارن اينجا يا نه؟ نمي دونم مي خونيش يا نه؟ نمي دونم نظرت چيه نمي دونم... اما مي فهمم، يعني بهتره بگم اين جوري دستگيرم مي شه كه شما هم يه رگه هايي از سلحشور، تو خودت داري. وقتي به رنگ ارغوان رو با اون استدلال هاي آبكي خودت بيرون آوردي و سرش رو زير آب كردي و بهونه دادي دستشون تا خفش كنن. خودت كردي حاج ابراهيم خان! يادمه تو يادداشتت واسه شماره جشنواره مجله فيلم واسه به رنگ ارغوان نوشته بودي كيو كيو بنگ بنگ گوگوش رو شنيدي و ... بزنگاه بعدي اينجاست حاجي. بچه هايي كه پاي يه صفحه نور با چند تا دكمه و يه مشت سيم نشسته بودن بزرگ شدن و حاج كاظم ها و عباس هاي واقعي رو پيدا كردن. اونا امروز نه مثل موج مرده ات دون كيشوت مي سازن و مي رن دوبي و نه ديگه مي شه پاي صفحه نور خوش رنگ به زور نشوندشون. حاج كاظم هاي واقعي رو سراغ از ابوذرهاي زنداني و شهيد بگير، ابوذرهايي كه با بينش صحيح و درك درست اداي اينكه مي فهمن پير حاج كاظم چي مي گفت رو در نميارن. ابوذرهايي كه وايسادن تا نه شرقي نه غربي همون پير رو نه شكلش رو، نه اداش رو، نه بازيش رو كه خود واقعيش رو اجرا كنن. ابوذرها امروز از زبان و خاطره حاج كاظم هاي واقعي اصل حرف رو بيرون كشيدن و دنبال اونن.

    حرف آخر حاج ابراهيم امروز نه ديگه اون سيلي چاره كاره، نه نامه اي و هلي كوپتري در كاره و نه چشمه اي براي اثبات حرفت فوران مي كنه. امروز حاج ابراهيم بايد بري سر قبر رسول و ازش بخواي شفاعتت رو بكنه تا اطرافت رو بهتر بفهمي. راجع به مخملباف گفتي خدا عاقبت ما رو به خير كنه، راستي از كجا كه اون درست نگه و شما بايد كه عاقبت به خير بشي؟! اما، اما عاقبت به خير واقعي، حاج كاظم واقعي يه جايي تو بهشت زهرا كنار مادرش خوابيده، سرش رو روي پاي مادر گذاشته و مادرش داره براش از حر، مسلم بن عقيل، مسلم بن اوسجه، قاسم، علي اكبر، علي اصغر، قمر بني هاشم و آقام امام حسين مي گه و موهاش رو نوازش مي كنه. حاجي اگه مي خواي حاج كاظم واقعي رو پيدا كني برو سراغ رسول تا ببيني اون پيش از رفتن خوب آدرسش رو داده بهت. نسل سوخته و قارچ سمي و مزرعه پدري رو دوباره ببين، خوب ببين! دومان رو خوب ببين!

    محمد_Juve
    چهارشنبه 7 مرداد 1388 - 9:54
    2
    موافقم مخالفم
     
    "آژانس شیشه ای" ده سال بعد از ساخته شدن و بعد از اتفاق های این روزها چه معنایی دارد؟

    همین الان وقتشه حاجی ...

    یعنی این همه حاچ کاظم رفتن کم بود

    شک نکن خودت می دونی چی باید بسازی خودت می دونی از کیو از چی بگی ؟

    شروع کن این آژانس 2 رو

    که دیگه سکوت فایده نداره

    حالا نوبت شماست

    محمد
    چهارشنبه 7 مرداد 1388 - 10:1
    1
    موافقم مخالفم
     
    "آژانس شیشه ای" ده سال بعد از ساخته شدن و بعد از اتفاق های این روزها چه معنایی دارد؟

    من حاج كاظم رو ديدم

    .

    .

    صف اول وايستاده بود . داد مي زد ولي صداش بلند نبود . ديگه كسي ازش حساب نمي برد چون چيزي تو دستش نبود دستاش خالي بود ولي هنوز دل شيري داشت . آدماي كوچك تر از خودشو داشت مي ديد كه چه جوري دارن جلوش رژه ميرن گنده نمايي مي كنند . ولي اون بغضه هنوز همراش بود چون امروز ، يه مقداري نسبت ديروز احساس بدي داره ، دچار ترديد شده . افسوس عباس ميخوره و خداشو شكر مي كنه كه امروز عباس نيست كه اين قد علم كردنا رو ببينه . ولي هنوز يه گلگي از معبودش داره ، كه چرا اونو با عباس همراه نكرد . مگه ما تو يه جبهه عليه يه دشمن نمي جنگيديم ، حالا چي شده از پشت خاكريزا صدا اصغر لرزون لرزون مياد . اين صدا ديگه صداي يه رزمنده نيست . كجاي عباس ... كجايي عباس كه ببيني دشمن تا كجا جلو اومده ... شايد اونقدر جلو كه مي تونم بهت بگم تا پشت پنجره هاي آژانس .... اون موقع سلحشور جون تر از حالاش بود ... حالام خيلي فرقي نكرده اون موقع ها بهش دستور ميداد حالا ديگه به جايي رسيده كه دستور ميده ... راه فراري ندارم عباس .... شاهد هم ندارم كه ازش بخوام واسطه بشه ... كه كاري با سرنوشتم با عقايدم نداشته باشند . شايد سلمان راست مي گفت .... امروز خودمو شرمنده سلمان مي دونم ... بله ما نرفتيم بجنگيم كه غنايم جمع كنيم ، نرفتيم منش جنگ با مردم خسته كه همشون تو سرنوشت اين مملكت شريك بودن پيدا كنيم .... بله درسته ما با خدا معامله كرديم نه با بنده خدا .....

    آقاي حاتمي كيا ، دلشوره شما از حاج كاظم كه نكنه دوباره بزرگترين سرمايشون كه اونم جونش رو به خطر بندازه .... ولي اين حاجي كه به قول خودش هنوز مكه نرفته كه حاجي بشه ، سير و سلوكش از اون حاجي هايي كه رفتن حج و حاجي شدن ولي نتونستن خدا رو بشناسن بهتر .... حاج كاظم هنوز براي ما حاجي ..........

    مجید
    چهارشنبه 7 مرداد 1388 - 11:9
    -4
    موافقم مخالفم
     
    "آژانس شیشه ای" ده سال بعد از ساخته شدن و بعد از اتفاق های این روزها چه معنایی دارد؟

    ابراهیم جان دیروز حاج کاظم رو دیدم اونم دنبال تو می گرده می گفت انگار ابراهیم آژانس گم شده ...خیلی نگرانت بود یه سری بهش بزن دلش بد جوری واست تنگ شده.... میگفت به ابراهیم بگو (( اینجورسات با معرفت))

    عليرضا حسن خاني
    چهارشنبه 7 مرداد 1388 - 11:28
    6
    موافقم مخالفم
     
    "آژانس شیشه ای" ده سال بعد از ساخته شدن و بعد از اتفاق های این روزها چه معنایی دارد؟

    سلام

    هر كي مي خواد سراغ حاج كاظم واقعي رو بگيره بياد تا من بهش بدم...

    حاج كاظم واقعي آقاي حاتمي كيا اوني نبود كه تو آژانس بود! اوايل آژانس رو خيلي دوست داشتم اما يواش يواش ايمانم رو به حاج كاظم و آژانس و شما از دست دادم. اما رسول... اگر حالش رو داشتي و خواستي اين كامنت رو بخوني برو سر قبر رسول. حاج كاظم واقعي رسوله و طرفداراش هم ماييم كه صداقتش، نجابتش، مظلوميتش و خشمش، اشك به چشممون مياره. خودش دست به اسلحه نشد و از يه سرباز اسلحه به زور نگرفت و طرفداراش هم موتور پر صدا و گاز و دود و ... نداتشتن. خيبري بودن و سوز داشتن. حاج كاظم رسول بود كه نخواست تو قطعه هنرمندا و صالحين خاكش كنن و گفت منو پيش مادرم خاك كنيد. حاج كاظم رسول بود كه از نسل سوخته اي مي گفت كه نگران مزرعه پدريشون بودن. حاج كاظم واقعي دومان قارچ سميه. حاج كاظم پاي بي پوتين و دست خال كوبي شده است. حاج كاظم رو حاجي، حاج كاظم واقعي رو حاجي، بايد سراغش رو از رسول بگيري. نمي دونم اين كامنت رو ميزارن اينجا يا نه؟ نمي دونم مي خونيش يا نه؟ نمي دونم نظرت چيه نمي دونم... اما مي فهمم، يعني بهتره بگم اين جوري دستگيرم مي شه كه شما هم يه رگه هايي از سلحشور، تو خودت داري. وقتي به رنگ ارغوان رو با اون استدلال هاي آبكي خودت بيرون آوردي و سرش رو زير آب كردي و بهونه دادي دستشون تا خفش كنن. خودت كردي حاج ابراهيم خان! يادمه تو يادداشتت واسه شماره جشنواره مجله فيلم واسه به رنگ ارغوان نوشته بودي كيو كيو بنگ بنگ گوگوش رو شنيدي و ... بزنگاه بعدي اينجاست حاجي. بچه هايي كه پاي يه صفحه نور با چند تا دكمه و يه مشت سيم نشسته بودن بزرگ شدن و حاج كاظم ها و عباس هاي واقعي رو پيدا كردن. اونا امروز نه مثل موج مرده ات دون كيشوت مي سازن و مي رن دوبي و نه ديگه مي شه پاي صفحه نور خوش رنگ به زور نشوندشون. حاج كاظم هاي واقعي رو سراغ از ابوذرهاي زنداني و شهيد بگير، ابوذرهايي كه با بينش صحيح و درك درست اداي اينكه مي فهمن پير حاج كاظم چي مي گفت رو در نميارن. ابوذرهايي كه وايسادن تا نه شرقي نه غربي همون پير رو نه شكلش رو، نه اداش رو، نه بازيش رو كه خود واقعيش رو اجرا كنن. ابوذرها امروز از زبان و خاطره حاج كاظم هاي واقعي اصل حرف رو بيرون كشيدن و دنبال اونن.

    حرف آخر حاج ابراهيم امروز نه ديگه اون سيلي چاره كاره، نه نامه اي و هلي كوپتري در كاره و نه چشمه اي براي اثبات حرفت فوران مي كنه. امروز حاج ابراهيم بايد بري سر قبر رسول و ازش بخواي شفاعتت رو بكنه تا اطرافت رو بهتر بفهمي. راجع به مخملباف گفتي خدا عاقبت ما رو به خير كنه، راستي از كجا كه اون درست نگه و شما بايد كه عاقبت به خير بشي؟! اما، اما عاقبت به خير واقعي، حاج كاظم واقعي يه جايي تو بهشت زهرا كنار مادرش خوابيده، سرش رو روي پاي مادر گذاشته و مادرش داره براش از حر، مسلم بن عقيل، مسلم بن اوسجه، قاسم، علي اكبر، علي اصغر، قمر بني هاشم و آقام امام حسين مي گه و موهاش رو نوازش مي كنه. حاجي اگه مي خواي حاج كاظم واقعي رو پيدا كني برو سراغ رسول تا ببيني اون پيش از رفتن خوب آدرسش رو داده بهت. نسل سوخته و قارچ سمي و مزرعه پدري رو دوباره ببين، خوب ببين! دومان رو خوب ببين!

    مرضیه
    چهارشنبه 7 مرداد 1388 - 11:28
    -9
    موافقم مخالفم
     
    "آژانس شیشه ای" ده سال بعد از ساخته شدن و بعد از اتفاق های این روزها چه معنایی دارد؟

    سلام آقای حاتمی کیا

    دوست تون دارم, چون شما از حق حرف می زنید

    حقی که گمشده و یا شاید چشمان ما دیگه قادر به دیدنش نیست

    ولی در هر حال در قلب شما, در قلب حاج کاظم و در قلب ما جاریه.

    و این حق دود نداره سوز داره و همینه که منو شیفته خودش میکنه

    اونی که گمشده ماییم آقای حاتمی کیا نه حاج کاظم

    گیوه های مکاشفه رو باید برای پیدا کردن خودمون ور بکشیم تا کشف کنیم که کجا و چطوری از حاج کاظم و عباس دور شدیم و خودمون رو گم کردیم.

    اون ها که تو جاده حقیقت قدم می زنن, این ماییم که جاده مون رو عوض کردیم و از بیراهه رفتیم.

    ستاره
    چهارشنبه 7 مرداد 1388 - 11:29
    14
    موافقم مخالفم
     
    "آژانس شیشه ای" ده سال بعد از ساخته شدن و بعد از اتفاق های این روزها چه معنایی دارد؟

    یادمه اون روز حاج کاظم تو اژانس جلوی چشم اون همه ادم صحنه گردون شده بود.....اما حالا اون ادمای اژانس اومدن وسط میدون و صحنه گردون شدند .........اما چشم نگران حاج کاظم به اونها نگاه می کنه فقط امیدوارم که ادمای توی صحنه بازی نخورن و شرمنده حاج کاظمها وعباس‌ها بشن........

    علی، آ
    چهارشنبه 7 مرداد 1388 - 11:40
    -6
    موافقم مخالفم
     
    "آژانس شیشه ای" ده سال بعد از ساخته شدن و بعد از اتفاق های این روزها چه معنایی دارد؟

    دوستان بزارید حاج کاظم همین طور گمنام بمونه.

    می ترسم که اونم مثل خیلیا تو این چند سال به خواست یا به زور عوض شده باشه.

    نکنه اون هم توی این مدت می خواست مملکت را از اغاشاش رها کنه.

    وای من که نمی تونم بهش فکر کنم.

    1% هم که فکرش را میکنم میگم دیگه نمی خوام آدرسش را گیر بیارم.

    حاج ابرام نمی خواد دنبال ادرس بگردی، خدایی نکرده اگه پیداش کنی و اون هم...

    بزار ما نسل سومیا یه نفر را داشته باشیم که فکر کنیم با هم همدردیم.

    حاج کاظم خواهش میکنم گمنام بمون

    عمو نیما
    چهارشنبه 7 مرداد 1388 - 12:3
    1
    موافقم مخالفم
     
    "آژانس شیشه ای" ده سال بعد از ساخته شدن و بعد از اتفاق های این روزها چه معنایی دارد؟

    حاج کاظمو گرفتن ولی نه به جرم هایی که تو اون اژانس بود

    به جرم خواندن فاطمه فاطمه است و تعریف کردن قصه واقعی جنگ

    سعید حسینی
    چهارشنبه 7 مرداد 1388 - 12:24
    -12
    موافقم مخالفم
     
    "آژانس شیشه ای" ده سال بعد از ساخته شدن و بعد از اتفاق های این روزها چه معنایی دارد؟

    اقای حاتمی کیا کامنت های ما اینجا تایید نمی شه یا سانسور می شود لطفا خودتون یک صفحه معرفی کنید تا با خیال راحت و دلی ارام باهاتون حرف بزنیم نه با واسطه


    چهارشنبه 7 مرداد 1388 - 13:0
    3
    موافقم مخالفم
     
    "آژانس شیشه ای" ده سال بعد از ساخته شدن و بعد از اتفاق های این روزها چه معنایی دارد؟

    agha milkhasta bebina baraye eli be kasi zang zadan age zadan be ma ham bege ke bedoonim sare karim ya na

    زهرا
    چهارشنبه 7 مرداد 1388 - 13:11
    20
    موافقم مخالفم
     
    "آژانس شیشه ای" ده سال بعد از ساخته شدن و بعد از اتفاق های این روزها چه معنایی دارد؟

    اسمت کپی میشه مالک(کلام امروز!) چون همه ازت نفرت دارند

    چرا اصرار داری بیای جایی که همه ازت متنفرند؟

    مشکل رو حی چیزی داری؟

    گفتی کی رییس جمهوره؟ حاج کاظم؟!! خب بامزه بود

    حالا دیگه لطفا بی زحمت گورتو گم کن و دست از سر اعصاب ما و این سایت شریف بردار

    بررررررررررررررررررررررررررررررررررررررررررررررررررررررررررررو

    همسایه
    چهارشنبه 7 مرداد 1388 - 13:16
    4
    موافقم مخالفم
     
    "آژانس شیشه ای" ده سال بعد از ساخته شدن و بعد از اتفاق های این روزها چه معنایی دارد؟

    حاج کاظم از دود موتور سوارهایی که ازشون بیزار بود خفه شد

    از شرم کارهایی که به نامش میکنن قطره قطره آب شد و رفت روحش شاد یادش گرامی باد!

    کلام ( مالک سابق )
    چهارشنبه 7 مرداد 1388 - 13:20
    5
    موافقم مخالفم
     
    "آژانس شیشه ای" ده سال بعد از ساخته شدن و بعد از اتفاق های این روزها چه معنایی دارد؟

    آقا پویا و بقه جاعلا خیلی زود خودتون رو لو دادید . نظرات تند و بی ارزش میدید بعد به اسم من می فرستید که چی؟ من واقعیت رو میگم ولی شما خیالات . صداقت داشته باشید . در ضمن این اسم مستعاره . اسم مستعار میدونید یعنی چی؟

    مهسا
    چهارشنبه 7 مرداد 1388 - 13:33
    4
    موافقم مخالفم
     
    "آژانس شیشه ای" ده سال بعد از ساخته شدن و بعد از اتفاق های این روزها چه معنایی دارد؟

    به خدا همین حاج کاظمه که داره مارو می زنه. و همین عشق کور به حاج کاظمه که شما رو مستحق خوردن این کتک ها می کنه.

    فرزاد
    چهارشنبه 7 مرداد 1388 - 13:37
    0
    موافقم مخالفم
     
    "آژانس شیشه ای" ده سال بعد از ساخته شدن و بعد از اتفاق های این روزها چه معنایی دارد؟

    اما بقیه انگار خیلی بات موافق نیستن


    چهارشنبه 7 مرداد 1388 - 13:42
    -2
    موافقم مخالفم
     
    "آژانس شیشه ای" ده سال بعد از ساخته شدن و بعد از اتفاق های این روزها چه معنایی دارد؟

    حاج کاظم تو اغل های انسانی کهریزکه مگه نمیدونید؟!!!!!!!!!!!!!!

    mouse
    چهارشنبه 7 مرداد 1388 - 14:6
    -1
    موافقم مخالفم
     
    "آژانس شیشه ای" ده سال بعد از ساخته شدن و بعد از اتفاق های این روزها چه معنایی دارد؟

    من یه دهه شصتیم و موقع دیدن آژانس شیشه ای همون سالها هم حاج کاظمو نمی پسندیدم و نمی فهمیدم و به نظرم ادم پرتوقعی می یومد.

    الآن هم اگه بخواد همون حرفا رو بزنه نمی فهممش .

    حاج کاظم باید از هممون عذرخواهی کنه .

    بهرنگ
    چهارشنبه 7 مرداد 1388 - 14:29
    12
    موافقم مخالفم
     
    "آژانس شیشه ای" ده سال بعد از ساخته شدن و بعد از اتفاق های این روزها چه معنایی دارد؟

    امسال حاج کاظم که اهل دروغ و ریا نیستند در این دوره جایی ندارند. این دوره( بازیگران) خاص خود را میخواهد که با یک نگاه گذرا به دور و بر خودمان شاید زیاد یافت شود. کسانی که که حاضر هستند به هر خفتی تن دهند تا خود بمانند نه اینکه از خود بگذرند تا دیگران بمانند.

    اگه دوست داشتی آخرشو سانسور کن.

    حاج کاظم
    چهارشنبه 7 مرداد 1388 - 14:30
    7
    موافقم مخالفم
     
    "آژانس شیشه ای" ده سال بعد از ساخته شدن و بعد از اتفاق های این روزها چه معنایی دارد؟

    حاج کاظم ماییم که کودکیمون جنگ بود نوجوانیمون قهطی بود و جوانیمون ترس وای به حال پیریمون.......

    ahmahd
    چهارشنبه 7 مرداد 1388 - 14:52
    2
    موافقم مخالفم
     
    "آژانس شیشه ای" ده سال بعد از ساخته شدن و بعد از اتفاق های این روزها چه معنایی دارد؟

    سلام استاد. به نظرم حاج کاظم سکوت اختیار کرده و منتظره ببینه آخرش چی می شه!

    مهدی
    چهارشنبه 7 مرداد 1388 - 14:58
    4
    موافقم مخالفم
     
    "آژانس شیشه ای" ده سال بعد از ساخته شدن و بعد از اتفاق های این روزها چه معنایی دارد؟

    شاخه ها پژ مرده است. سنگ ها افسرده است. رود می نالد. جغد می خواند. غم بیامیخته با رنگ غروب. می تراود ز لبم قصه ی سرد: دلم افسرده در این تنگ غروب. سلام حاج کاظم نمی دونم خبر داری یا نه ... خبر داری که جوونای که شما به خاطرشون جنگیدین رو ...... حاجی هر جا هستی بمون چون می ترسم .... راستی حاجی اگر سلحشورها رو دیدی فرار کن ...

    ساني
    چهارشنبه 7 مرداد 1388 - 15:51
    -2
    موافقم مخالفم
     
    "آژانس شیشه ای" ده سال بعد از ساخته شدن و بعد از اتفاق های این روزها چه معنایی دارد؟

    اين مالكه كيه با اين طرز تفكر وحشتناكش؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

    حاج كاظم دوست داشتني ما كجا و اين كه مي خوايم سر......كجا؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

    مالك سرچ كن رجانيوز،كيهان،ايران،جوان،وطن امروز.......اونجا حرفات بزن


    چهارشنبه 7 مرداد 1388 - 16:40
    1
    موافقم مخالفم
     
    "آژانس شیشه ای" ده سال بعد از ساخته شدن و بعد از اتفاق های این روزها چه معنایی دارد؟

    آقای حاتمی کیا منم باahmahd موافقم.

    با تمامه علاقه ای که به شما دارم ولی از شما گله مندم.

    چرا توی خرداد مثل مهرجویی ومجیدی طرف کسی رو نگرفتید؟


    چهارشنبه 7 مرداد 1388 - 17:18
    3
    موافقم مخالفم
     
    "آژانس شیشه ای" ده سال بعد از ساخته شدن و بعد از اتفاق های این روزها چه معنایی دارد؟

    حاج کاظم الان داره ذوق می کنه که ده نمکی داره وزیر می شه راستی خداییش خجالت نکشیدی از این مردک دفاع کردی ؟؟؟؟از همون روز دیگه ازت بدم اومد

    ساسان اميركلالي
    چهارشنبه 7 مرداد 1388 - 17:24
    9
    موافقم مخالفم
     
    "آژانس شیشه ای" ده سال بعد از ساخته شدن و بعد از اتفاق های این روزها چه معنایی دارد؟

    براي پيدا كردن حاج كاظم ( فقط حاج كاظم ) بايستي ديد خالقش كجا نشسته. آيا خالقش همان آرمانخواه روراست و بي شيله پيله است؟ اگر اينگونه است كه حاج كاظم نيز در همان حوالي سير مي كند. آيا خالقش مانند حاجي سريال حلقه سبز روشن دل شده و كنج عزلت پيشه كرده؟ در اينصورت حاج كاظم نيز. خيلي مهم است كه خالق حاج كاظم ( حاج كاظم بعنوان محوري ترين شخصيت آ‍‍‍‍ژانس ) كجاها سير مي كند؟

    هامون
    چهارشنبه 7 مرداد 1388 - 17:39
    14
    موافقم مخالفم
     
    "آژانس شیشه ای" ده سال بعد از ساخته شدن و بعد از اتفاق های این روزها چه معنایی دارد؟

    حاج كاظم؟...هموني كه عاشقش بوديم و توي جشنواره پريديم بغل پرستويي؟...هه! الان جاي همه چيز تغيير كرده:آرمان...آرمان...آرمان...(ديگر تمام شد آنهمه...)

    حسین
    چهارشنبه 7 مرداد 1388 - 17:42
    1
    موافقم مخالفم
     
    "آژانس شیشه ای" ده سال بعد از ساخته شدن و بعد از اتفاق های این روزها چه معنایی دارد؟

    حاج کاظم منم

    توی این دنیای بی جواب سر گردونم

    مثل روحی که ندونه قبرش کجاست

    هر روز بغضم می ترکه ...

    الانم دارم با چشمای گریون می نویسم

    من وقتی ندا کشته شد ، سکوت کردم

    من وقتی سهراب کشته شد ، لال شدم

    من وقتی....

    می دونی ابراهیم ، هنوز ام با خدا درگیرم

    می گم .. خداااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااا

    چرا منو نمی کشی ، چرا می خوای من زنده بمونم

    دوست داری منو اذیت کنی ؟

    دوست داری هر روز من داغونتر بشم

    خداااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااا

    من برای آبادی رفتم جنگ

    نه برای جنگ

    ابراهیم ....

    تو رو خدا روی شخصیت حاج کاظم قلم بگیر

    بگو ..بگو ... اون از عوامل انگلیس بود

    نگو ... نگو ... نگو ایرانی بود و ادعای مسلمونی می کرد و ادعای شرف ...

    چون وقتی که نتونم از هموطنم و از ایران کهن دفاع کنم ...

    ابراهیم لعنت بر تو که شخصیت منو بی پروا نوشتی ...

    ابراهیم لعنت بر تو که شخصیت منو .............

    دانشجو
    چهارشنبه 7 مرداد 1388 - 19:20
    8
    موافقم مخالفم
     
    "آژانس شیشه ای" ده سال بعد از ساخته شدن و بعد از اتفاق های این روزها چه معنایی دارد؟

    سلام آقای حاتمی کیا.حاج کاظم،توو سکوت،بدون اینکه فرزندش از سهمیه استفاده کنه داره به سختی زندگی میگذرونه،همین طور عباس. اما سلحشور به حق یا ناحق به پست های مادی بالاتری میرسه.الان مثل ابراهیم حاتمی کیا سخت پیدا میشه،مثل شما پاک و صادق کم پیدا می شه،مثل میرحسین موسوی کم پیدا می شه.حاج کاظم رو که گفتی،بیا از طرح مبارزه با بدحجابی که چندسال پیش گشت ارشاد رو ریخت به جون دخترا بگو.. بیا از مسائلی بگو که نیازه امروزه جامعه اس. همچنان مبارزه کن،مبارزه.مثل دعوت از مشکلات امروز بگو.

    مهري نامور
    چهارشنبه 7 مرداد 1388 - 20:15
    0
    موافقم مخالفم
     
    "آژانس شیشه ای" ده سال بعد از ساخته شدن و بعد از اتفاق های این روزها چه معنایی دارد؟

    يا حق

    سلام

    تمام نوجواني ام در جنك و قحطي و جوانيم در خفقان هدر شد

    حاج كاظم هم مثل شما بغض كرده و ازشدت دلتنكي سخت نفس ميكشه

    شايدبه ارزوش رسيده

    شايد اروم نشسته و داره نكاه ميكنه ديكه از فلسفه بافتن خسته شده

    و

    شايد رفته نماز جمعه و ديكه برنكشته

    اكه اينجوري باشه راحت شده

    کلام(مالک سابق)
    چهارشنبه 7 مرداد 1388 - 23:54
    -9
    موافقم مخالفم
     
    "آژانس شیشه ای" ده سال بعد از ساخته شدن و بعد از اتفاق های این روزها چه معنایی دارد؟

    حاج کاظم اگر لازم باشه باتوم هم دستش میگیره

    به دستور رییس جمهور محترم

    من وفادارم و شما پر غوغا

    علیرضا
    چهارشنبه 7 مرداد 1388 - 23:55
    -5
    موافقم مخالفم
     
    "آژانس شیشه ای" ده سال بعد از ساخته شدن و بعد از اتفاق های این روزها چه معنایی دارد؟

    آخ آخ، این کامنت چرا سانسور شد؟ مشکل خاصی که ندارد! این کامنت را حاتمی کیای عزیز حتما باید بخواند :

    جايگاه حاج کاظم و سلحشور در اينروزهاي مملکت ما کجاست؟ پاسخ از ديد من اينست که سلحشور يک دوره اي آمد و حرفهايي زد و کارهايي کرد. به گمانم او جزو کساني است که طي وقايع اخير، فعلا در زندان به سر مي برد! اما حاج کاظم؟ به گمانم شايد او دارد در گوشه اي مسافر کشي مي کند تا خرج حانواده اش را دربياورد. شايد هم خانه نشين شده! اما به احتمال قوي تر، به رحمت ايزدي پيوسته. چون بعيد است رزمنده ي عاصي و شکسته قلبي چون حاج کاظم، بتواند 12 سال پس از آن وقايع، هنوز هم زنده باشد! به اين فکر کرده ايد که شايد داريد براي يک قهرمان از دنيا رفته، آرزوي بازگشت مي کنيد؟

    اما صحبتم با جناب حاتمي کيا اينست که استاد ؛ يک وقت ساده نشويد و به آژانس شيشه اي بازگرديد. عصر حاج کاظمها ديگر در آن سر و شکل به پايان رسيده. حالا تک تک جوانان اين مملکت حاج کاظمند. تک تک جوانان اين مملکت. وضعشان هم به مراتب بدتر از حاج کاظم آن فيلمتان است و خواسته هايشان هم به مراتب حقيرتر. پس ساده انگارانه است که در وضع کنوني، ميليونها حاج کاظمي که هر روز از جلوي چشمانمان مي گذرند و تراژديشان پيش رويمان است را رها کنيم و برويم دنباله ي همان نسخه ي قديميش را بگيريم که شايد ديگر به اندازه ي گذشته، محلي از اعراب ندارد.

    حاج ابراهيم! آژانس را بساز، اما نه آنگونه که برخي طرفدارانت مي خواهند. نه آژانسي که رو به رويش بگذاري 2! آژانس را بساز، اما در سر و شکلي به روزتر و تازه تر. آژانس شيشه اي جديد تو حتما که نبايد به حاج کاظم و اطرافيانش مربوط شود. گفتن و به تصوير کشيدن آشفتگي هاي نسل جوان کشورت، بحران هاي کشورت و سنگ ها و عاملان اين سنگ هاي پيش پاي کشور، خودش يک آژانس ديگر است. حاج ابراهيم! اگر مي خواهي بسازي، اين را بساز که نه اسمش همچون قبلي باشد و نه شخصيت هايش. بلکه فقط راه و رسالت آنرا در پيش بگيرد. حاج ابراهيم! زياد در بند برخي احساسات(البته کاملا پاک) طرفدارانت نباش. تک تک فيلمهاي متعهدانه و دغدغه مند و نگران از اوضاع کشور و جامعه، مي تواند همان آژانس جديد تو باشد. پس با اين ديد باز به موضوع نگاه کن. نه اينکه بخواهند تو را به سمت ساخت فيلمهاي سريالي بکشانند و آن زمان که خدايي ناکرده حاصلش از عظمت آن اولي هم کاست، همه بگويند کي بود، کي بود، من نبودم! و پيکان انتقادات به سمت شما نشانه برود.

    حاج ابراهيم! اصلا خودت بگو، خودت حکم، به گمانت فرد غيرتمند و خسته اي چون حاج کاظم، با آن وضع و اندوه کوه مانندش، آيا مي تواند چند سال بيشتر در اين دنياي مسموم، در ميان دود آن موتورسواران دوام بياورد؟ نه! يقينا او هم دق می کند و به سرعت نزد يارانش مي رود. اصلا اگر او تاحالا زنده باشد، يعني تمام عصيانهايش ساختگي و تظاهر بوده و از عمق جانش فرياد نمي کشيده. حاج کاظم نمي تواند اين وضع را تحمل کند. يقين دارم که او چند سال بعد در گوشه اي، در تنهايي و غربت و با کلي دغدغه و البته با رضايت، از دنيا رفته. پس نمي توان او را زنده کرد. حالا بايد حاج کاظمهاي جديد را به تصوير کشيد. اينگونه روح حاج کاظم هم شاد خواهد شد. حاج کاظم دوست ندارد که بيش از اين جوانان کشورش را شکسته تر و خسته تر و عصيان زده تر از خودش ببيند. حاج ابراهيم! بيا تا يک فاتحه براي شادي روح حاج کاظم بخوانيم و آستينهايمان را براي رسالت بزرگي که در پيش اريم، بالا بزنيم...

    k1
    پنجشنبه 8 مرداد 1388 - 0:1
    -3
    موافقم مخالفم
     
    "آژانس شیشه ای" ده سال بعد از ساخته شدن و بعد از اتفاق های این روزها چه معنایی دارد؟

    اقای حاتمی کیا

    لازم نیست جایی بریم حاج کاظم همینجاست! داره سرتون داد میکشه میگه :ابراهیم از تو انتظار نداشتم ساکت بشینی,مثلا قرار بود که ایینه باشی نه که سکوت کنی!نه که پاشی بری سر صحنه فیلمایی که ... ابراهیم روح زمانه که میگفتی کو؟کجاست اون شجاعته؟ازادگی چی شد پس؟

    اگه دقت کنی حاج کاظم همین جاست, تو همین صفحه ها داره واست کامنت

    نازنین
    پنجشنبه 8 مرداد 1388 - 0:2
    -6
    موافقم مخالفم
     
    "آژانس شیشه ای" ده سال بعد از ساخته شدن و بعد از اتفاق های این روزها چه معنایی دارد؟

    مالک کلام یا هر مزخرف دیگه ای که هستی

    نظرات تو تند و بی ارزش و خنده دار و سرشار از عقده و کینه هستند و نشان از یک ذهن متحجر و عقب مانده و شستشو داده شده دارن

    این حرف ته صداقت من بود

    گفته بودی دنبال صداقتی آخه!!!

    بس که سراتاپاتون رو دروغ و کینه و خشم گرفته!!

    نازنین
    پنجشنبه 8 مرداد 1388 - 0:42
    0
    موافقم مخالفم
     
    "آژانس شیشه ای" ده سال بعد از ساخته شدن و بعد از اتفاق های این روزها چه معنایی دارد؟

    کلام (مالک) میدونی چرا ما(صاحبان اصلی این سایت) اسم مسخره ی مستعارت رو جعل میکنیم؟

    چون تو شخصیتت هم مستعاره خودت هم مستعاری حرف هات هم مستعاره شعورت هم مستعاره نظرات و عقاید فرسوده و کهنه و وهم آلودت هم مستعاره حتی صداقت خیالی و شجاعت بلاهت وارت هم مستعار و جعلی و ساختگی و بی ارزشه

    تو مصنوع دست و ملعبه ی دست کسانی هسنی که خودشون هم میدونن که جعلی و دروغ پرداز و منفعت طلب و قدرت پرستند و شما بازیچه های حقیر و بی ارزش ی هستید که اسیر و دربند این شبکه ی قدرت خوار شدید

    به موقع اش شمارو مثل تفاله هایی بی مقدار تف میکنند بیرون

    و تو و هم مسلک های بدبختت می مونید و عقاید له شده ای که تازه میفهمید کسانی که اون هارو به شما دیکته میکردند هم بهشون هرگز هیچ باوری نداشتند

    اون روز بیش از هر کس و هر چیز دیگه تو شرمنده ی خودت خواهی شد البته به این شرط که وجدان هنوز در وجودت نمرده باشه

    یا حق

    شیرین
    پنجشنبه 8 مرداد 1388 - 1:29
    -3
    موافقم مخالفم
     
    "آژانس شیشه ای" ده سال بعد از ساخته شدن و بعد از اتفاق های این روزها چه معنایی دارد؟

    گلوم داره می سوزه حاجی...

    از این همه ظلم، این همه سیاهی، این همه نا جوونمردی، این همه دل خونین مادرها، این همه فریاد سکوت، این همه بغض گیر کرده تو گلو، این همه رنج بی پایان، این همه دروغ، این همه فریب، این همه خستگی نگاههای خیره به درهای بلند، این همه عذاب گناه ناکرده، این همه تنهایی پر هیاهو، این همه وحشت، این همه آرزوی محال، این همه تحقیر، این همه میل عجیب به خودکشی، این همه گلایه از خدا، این همه اشکهای خونین بابا...

    گلوم داره می سوزه حاجی...

    پریسا
    پنجشنبه 8 مرداد 1388 - 2:29
    0
    موافقم مخالفم
     
    "آژانس شیشه ای" ده سال بعد از ساخته شدن و بعد از اتفاق های این روزها چه معنایی دارد؟

    دیوارهای آزانس باید از جنس بتن بود حاج کاظم...

    نباید هیچ شیشه ای در اون می بود. آژانس محکم و قرص بود. نه نازک و شکننده.

    حتی پنجره هاش با مشت حاجی نشکست.

    شک و تردید تو اون آژانش مفهومی نداشت حاجی. همونجور که تا آخرش رفتی بدون هیچ تردیدی.

    بهت حسودیم میشه

    من برای صبر خودم یه یا علی می خوام همین

    پریسا
    پنجشنبه 8 مرداد 1388 - 2:33
    10
    موافقم مخالفم
     
    "آژانس شیشه ای" ده سال بعد از ساخته شدن و بعد از اتفاق های این روزها چه معنایی دارد؟

    حاجی هنوزم میتونی همون داستانو تعریف کنی؟

    برای ما ؟؟

    ما هم میتونم مثل شما تفنگ و زندگیمونو دستمون بگیریم؟


    پنجشنبه 8 مرداد 1388 - 2:43
    0
    موافقم مخالفم
     
    "آژانس شیشه ای" ده سال بعد از ساخته شدن و بعد از اتفاق های این روزها چه معنایی دارد؟

    این روزا زیاد می بینم آیکون مسنجرتون روشن و خاموش می شه. منو سال ها پیش به مسنجرتون راه دادین. شک دارم هنوزم اسمم اون تو باشه ولی من می بینم که بعد از سال ها این روزا هی میاین و می رین. الانم هستین ولی من جرات ندارم بیام و این حرفا رو رودر رو بزنم. می دونم که این اومدن ها و رفتن ها یعنی شما هم نگرانین ولی نگران کدوم طرف؛ دیگه نمی دونم...

    ایران
    پنجشنبه 8 مرداد 1388 - 2:48
    7
    موافقم مخالفم
     
    "آژانس شیشه ای" ده سال بعد از ساخته شدن و بعد از اتفاق های این روزها چه معنایی دارد؟

    سلمان حتما مثل دختر و پسر شما عکس ایران سوخته رو آواتار یاهو 360 اش کرده و ابوذر هم مثل من عکس ایران پرچم به خود پیچیده. حالا شما بگین حاج کاظم الان کجاست. سراغ سلحشورو ازتون نمی گیرم چون عقلتون حمایتش می کرد. آدرس اونی رو بدین که دلتون پیشش بود

    رضا سلمان
    پنجشنبه 8 مرداد 1388 - 6:36
    3
    موافقم مخالفم
     
    "آژانس شیشه ای" ده سال بعد از ساخته شدن و بعد از اتفاق های این روزها چه معنایی دارد؟

    بسم الله الرحمن الرحیم

    ابراهیم عزیز ؛ سلام...

    اولاً بابت همه ی خاطره هایی که با فیلمهایت برای من و همنسلهایم ساختی ممنونم .

    من هم برداشت شخصی ام را می نویسم ، در بعضی جاها هم ممکنه آرمانی به نظر برسه ، من می نویسم ، تصحیحش با شما...

    1.فکر کنم ؛احمد کوهی جای سلحشور نشسته (ارشد شده) و البته مافوقش احتمالاً حاج حسین (سردسته ی موتوری ها) باید باشه . احمد هم به خاطر خیلی از مصالح وضعیت رو پذیرفته و به زعم خودش داره مثل گذشته در راه ارزش ها قدم برمیداره و توی این مسیر همه ی کاستی ها رو توجیه می کنه...

    2.سلحشور الان برکنار شده ، یعنی چهارساله که برکنار شده . الان باید منتقد سیاست خارجی موجود باشه و بعید نیست در سایت دیپلماسی ایرانی مقاله هایی تخصصی در همین باب بنویسه . در ضمن ممکنه در مؤسسه های NGO در همین زمینه فعالیت کنه ، تا به زعم خودش جزء کسایی باشه که جلوی خطرات امنیتی علیه کشور رو می گیرن.

    3.اصغر...تو رکاب حاج کاظم (که راجع بهش می نویسم) میمونه ولی یه روز که خیابونا شلوغ میشه و دوباره همون نیروهایی که به آژانس حمله کرده بودند و گاز اشک آور مینداختند ؛ این بار به مردم توی خیابون حمله کرده و گاز اشک آور میندازن ، کنار مردم وایمیسه و...(اگه میشه گفت شهید میشه بگیم؟!)

    4.دکتر بهمن دیگه ایران نیست ...

    5.آقای کیا بود اون روز تو آژانس ، عینک دودی می زد و می خواست تو یه جشنواره ی فرهنگی خارج از کشور شرکت کنه ، بعد از نمایش فیلم "دعوت" تو یه محفل فرهنگی ؛ کارگردان فیلم رو شدیداً تشویق میکنه و او رو بغل میزنه و بهش بابت فیلم خوبش تبریک میگه!

    6.ابوذر بعد از فارغ التحیلی ازدواج کرده و الان یه بچه داره ، تو یه پست دولتی خوب مشغوله . راضیه ، خیلی هم به اصطلاح خودش حاشیه نمیزنه ، میخواد زندگیشو کنه خوب

    7.سلمان اما دغدغه زیاد داره . ترم آخر مهندسی کامپیوتره ، با بچه های هم دانشگاهی تمام تلاششونو میکنن تا شرکت خصوصیشون رو به جاهای خوب خوب اقتصادی برسونن ولی..

    راستی یکی از دغدغه هاش فرهنگه ، مثلاً خیلی دوست داره که"به رنگ ارغوان" اکران عمومی بشه ، شاید دوباره پنجره ای باشه به سینمای خاطره هاش ، به سینمای دوست داشتنیش...

    در ضمن بعد از این که اصغر [...]از اون هم خبری نیست . کاظم و فاطمه همه جاهایی رو که باید پرس و جو کردند ولی...

    راستی یادم رفت بگم که یکی از هم شاگردی و همکاراش رو دوست داره ، مینو ، اون الان بی طاقت تر از همه س . دعا کنید از سلمان خبری بیاد

    8.عباس که سفری شد...

    9.فاطمه! فاطمه ادامه ی تحصیل داده تا جایی که الان توی دانشگاه تدریس میکنه ، حاجی رو هم اون دلگرم کرد به ادامه ی تحصیل تا جایی که حاج کاظم هم مهندسی معدن رو گرفت . فاطمه هم چنان بخش زیبای مستور و مؤثر در زندگی حاج کاظمه . دانشجوهاش خیلی دوستش دارن و ازش تأثیر می گیرن.

    10.حاج کاظم بعد از عباس خیلی پخته تر شده . دیگه منتظر نامه ی آخر فیلمنامه ی آژانس نیست ، حالا دیگه شخص براش حجت نیست ، حس براش حجت نیست ، پشتوانه های محکمتری داره که مستقلش میکنه و توی طوفان ها مقاوم تر . با جوونا بیشتر جوش میخوره . یعنی اون عارف باصفا بود تو آژانس ، اهل کرامته ، خیلی از جوونای دانشجو تو جلسات هفتگیش شرکت میکنن . حاج کاظم هم بعد از ماجراهای آژانس به ایشون نزدیک تر شده ، ایشون هم به حاج کاظم محبت ویژه ای داره . این روزا اما حاج کاظم میخواد توی جامعه به اندازه ی وسعش به اعتدال کمک کنه . اگه بالایی صداش رو می شنون از درد مردم براشون بگه . واگه مخاطبش مردم و جوونان ، بهشون یاد بده که اعتراض های مشروع هم باید اول درونی بشه و در مسیرش دنبال بشه . حاجی روزای سختی رو میگذرونه ، آخه مگه میشه تو جامعه ی افراط و تفریط دم از اعتدال زد و له نشد . حالا حاجی به عمق خواسته ی عباس پی برده که همانا پرورش عباس هاست ولی توی این محیط ، این کار آسون نیست .

    راستی دیروز هم یه احضاریه برای خود حاج کاظم اومد دم در !

    آه از دل فاطمه!

    ویدا
    پنجشنبه 8 مرداد 1388 - 12:49
    1
    موافقم مخالفم
     
    "آژانس شیشه ای" ده سال بعد از ساخته شدن و بعد از اتفاق های این روزها چه معنایی دارد؟

    تو رو خدا آقای حاتمی کیا این کامنت را بخون:

    حاتمی کیای عزیز

    حالا که دارم این کامنت را مینویسم اشک تو چشمام حلقه زده. دلم تنگه ...خیلی تنگ...اینروزا همش فکر میکنم شما به چی فکر میکنید...همش فکر میکنم حاتمی کیایی که برای مردم فیلم میساخت ،حاتمی کیایی که فرزند زمانه بود چرا اینروزها ساکته.چرا نظرش را نمی گه .چرا سکوت کرده؟

    چند بار خواستم این فکر را قبول کنم که به خاطر مصلحتش و آینده ی کاری اش سکوت کرده اما جرات نکردم به این فکرم ادامه بدم.از نظرم ابن عین خیانت به حاتمی کیایی است که سال هاست با فیلم هایش زندگی میکنم و خودش تنها آدمی ست که تو سینمای دنیا قبول دارم.آقای حاتمی کیا آیا کار درستی کردم که به فکرم ادامه ندادم؟اگر بله..پس لطف کنید و جواب دهید که چرا سکوت کرده اید.چرا در برابر ظلمی که به این مردم میرود حرفی نمی زنید. آن تعهد افسانه ای چه شد ؟اگر هم نه لطف کنید و با همان شجاعت همیشگی تان فریاد بزنید که:«دختر! اون بتی که سالهاست از من برای خودت ساختی را بشکن .من آدم ریسک نیستم.من آدمی نیستم که با اظهار نظرش بتی که حکومت از من برای خودش ساخته را بشکنه.من باید فیلمم را بسازم به هر قیمتی که شده!!» وای چه کابوسی...بیشتر از این نمتونم ادامه بدم فقط لطف کنید یه جوری ما را از بلاتکلیفی در بیاورید...

    ممنون از توجه تان...

    مهسا
    پنجشنبه 8 مرداد 1388 - 17:51
    -1
    موافقم مخالفم
     
    "آژانس شیشه ای" ده سال بعد از ساخته شدن و بعد از اتفاق های این روزها چه معنایی دارد؟

    انگار تاريخ عادت كرده ...نميدونم تا كي ... فقط ميتونم يه چيز از ته قلبم بگم كه اي كاش واقعا يه حاج كاظمي مي بود كه بياد فقط بپرسه چرا ؟ اينكه يه حا ج كاظمي بياد به درد اين نسل گوش كنه به درد يه مشت جووناي 18-19 ساله كه ببينه واقعا چي ميخوان ...كه حداقل بي گناهيشونو باور كنه .اينكه بياد ازشون دفاع كنه...دفاع مهم نيست حداقل حمايت كنه...لازم نيست بريم آدرسشو در بياريم اون يه جايي همين نزديكياست فقط احتياج داره تا دوباره زنده بشه...

    ایرانی سبز
    پنجشنبه 8 مرداد 1388 - 19:19
    14
    موافقم مخالفم
     
    "آژانس شیشه ای" ده سال بعد از ساخته شدن و بعد از اتفاق های این روزها چه معنایی دارد؟

    سلام آقای حاتمی کیا. من همه فیلمهای شمارو دنبال میکنم. هم فیلماتونو هم اخبار مربوط به شمارو. اما تو این مدت که اوضاع و احوال مردم به دلیل بی عدالتی آشکار بهم ریخته، خبری از شما نشد که ببینیم با مردمید یا...

    ali
    پنجشنبه 8 مرداد 1388 - 19:44
    12
    موافقم مخالفم
     
    "آژانس شیشه ای" ده سال بعد از ساخته شدن و بعد از اتفاق های این روزها چه معنایی دارد؟

    یا نور

    سلام عزیزسالهای قبل راستش می خواهم دلم را خالی کنم

    خواهش می کنم اگه خلاف واقع باشه ناراحت نشی وحلالم کنی

    یکی از دلایلی که به سینمای تو داشتم این بود که همیشه بعد تازه ای از مشکلات رزمنده های جنگ را میگفتی وهمیشه برای یک کشف به سینما می رفتم تا از دغدغه های انها اگاه شوم و مشکلات انها را دریابم اما دیگر سینمای شما ان جنس نیست و احساس می کنم خودت را کنار کشیدی {اگاهانه} دیگر نمی خواهی صدای انها رابه گوش مردم برسانی .

    یادم میایدوقتی ارتفاع پست را ساختی دنیای تصویر تیتر قشنگی زده بود موجی که مرد -ارتفاعی که پست شد -وکارگردانی که خاموش شد و این شرح حال تو بود و دیگر نمی خواستی بلندگوی عدالت خواهی باشی

    بگذریم

    به نظر من پول و...خیلی چیزهای دیگر می تواند اخلاق ادم را عوض کند که فکر می کنم شامل شما هم شده .

    یک سوال بزرگ همیشه در ذهن دارم که چرا بسیجی سالهای قبل حالا فیلم هایش به این روز افتاده که بازیگرانش بد حجاب هستند و بیننده ای مثل من که می خواهد فیلم ببیند باید با ناراحتی فیلم را ببیند شما دیگه چرا البته این رویه از فیلم به نام پدر شروع شد {گلشیفته فراهانی} وخدا می داند برای فروش فیلم دیگر چه کارهایی خواهی کرد احتمالا از بازیگرانی که مورد اخلاقی دارند ولی قیافه خوبی دارند استفاده خواهی کرد

    چرا سینمای ما که ادعای اخلاق و مذهب دارد طوری در لجن فرو رفته که وقتی فیلمی نگاه می کنی دائم خداخدا کنی که مبادا خانمی را بی حجاب ببینم -یا با ارایش بسیار غلیظ بانمای کلوزاپ

    راستش خجالت می کشم با افراد خانواده سینما بروم

    شاید بگویی که من مگر در این سرزمین زندگی نمی کنم . باید بگویم که همه ایران تهران نیست و الحمدلله شهر ما مثل شما تهرانی ها منکرات موج نمی زند

    راستش همیشه به تکنیک شما غبطه میخورم اما افکار شما را زیاد قبول ندارم

    برای من بتی بودی که حالا فرو ریخته ای حتی فیلم تازه ات را هم نگاه نکردم حتی از کلوپ هم نگرفتم .من که همیشه فیلم هایت را در اغازین روزهای اکران روی پرده نگاه می کردم

    حالا فکر کنم از روزی که حاج کاظم را به زندان انداختی خیالت راحت شده وحتی یک بار هم به ملاقاتش نرفتی چون تازه ارام گرفتی

    یاد مرتضی اوینی بخیر اگر بود شاید شما ارام تر بودی

    باز هم می گویم امیدوارم حلالم کنی اگر ناراحت شده باشی

    ح.ش
    پنجشنبه 8 مرداد 1388 - 20:9
    1
    موافقم مخالفم
     
    "آژانس شیشه ای" ده سال بعد از ساخته شدن و بعد از اتفاق های این روزها چه معنایی دارد؟

    سردار؛برادر حاتمي‌كيا!

    تو كه بلد بودي از عافيت‌طلبي فاصله بگيري و بر خلاف جريان آب شنا كني؛حداقل منتظر بوديم تا 2 خط مثل «حاج كاظم» حرف بزني...

    ابراهيم خان!

    نه قبل انتخابات موضع گرفتي و نه بعد آن،جامعه هنري و دوستداران سينما،از اين سكوت معنادار به راحتي نمي‌گذرند.

    sara
    پنجشنبه 8 مرداد 1388 - 20:26
    -6
    موافقم مخالفم
     
    "آژانس شیشه ای" ده سال بعد از ساخته شدن و بعد از اتفاق های این روزها چه معنایی دارد؟

    ...ديگه وقتشه نامه‌ات رو بنويسي حاج حسين! فاطمه كه داري، سينه‌ات هم كه سوخته، مامور هم كه آوردن،‌ همه هم دارن انتقاد مي‌كنن، مي‌گن اين چه كاريه كه داري مي‌كني؟! سي ان ان و بي بي سي و فاكس نيوز هم كه هستن كنارشون...تو هم كه اسلحت خاليه؛ از پيش حس كرده بودم يه خبرهايي هست، (اينجا). آماده شنيدنيم ، شروع كن ديگه. قصه‌ات رو بگو ؛ به زهرات و به ما؛ بعدش هم اين گوشت قربوني و سلاخي شده رو بذار هر كي كه خواست برداره. تو فقط قصه‌ات رو بگو، بگو و تمومش كن ديگه! ... دوره‌ات تموم شده مربي...


    پنجشنبه 8 مرداد 1388 - 20:33
    -1
    موافقم مخالفم
     
    "آژانس شیشه ای" ده سال بعد از ساخته شدن و بعد از اتفاق های این روزها چه معنایی دارد؟

    حاج کاظم گوشه ای نشسته. سرخورده شده. می بینه که خیلی ها به نام اون افتادن به جون نسل...

    bh
    پنجشنبه 8 مرداد 1388 - 20:38
    -11
    موافقم مخالفم
     
    "آژانس شیشه ای" ده سال بعد از ساخته شدن و بعد از اتفاق های این روزها چه معنایی دارد؟

    به نظر من آژانس شيشه اى يه جورايى حال و روز امروز ماست. حاج كاظم همين موسوى كه ميخواد مردم و انقلاب رو نجات بده كه در واقع همون عباس هستند كه خيلى صدمه ديدن تو چهار سال گذشته. سلحشور اونايى هستن كه ميخوان توجيه كنن...  و نميبينن كه عباس داره جون ميده. رفسنجانى و خاتمى نقش همون احمد رو بازى ميكنن و هنوز دارن سعى ميكنن راهى گير بيارن واسه اين اوضاع بهم ريخته. همه شخصيت هاى داستان هستن همه هم ميگن دارن به تكليف عمل ميكنن. هيچى عوض نشده و به نظر ميرسه كه باز هم خيلى دير به داد عباس برسن. عجب فيلمى ساختى حاتمى كيا. انگار ميديدى داريم كجا ميريم.

    محسن
    جمعه 9 مرداد 1388 - 0:12
    -11
    موافقم مخالفم
     
    "آژانس شیشه ای" ده سال بعد از ساخته شدن و بعد از اتفاق های این روزها چه معنایی دارد؟

    حاج کاظم از دود موتور سوارها خفه شد و مرد

    اما نگذاشتن براش ختم بگیرن

    و اما ما.........

    دردیست غیر مردن آنرا دوا نباشد


    جمعه 9 مرداد 1388 - 2:24
    -4
    موافقم مخالفم
     
    "آژانس شیشه ای" ده سال بعد از ساخته شدن و بعد از اتفاق های این روزها چه معنایی دارد؟

    فقط همین رو بگم که چقدر خوشحالم تو این قضایا سکوت کردین آقای حاتمی کیا. همیشه به هوشمندیتون اعتماد داشتم

    محمد
    جمعه 9 مرداد 1388 - 3:4
    10
    موافقم مخالفم
     
    "آژانس شیشه ای" ده سال بعد از ساخته شدن و بعد از اتفاق های این روزها چه معنایی دارد؟

    همین که فقط شما هم بخونید کافیه آقای نادری، بعد با خیال راحت حذفش کن و بذار خیال همه اینجا راحت باشه که همه کسایی که نظر میدن باهاشون هم عقیده اند.

    حاج کاظم اگه رفت و دفاع کرد، اگه موند و خون دل خورد ولی هیچ وقت دل از ولایت نکند. 8 سال گفتند حاج کاظم خشونت طلب بوده است 8 سال گفتند حاج کاظم ها برادرکشی کرده اند 8 سال کسانی سلحشورصفتانه توی قداست دفاع حاج کاظم شک کردند 8 سال گفتند دفاع حاج کاظم ها چماق کشی بوده است 8 سال گفتند اگر کشته شدن آسان بشه کشتن هم آسان میشود با مشت زیر تابوت یکی از همون حاج کاظم های گمنام زدن و تابوتو شکستن ولی یک نفر از این افراد نظر ندادند در هیچ سایتی که حاج کاظم هم آدم است. کجا بودید و کجا بودند اون روزها که حالا مدعی دیه خون حاج کاظم شده اید.

    سلحشور کی بود و الان کجاست؟ مگر سلحشور نماینده همان تفکری نبود که میگفت بس است مردم دیگر نیاز به آرامش دارند تا کی جنگ و خشونت؟ یادمان رفته است که چقدر این جملات در سخنرانی های بعضی افراد تکرار میشد؟ مگر همین تفکر به امام نگفت که بس است تا کی جنگ، دیگر نمی توانیم و مگر همین نان به نرخ روزخورهای حالا دیگر شیک اندیش شبه روشنفکر نبودند که جام زهر را به آن پیرمرد ننوشاندند و به این سید مظلوم تعارف نکردند؟

    دنیای عجیبی است و آنقدر لباس میش در جامعه ارزانی شده است که گرگ ها به طمع افتاده اند و به نام حاج کاظم بر آرمان های حاج کاظم میتازند. ای کاش یک بار هم که شده وصیت نامه حاج کاظم ها را میخواندیم و چه خوب محکی است این وصیت نامه ها.

    چه کسانی هنوز یک سال از دفاع مقدس نگذشته بود دستاوردهای حاج کاظم ها را زیر سوال بردند و نمیدانستند که بزرگترین دستاوردهای ما آدمهایی بودند در قامت حاج کاظم. و اما تو ابراهیم جان، بسیجی و عاشق بمان و جز درباره عشاق و بسیجی ها فیلم نساز و هرگاه خسته شدی این شعرگونه را که یک جانباز برایت نوشته است بخوان:

    ای بلبل عاشق! جز برای گلها نخوان!

    دست دعای دلسوختگان

    آن همه بلند است

    که تا آسمان هفتم میرسد

    من پاهایم را بخشیده ام

    تا این دل سوخته را

    به من بخشیده اند

    اما اگر پاهایم را باز پس دهند

    تا این دل سوخته را بازستانند

    آنچه را که بخشیده ام

    باز پس نخواهم گرفت

    دل من یک شقایق است، خونین و داغدار

    ای بلبل عاشق

    جز برای شقایق ها مخوان

    روزگار فحشای واژه ها یعنی همین که یک فعل را علم کنیم و بدان عمل نکنیم. داعیه روشنفکری داشته باشیم و روشنفکرانه نظرات مخالف را حذف کنیم.

    یک نکته را هم اضافه کنم که حاتمی کیا روشنفطر است و مهرجویی روشنفکر و این دو از زمین تا خورشید تفاوت دارند. حاتمی کیا، حاج کاظم و مرتضی و علی و اسد و حسن دیده بان و سعید و ناصر را به تصویر میکشد چون میشناسدشان و با آنها زندگی کرده است و چون خود مثل آنها یک بسیجی عاشق است.

    رسول
    جمعه 9 مرداد 1388 - 3:16
    -1
    موافقم مخالفم
     
    "آژانس شیشه ای" ده سال بعد از ساخته شدن و بعد از اتفاق های این روزها چه معنایی دارد؟

    هر وقت خواستید حاج کاظم رو ببینید از ساعت 12 شب تا 6 صبح بیایید خیابون پیروزی. سز چهارراه کوکا کولا توی یه آژانس نشسته داره فکر میکنه که چطوری....

    مهسا
    جمعه 9 مرداد 1388 - 12:4
    -4
    موافقم مخالفم
     
    "آژانس شیشه ای" ده سال بعد از ساخته شدن و بعد از اتفاق های این روزها چه معنایی دارد؟

    گاهي اوقات بايد بعضي چيزا يا بعضي آدم ها رو از نو زنده كرد هرچند تو اين وضع زنده كردن اونا يه رويا است لازم نيست بريم آدرسشونو دربياريم بايد اول تو قلبمون پيداشون كنيم ... اونا زياد دور نيستن فقط بايد زنده بشن ....هر كسي هم نميتونه زنده شون كنه نميدونم اونايي هم كه ميتونن چرا كاري نميكنن؟ آخه تا كي آدم ميتونه يه چيزي رو تو قلبش نگه داره ؟...

    مهسا
    جمعه 9 مرداد 1388 - 12:12
    -3
    موافقم مخالفم
     
    "آژانس شیشه ای" ده سال بعد از ساخته شدن و بعد از اتفاق های این روزها چه معنایی دارد؟

    گاهي اوقات بايد بعضي چيزا يا بعضي آدم هارو از نو زنده كرد هرچند زنده شدن اونا فعلا كه يه رويا است ...لازم نيست بريم آدرسشونو دربياريم .اول بايد تو قلبمون پيداشون كنيم ...اونا زياد دور نيستن فقط بايد زنده بشن همين...هر كسي هم نميتونه زنده شون كنه فقط بعضي ها ميتونن كه نميدونم چرا كاري نميكنن آخه تاكي بايد همه چيزرو تو قلبمون نگه داريم؟

    کلام ( مالک سابق )
    جمعه 9 مرداد 1388 - 12:23
    8
    موافقم مخالفم
     
    "آژانس شیشه ای" ده سال بعد از ساخته شدن و بعد از اتفاق های این روزها چه معنایی دارد؟

    طرفدارای حقیقت و صداقت را بشناسید . به اسم دیگران نظر که سهله اعلامیه و بیاینیه هم میدن . در ضمن من بین اسم و پرانتز فاصله میگذارم ولی متقلب نمیگذاره

    کلام ( همون مالک )
    جمعه 9 مرداد 1388 - 12:30
    5
    موافقم مخالفم
     
    "آژانس شیشه ای" ده سال بعد از ساخته شدن و بعد از اتفاق های این روزها چه معنایی دارد؟

    حقیقت رو که نمیتونید پاک کنید . رئیس جمهور نمونه ای ( نمونه ای ) از کاج کاظم. در ضمن زهرا خانم با ادب باش . همون ادب مرد ... که یادته

    کلام ( همون مالک )
    جمعه 9 مرداد 1388 - 12:40
    -5
    موافقم مخالفم
     
    "آژانس شیشه ای" ده سال بعد از ساخته شدن و بعد از اتفاق های این روزها چه معنایی دارد؟

    نازنین ... . کلی خندیدم

    کلام ( همون مالک )
    جمعه 9 مرداد 1388 - 12:54
    6
    موافقم مخالفم
     
    "آژانس شیشه ای" ده سال بعد از ساخته شدن و بعد از اتفاق های این روزها چه معنایی دارد؟

    سانی سر به .... نباشه . یادت باشه

    کلام ( همون مالک )
    جمعه 9 مرداد 1388 - 13:2
    4
    موافقم مخالفم
     
    "آژانس شیشه ای" ده سال بعد از ساخته شدن و بعد از اتفاق های این روزها چه معنایی دارد؟

    سانی مثل اینکه شما هم طرفدار کیهان - جهان - وطن امروز - ایران - جوان - رجا نیوز - و ... هستی . ای ول


    جمعه 9 مرداد 1388 - 17:34
    -3
    موافقم مخالفم
     
    "آژانس شیشه ای" ده سال بعد از ساخته شدن و بعد از اتفاق های این روزها چه معنایی دارد؟

    تو رو خدا این مالک یا هرکی که هست را ولش کنید. بذارین هرچی دلش میخواد بگه این از جوابها و عصبانیتتون تازه کیف میکنه. قبول کنید که یه همچین آدمهایی هم اطرافمون هستن

    محسن بصير
    جمعه 9 مرداد 1388 - 18:29
    4
    موافقم مخالفم
     
    "آژانس شیشه ای" ده سال بعد از ساخته شدن و بعد از اتفاق های این روزها چه معنایی دارد؟

    سلام ابراهيم عزيز

    نظرات خواندگان رو كه خوندي فكر ميكنم 3 تا چيز تو ذهنت مثه ذهن من به عنوان سوال ميمونه؟

    اول اينكه اين حاج كاظم چه كرده كه هنوز كه هنوزه هر طيفي اونو طرفدار خودش ميدونن و به خودشون اين اجازه رو ميدن كه مثه اونا فكر كنه...اين حاجي چه رنگ و بويي داره كه كسايي كه ظلم و ستم رو حس كردن وجالب اينه كه اونايي هم كه ظلم وستم رو چشوندن باهاش همدردي ميكنن...اولي به اين درد كه حاجي يه خيبريه كه سوز داره اما دود نداره...باطوم بدست نميوفته تو خيابون و حرف و زبونش بشه اسلحه اش ...مگه اينكه جلوي نفسش رو بگيرن ...نفسشم امثال عباس هست و ارماني كه براي اون جونشون رو تو دستشون گرفتن و صاف صاف شدن...دومي ها به اين درد كه حاجي همون حاجي هست كه ارمان و هدفش و اون چيزي كه امثال عباس با جونشون فدا كردن تا بمونه نميتونه ساكت بشينه...اما باز كه فكر ميكنم ميبينم اين حاجي اون حاجي نيست كه قداره ببنده و وايسه جلوي ملت و ...چون براي رسيدن به هدفش حاضر به استفاده از هر وسيله اي نيست...شب نشده تموم زنهاي داخل آ‍انس روسوا ميكنه كه برن...به پيرمردهاو بيمارهاي جوان اجازه ميده كه نمونن...و ازشون به عنوان شاهد استفاده ميكنه نه ....!حاج كاظم رو فكر ميكنم كه ساكت ميمونه ...و بيشتر غرق تفكر كه چرا؟؟؟؟

    دوم اين سلحشور رو چرا همه خطرناك ميبينن ...به نظر من هم سلحشور خود حاجي با همون دغدغه حاجي هست...هيچ فرقي نداره ....همون حرفي كه خودش به دوست خودش زد گفت خودت رو بكش كنار ...

    به نظر من سلحشور هم مثه حاج كاظم براي دفاع از اين گربه داره وظيفه اش رو انجام ميده و حقشه كه حرف بزنه و جلوي حاجي وايسه و نزاهر كه قانون اوني كه اگه يه اجرش اين ور اونور بشه هيچ سنگي رو سنگي بنا نميشه تغيير كنه...من نميدونم چرا دوستان اين فكر رو در مورد سلحشور ميكنن و اونو الان همه كاره و...اين حرفا ميدونن اتفاقا بايد بگم كه اونم مثه حاج كاظم دو تا داستان ميشه براش تصور كرد...اول اونايي كه ستم وظلم رو ديدن...سلحشور مونده كه چي بگه...چه حرفي رو بزنه...اگه حرف نزنه اون گربه همه بهش چنگ انداختن و اگه حرف هم بزنه باز هم ...سلحشور مات و مبهوت مونده و شايد هر كاري كه بهش ديكته كنن رو انجام ميده چرا كه فكر ميكنه قانونا قانوني نيست...

    دومي كسايي هستن كه سيتم رو وسيله ميدونن براي حفظ نظام ...سلحشور رو هم باز بهش اعتقاد دارم كه گرچه كه قانون مند ميخواد عمل كنه و شايد هم گامي برداره براي خاموشي ...اما تو ذهنش هزارتا سوال كوچيك بزرگ براي هدفش كه ارامش هست داره ...پس اون هم ساكت ميمونه و...نگاه ميكنه ؟؟؟

    هيچ كس به دوست حاج كاظم فكر نميكنه...به اوني كه راحت ميتونه همه چي رو دور بزنه...راحت ميتونه حكم بگيره و از اعتبارش براي فرار حاج كاظم و عباس خرج كنه...و اونارو از اژانش بكشه بيرون...هيچ كس به خطر اين افراد كه بر اساس همون قواعد بنا به سليقه خودشون هر كاري رو حلال ميدونن فكر نميكنه ...اونجا ادم خوبي بود...ولي حالا چي؟؟؟احتمالا يكي ازونايي بود كه با وجود ضوابط قانوني راي و راي شماري ازون افرادي ميشد كه ميگفت مصلحت چيزي ديگه اي وبايد....

    به نظرم اون الان جاهاي خوب خوب ميپره...چون براساس قواعد تو رودخونه شنا كردن رو بلد شده..ميدونه كه چه جوري ميشه هم وجهه خوب رو داشته باشه هم ...نميدونم شايد اشتباه ميكنم ...ولي هرچي فكر ميكنم ميبينم كه همين روابط بدون ضوابط هست كه مشكل اصليه....تو اونجا به حاج كاظم كمك ميكنه و تو اينجا ممكنه....البته در حد امكان...ميشه فرض كرد اما هيچ وقت نميتونم فرض كنم كه تو اين قضايا يه گوشه اروم نشسته باشه....چون مبناي فكري اون شخصيت ها بوده و هست نه تفكرات...اشاره به تيكه اي از فيلم ا‍ژانس رو به حاج كاظم كه حاجي شما كجا اين جا كجا من اصلا نمي فهمم اين چه كاريه كه....

    براي اون حاجي مهم بود نه فكر حاجي...و اگه هم كمك ميكنه به خاطر شخص حاجي هست نه فكر حاجي...چه اينكه تو تفكراتش و سطح ادمشناسي اش هم ممكنه اين روزها تغير ي كرده باشه و حاجي و امثالهم رو خس و خاشاك و...بدونه...

    دلم نميخواد در مورد اصغر حرف بزنم ...ولي بايد بگم كه اصغر هم جز كساني هست كه زبونش ميشه باطوم...چون نميتونه حلاجي كنه و نمخواد اين ذهنيت رو كه به خاطرش جون خودش و دوستاش رو گرفته دستش رو به دست عده اي جوون كه همشونم قيف و ققيافه هم دوره اي هاشو رو ندارن از دست داده ببينه...

    در مورد سلمان و ابوذر نميدونم چي بگم...سلمان شده همون جوني كه مونده باباش و امثالهم تو اين 30 سال دزدي رو ديدن و حالا به خاطر دفاع اينا نميدونن شريك دزد و يار قافله هستن...يا...به خاطر همين معترضه...


    جمعه 9 مرداد 1388 - 19:17
    7
    موافقم مخالفم
     
    "آژانس شیشه ای" ده سال بعد از ساخته شدن و بعد از اتفاق های این روزها چه معنایی دارد؟

    چه معنی میده؟ این روزا چی معنی میده؟همه خائن همه دروغ گو.هر کی می خواهد باشد حاج کاظم و همت و باکری نداره.هر کی انتقاد کرد خائن.همین و بس.

    نازنین
    شنبه 10 مرداد 1388 - 0:50
    -7
    موافقم مخالفم
     
    "آژانس شیشه ای" ده سال بعد از ساخته شدن و بعد از اتفاق های این روزها چه معنایی دارد؟

    مالک!!!!!!!!! اگر میخندی بدان که از بی غیرتی ات هست که میخندی

    البته از کسانی که به هموطن های خودشون هم رحم نمیکنند انتظار غیرت داشتن کار بیهوده ای به نظر میرسه

    موجود پستی هستی واقعا

    و البته کاملا نامتعادل به لحاظ روانی

    هما
    شنبه 10 مرداد 1388 - 1:2
    -1
    موافقم مخالفم
     
    "آژانس شیشه ای" ده سال بعد از ساخته شدن و بعد از اتفاق های این روزها چه معنایی دارد؟

    به خدا بیماری مالک

    کارو زندگی نداری؟

    میای یه چرتی میگی مردم رو عصبانی میکنی و شونصد بار توروز میای ببینی کی فحشی فضیحتی تحقیری چیزی کرده باشه تا فوری جوابش رو بدی

    چقدر آدم (آدم؟!) میتونه علاف و بیکار و بی رگ و بی غیرت و ابله و مردم آزار باشه؟!

    دوستام گفتن منم میگم

    به خدا رجا نیوز و کیهان و...............اینها برای شماهاس تا تمام عقده هاتون رو توش تف کنید

    تو رو به اعتقادات قسم میدم دست از سر سایت محبوب ما و دوستانم بردار

    اینجا دیگه ولمون کنید بسه دیگه

    همه جا باید باشید

    همه جا باید آزار بدید

    همه جا باید تحقیر بشیم و جای تف و عقده هاتون رو ببینیم دم نزنیم

    این سایت هم گندش رو در آورده شما هم بس کنید تا کی میخواهید چرندیات این دیوانه رو تایید کنید ؟البته کاربر علافی که روزی 100بار بیاد توسایت برای شما خوبه اما این یکی داره گند میزنه به همه جا

    مالک(حیف از نام مالک اشتر که تو دیوانه رو ی خودت گذاشتی) تورو به اعتقادات قسم دست از سرمون اینجا بردارید

    سعيد هدايتي
    شنبه 10 مرداد 1388 - 11:45
    2
    موافقم مخالفم
     
    "آژانس شیشه ای" ده سال بعد از ساخته شدن و بعد از اتفاق های این روزها چه معنایی دارد؟

    اقا ابراهيم سلام .برادر از شما خيلي دلخورم خيلي زياد يه كلمه نميتونستي راجع به اين همه جفا در مورد بچه هاي اين مردم اباذرهاي حاج كاظم ها حرفي بزني؟نطقي؟نيشي؟اين رفع تكليف نيست كه ميخواهي هر كسي از ظن خود يار تو گردد؟ما حرف بزنيم ؟ما رو نديدي برادر؟25 خرداد توي خيابان آزادي!بوديم شما كجا بودي دقيقا؟دعوتت همه شيريني راين وحاج كاظم رو ازمون دزديد تو را به خدا جاي بيانيه دادن سوال نكن ازمون مخاطب هنر مند كيه اين روزها؟يه روزي دنبال درجه بودي يادته؟گرفتي حالا؟

    هنوز عاشقتيم لعنتي!

    مجتبی
    شنبه 10 مرداد 1388 - 16:2
    3
    موافقم مخالفم
     
    "آژانس شیشه ای" ده سال بعد از ساخته شدن و بعد از اتفاق های این روزها چه معنایی دارد؟

    با سلام

    کسی شک ندارد که آژانس شیشه ای در این سرزمین اثری فوق العاده محبوب است. اما کمی فکر کنیم که در سال های اوج تمایل به قانون گرایی چنین اثری از چه دم می زند؟

    همه مام حاج کاظم را دوست داریم اما او همه را متهم کرد و گروکان گرفت در پایان هم به لطف یکی از دوستان دارای برش از مهلکه گریخت!

    با نظر محسن بصیر موافقم و اعتقاد دارم همان دوستان با برش اند که امروزه تبدیل به یک جریان شده اند و با برش خود هرآنچه صلاح بدانند انجام می دهند حتی اگر آن کار ایستادن در روی مردم باشد.

    به شخصه داستان آژانس را بسیار هماهنگ با وقایع پس از انتخابات می دانم...

    ايليا
    شنبه 10 مرداد 1388 - 17:10
    -1
    موافقم مخالفم
     
    "آژانس شیشه ای" ده سال بعد از ساخته شدن و بعد از اتفاق های این روزها چه معنایی دارد؟

    آقاي قادري درود

    ايده جالبي است اين كارتان درباره آژانس شيشه اي

    اما يك سئوال چرا آورده ايد آژانس شيشه اي 10 سال بعد؟ در حالي كه اين فيلم در سال 1386 ساخته شده است

    ايليا
    شنبه 10 مرداد 1388 - 17:13
    10
    موافقم مخالفم
     
    "آژانس شیشه ای" ده سال بعد از ساخته شدن و بعد از اتفاق های این روزها چه معنایی دارد؟

    حاتمي كياي عزيز سلام

    در نشست خبري بعد از نمايش فيلم" آژانس شيشه اي" درشانزدهمين دوره جشنواره فيلم فجر در طبقه دوم سينما فلسطين كه ويژه مطبوعات بود خطاب به رئس جمهور وقت سيد محمد خاتمي گفتيد "جايگاه آرمان ها در دولت شما كجاست؟

    يادتان آمد؟

    حالا من از شما مي پرسم جايگاه آرمانها ي حاج كاظم و عباس در فيلم هاي اين روز هاي شما كجارفت؟

    حاتمي كياي عزيز نمي دانم چقدر حوادث انتخابات دهم رياست جمهوري را رصد كرده ايد اما خوب مي دانم بي خبر هم نيستيد اين كه در روزها چه مي كنيد و علاقه مند فيلمي چون "دعوت"هستيد به خودتان مربوط است.فقط مي دانم ديگر نمي توانيد فيلمي چون آژانس شيشه اي خلق كنيد . چون نمي دانيد حاج كاظم تان كجاست.عباس كه رفت سلمان كجاست.

    بي پرده بگوييم مصلحت انديشي مي كنيد كه اين خود ابتداي ويرانيست .

    رها
    شنبه 10 مرداد 1388 - 18:56
    -4
    موافقم مخالفم
     
    "آژانس شیشه ای" ده سال بعد از ساخته شدن و بعد از اتفاق های این روزها چه معنایی دارد؟

    ...خيلي لذت بردم از كامنتا!اشكم دراومد!چقد دلم تنگ شد واسه شخصيتاش كهدر برابر ظلم و ناحقي به قول دوستان سكوتشان را فرياد ميكشيدند!چقدر افتخار كردم به نسل خودم و به هموطنانم كه هنوز دفاع از حق رو جزو تكاليفشون ميدونن حالا از هر نسلي كه باشن! اما مطمئنم اگه عباس زنده مونده بود ... ديگه نتونس نفس بكشه!حاج كاظمم الان چشاش پر خونه ...شايدم الان داره همپاشون با...

    tvdhn
    شنبه 10 مرداد 1388 - 20:42
    -1
    موافقم مخالفم
     
    "آژانس شیشه ای" ده سال بعد از ساخته شدن و بعد از اتفاق های این روزها چه معنایی دارد؟

    می گن وقتی حلاج رو دار می زدن شبلی یک گل به سمتش پرت کرد و حلاج که در مقابل همه اهانت ها آرام بود فریاد سرداد.می دونید که چرا

    آقای حاتمی کیا شما دیگه چرا

    از ده نمکی حمایت کردی ( لابد می دونستی یه روز کاندید وزارت می شه آخه شماها همدیگه رو بهتر میشناسید برادر)!

    فیلم گیشه ای ساختی!

    موقعی که مردمت رو توی کوچه و خیابون به باد کتک می گرفتن ، روسری از سر فاطمه ها می کشیدن سکوت کردی!

    نه سکوتت به جاست نه فریادت.

    واقعاً شماها 8 سال برای ایران جنگیدید؟!

    علی سعیدپور
    شنبه 10 مرداد 1388 - 22:31
    1
    موافقم مخالفم
     
    "آژانس شیشه ای" ده سال بعد از ساخته شدن و بعد از اتفاق های این روزها چه معنایی دارد؟

    اولین گزارش برنامه ی نمایش و نقد و بررسی درباره ی الی با حضور اضغر فرهادی تنها با گذت نیم ساعت از پایان برنامه

    سیماتیوی - ساعت 4و40دقیقه ی بعدازظهر بود که وارد سالن پردیس زندگی شدم . صف نسبتا طولانی تشکیل شده بود برای ورود به سالن . عکاس ها عکس می گرفتند ، عده ای دلشوره داشتند که نکند به علت اسقبال زیاد علاقه مندان سالن پر شود،عده ای کارت شناسایی همراه نداشتند ،عده ای... . نزدیک غرفه ی تحویل بلیت شده بودم که یکی از بچه های عکاس که چهارمین بار بود برای دیدن فیلم آمده بود و به علت همراه نداشتن کارت شناسایی نمی توانست وارد سالن شود از من خواهش کرد که به عنوان همراه با من وارد شود و من هم او را به عنوان همراه به داخل بردم . بعد از ورود به سالن شماره ی 5 پردیس زندگی و پس از گذشتن حدود نیم ساعت فیلم شروع شد ./ البته نقد فیلم و مراسم پرسش و پاسخ علاقه مندان را در گزارش های بعدی به قلم می آورم/

    فیلم به اتمام رسید و بعد از حدود 5دقیقه استراحت مستند "همه چیز درباره ی الی" که پشت صحنه ی این فیلم را شامل می شد شروع شد ، که به عقیده ی امیر قادری یکی از منتقدان سینمای ما "درباره ی الی از پشت صحنش مستندتر بود". بعد از گذشت حدود تقریبا نیم ساعت مستند به اتمام رسید و مراسم نقد و بررسی شروع شد .

    امیر قادری از حضار خواست که خودشان سرنخ بحث را شروع کنند و به دست دیگران بدهند که همین طور هم شد .

    اولین شوال را همان دوست عکاسی که به عنوان میهمان با من همراه شد پرسید . از سه سوال پرسیده شده توسط او جالبترینش که حضار را به خنده در آورد این بود که چرا آقای اصغر فرهادی خود در فیلم هایشان بازی نمی کنند و پاسخ ایشان این بود که بعد از دوران دانشجویی که تئاتر بازی می کردند دیگر فکر بازی کردن را نکردند.

    سوال ها همینطور ادامه داشت و پاسخ ها هم تقریبا قانع کننده بود که در پست بعدی به سوال ها و نقد این برنامه ی نقد می پردازیم .

    در پایان هم نوشته ای از طف یکی از حضار خوانده شد که پایانش این جمله بود .

    "فرهادی تو با این فیلم ما را سوزاندی که پایان تلخ بهتر از تلخی بی پایان است"

    و بعد هم مراسم به علت کمبود وقت به پایان رسید درحالی که خیلی از حضار از جمله خود من نتوانستیم سوال های خودمان را بپرسیم.

    برگرفته شده از :www.simatv.ir

    امين ملايي
    يکشنبه 11 مرداد 1388 - 9:56
    -7
    موافقم مخالفم
     
    "آژانس شیشه ای" ده سال بعد از ساخته شدن و بعد از اتفاق های این روزها چه معنایی دارد؟

    سلام آقاي حاتمي كيا اگه بعضي به شوخي يا جدي سراغ حاج كاظم و .... رو از شما گرفتند من كاملا جدي ميخوام سراغ ابراهيم حاتمي كيا رو از شما بگيرم. الان كجا ايستاده؟درجه هايي كه... ميخواست بهش دادن؟مي خواهيد بهتون بگم حاج كاظم كجاست؟عباس كجاست؟سلحشور كجاست؟اصغرو سلمان و فاطمه كجان؟ شما بهتر ميدونين.حاج كاظمها دلشون نيومد مردمو ...عباسها نه از تركش كه از غم و غصه دارن دق ميكنن يكي يكي.سلحشور هام كه شدن قهرمان ملي. فاطمه ها هم كه دارن ...اشك ميريزن و ذره ذره آب ميشن.غم و غصه مظلوميتشو نو ميخورن.خلاصه اينطوريه.دور نيستن ازمون.كافيه فقط نگاه كنيم اطرافمون چي ميگذره.آقاي حاتمي كيا قبول كنيم هروقت لازمشون داشتن رفتن سراغشون .يادشون رفت.الان ميخواين پيداشون كنين چي بگين بهشون؟بزارين به حال خودشون باشن.

    jamal
    يکشنبه 11 مرداد 1388 - 10:31
    -1
    موافقم مخالفم
     
    "آژانس شیشه ای" ده سال بعد از ساخته شدن و بعد از اتفاق های این روزها چه معنایی دارد؟

    فكر مي كنم كه اگر حاج كاظم الان بود دو حالت بيشتر براش پيش نمي امد البته تو پرانتز بايد بگم كه من آدمي كه زياد سينما نميرم و فقط موقعي مي رم سينما كه دو اسم در سر در سينما ها ببينم 1- ابراهيم حاتمي كيا 2- پرويز پرستويي البته اين دفعه خيلي ناراحت شدم چون فكر مي كردم اين دو اسم مكمل يكديگرند اما در دعوت همه چيز به هم خورد حال براي حاج كاظم كه گفتم دو حالت بوجود مي امد اول اينكه مي شد مثل ابراهيم حاتمي كيا و از فيلم هايي مثل آ‍‍‍‍‍ژانس شيشه اي و به نام پدر مي رسيد به دعوت و همه علاقمنداش را نااميد و ناراحت مي كرد و يا با ديدن حال و احوال الان جامعه و اتفاقات اخير راهي يك جا بيشتر نمي شد و آسايشگاه رواني ها بود...............

    مجید
    يکشنبه 11 مرداد 1388 - 10:59
    2
    موافقم مخالفم
     
    "آژانس شیشه ای" ده سال بعد از ساخته شدن و بعد از اتفاق های این روزها چه معنایی دارد؟

    مدیر محترم سایت با توجه به بی ربط گویی بعضیها و در ج ان توسط شما در قسمت نظرات و خارج شدن از قضیه مطروحه .پیشنهاد می کنم در ثبت نظرها تجدید نظر کنید و فضا را سیاسی نکنید از سایت وزین شما بعید است ..دوستان عزیز لااقل بگذارید اینجا از شر این حرفهای ملال اور دور باشیم...بعضیها اصلا جنبه تریبون ندارند.....

    حامد
    يکشنبه 11 مرداد 1388 - 12:57
    9
    موافقم مخالفم
     
    "آژانس شیشه ای" ده سال بعد از ساخته شدن و بعد از اتفاق های این روزها چه معنایی دارد؟

    سلام

    اژانس دیگه شیشه ای نیست

    شیشه هاشو خرد کردن

    انداختن تقصیر حاج کاظم

    چرا؟

    معلومه چون حاج کاظم ، شیشه خرد به دستش ،که تازه شیشه نریخت فقط دست حاجی زخمی شد (شیشه داخلی تو دفتر رئیس نه شیشه خارجی)

    کاش عباس بود ،می گفت بابا حاجی گردنتون حق داره، اگه حاجی نبود ....

    سلحشور هنوز پی ثباتِ ،منتها ثبات خودش نه ثبات دهش ،چون دهه اونم دیگه تموم شده

    لیلا
    يکشنبه 11 مرداد 1388 - 13:51
    0
    موافقم مخالفم
     
    "آژانس شیشه ای" ده سال بعد از ساخته شدن و بعد از اتفاق های این روزها چه معنایی دارد؟

    سلام هرچی فکر کردم نفهمیدم حاج کاظم الان کجاس.شاید آروم وبی ادعا توی خونش نشسته وبه نتیجه خون هم رزماش نگاه میکنه،شایدم الان تو خیابوناس تا به هر قیمتی از انقلابی که ارزون به دستش نیاورده دفاع کنه ... ،یا شاید برای حفظ آبروی همه هم رزماش سکوت ده سالشو شکونده ... ولی من برعکس خیلی های دیگه آرزو نمیکنم که ای کاش حاج کاظم بعد از ده سال با آژانس2 برگرده من آرزو میکنم که ای کاش هیچوقت حاج کاظم نمی اومد ای کاش حاج کاظم و امثال حاج کاظم نبودند. اگه نبودند شاید خیلی چیزهارو از دست میدادیم ولی به جاش ایران مال همه بود نه یه عده خاص ، اسلام مال همه بود نه یه عده خاص و ... شاید الان مجبور نبودیم برای رهاییبه دنبال حاج کاظم ها بگردیم!

    ...
    يکشنبه 11 مرداد 1388 - 17:11
    -5
    موافقم مخالفم
     
    آقای حاتمی‌کیا، «آژانس شیشه‌ای» ما را بساز / پلاک ما، IDهای ماست / هنوز یاد عباس هستی؟ / پسرت کجاست حاج کاظم؟

    آقای حاتمی کیا، حتمن خودتم با خوندن اینها جا خوردی از اینکه هر کسی به نحوی حاج کاظم خودشو ساخته و خیلیا دارن هنوز می پرستنش!

    اما اینکه حاج کاظم اصلی کجاست خدا می دونه....من فقط از این مطمئنم که پیداش نیست، یا رفته از اینجا یا ساکت شده و داره به ما با تعجب لبخند می زنه(چه حالت غریبی!) کاری که خودتم شاید داری الان می کنی...

    رها
    يکشنبه 11 مرداد 1388 - 20:52
    -4
    موافقم مخالفم
     
    آقای حاتمی‌کیا، «آژانس شیشه‌ای» ما را بساز / پلاک ما، IDهای ماست / هنوز یاد عباس هستی؟ / پسرت کجاست حاج کاظم؟

    ببخشيد كلمه ظلم و ظالمو ناراحتي مظلوم انقد وحشتناكه كه كامنت منو نصف كردين؟!من دورو برم پر از اين حاج كاظما و عباساو... است!دارم براتون حالشونو ميگم!اونوقت انقد محتاطانه حذفش ميكنين؟!درود بر مدافع مظلووم!شايد دونستن اينكه اونام الان دارن مثل مردم تو خيابون از انقلابشون دفاع ميكنن جرمه؟!يا بعضياشون از شدت ناراحتي زبونشون بند اومده؟!

    سید محمد جواد صدر
    دوشنبه 12 مرداد 1388 - 20:46
    -2
    موافقم مخالفم
     
    آقای حاتمی‌کیا، «آژانس شیشه‌ای» ما را بساز / پلاک ما، IDهای ماست / هنوز یاد عباس هستی؟ / پسرت کجاست حاج کاظم؟

    سلام آقای حاتمی کیا..

    می خواهم قبل از اینکه از شما و آژانستان بگویم از خودم بگویم .

    از دوازده سیزده سالگی عاشق سینما شدم و کمی بعد عاشق فیلم سازی ، نوزده ساله بودم که وارد دانشگاه شدم تا مهندس شوم، هنوز عاشق فیلم سازی بودم ولی نمی خواستم دغدغه های مالی در فیلم سازی ام موثر باشد پس خواستم مهندس شوم . هنوز نوزده سال بودم که اتوبوسی سوار شدم در اتوبوس که بودم یک واژه برایم مهم شد واژه ای که بارها شنیده بودم بارها به زبان آورده بودم ولی برایم مهم نبود . خدا ، این واژه خدا بود. خدا را تجربه کردم . عالی بود . اما شک کردم چون دلیل می خواستم . دنبال راهی گشتم به دین رسیدم. به ادیان رسیدم اسلام محکمترین و مستقیم ترین بود . مسلمان شدم . عالی بود . اسلام عالی بود. شک کردم. یقین کردم . شک کردم . با شیعه ی جعفری کامل شدم . دیگر شک نکردم . واضح است دید جدیدی پیدا کردم. متر اندازه گیریم عوض شد. حکومت کشورم که هیچ ارغی نسبت به آن نداشتم و گهگاهی برای تکریم واژه هایی مثل آزادی و دمو کراسی فحشی نسیبش می کردم برایم مهم شد. تصمیم سی سال پیش پدرانم برایم مهم شد. آرمان خمینی با آرمان های من گره خورد همه ی اینها را نمی دانم چرا ، شاید چون حکومت کشورم بر خلاف جریانی حرکت می کرد که از یک صده پیش در دنیا رایج شده بود . حکومت کشورم آنچه دنیا آن را مانع پیشرفت می دانست آنچه تمام آرمان من بود را الگوی حکومت داری خود قرار داه بود ، حداقل به اسم ، به ظاهر، به گفتار، همین برایم جذاب و لذت بخش بود . همچنان سینما را به جد دنبال می کردم . فیلمسازی راهم از سینمای جوان شروع کردم . جشنواره های فجر را از دست نمی دادم .نقد زیاد می خواندم . نقد هم می کردم ، برای خودم . سینمای جنگ را با عمو رسول و شما آقای حاتمی کیا دوست داشتم . همه ی فیلم هایتان را کما بیش دیده بودم . آزانس را دوست داشتم ،روبان را می پسندیدم ، ارتفاع پست مرا تحت تاثیر قرار داده بود....................

    نوروز بود ونیمه شب ها تلویزیون فیلمهای مهم سالهای قبل را پخش می کرد ، شاید برای تجدید شدن خاطره ها. یادم می آید نام فیلم ها در یک نوار قرمز رنگ در طول روز چندین بار زیر نویس می شد . نام آژانس شیشه ای در آن بین مرا تکان داد خیلی وقت بود آژانس را ندیده بودم . برای دیدنش برناه ریزی کردم . نیمه شب شد . تنها در اتاقم بودم . چراغ ها را خاموش کردم . ساعت 3 نیمه شب بود که شیشه ی آژانس شکست که جگرم سوخت . آن شب به اندازه ی تمام زندگی ام گریستم ، من با متر جدیدم آژانس را اندازه گرفته بودم. بعد از آن دغدغه ی هر روز من سرنوشت حاج کاظم و عباس و سلحشور شده بود و به شرایط فعلی شان فکر می کردم . خیلی فکر می کردم . دوره ی فیلم سازی ام داشت تمام می شد ،برای پایان دوره باید فیلمی می ساختم به سوژه های مختلفی فکر می کردم ولی هیچ گاه حاج کاظم رهایم نمی کرد . در همان سالهای اکران آژانس در جایی به قول پرویز پرستویی خوانده بودم که او حاجی را دیده و باهاش کلی صحبت کرده تا بهش رسیده . پرویز پرستویی گفته بود حاجی از دوستان شماست آقای حاتمی کیا ، سرنوشت این دوست شما همیشه برایم اهمیت داشت . تصمیم گرفتم به سراغش بروم برای ساختن فیلمم . می خواستم مستندی بسازم از او، می خواستم از امروز بپرسم ،از شرایطش، از افکارش ، از موضعش . با خودم افکار و مواضعش را حدس می زدم . برای پیدا کردنش فقط شما را می شناختم . با هر زحمتی شماره ای از شما به دستم رسید. خواستم تماس بگیرم و از جا و مکان حاجی بپرسم ، گفتم طرحم را کاملتر کنم بعد . چند روز بعد مصاحبه ای از شما خواندم که داشتید خفه می شدید از اوضاع ، از شرایط ، از شهر. ترسیدم ، شک کردم به حدس هایی که زده بودم . من آن روزهاحالم خیلی خوب بود ، راحت نفس می کشیدم ، ولی شما داشتید خفه می شدید . پا عقب کشیدم ، ترسیدم..................... بگذریم!

    آقای حاتمی کیا همیشه وقتی فیلم های شما را می دیدم احساس می کردم شما آدمی مذهبی هستید و آرمان های مقدسی دارید . وقتی آرمان های من رنگ مذهب به خود گرفت آثارتان فقط برایم زیبا نبود که دلیل بود ، که دلابل بود ، دلایلی که یقینم را زیاد می کرد.

    آقای حاتمی کیا شما فیلم سازی حرفه ای و خلاق و نویسنده ای مبتکر و پیشرو هستید اما وقتی پرویز پرستویی پدرش را دیده بود که او را در مورد کاظم سفارش می کرد یقین کردم که شما از ماورا هم کمک می شوید.

    آقای حاتمی کیا وقتی داشتم آثارتان را مرور می کردم وقتی به پیراهن یوسف رسیدم و آن را بو کردم ، یقین کردم شما هم چشم انتظار مهدی موعود هستید .

    آقای حاتمی کیا وقتی آژانس را می بینم ناخودآگاه فاطمه را قهرمان داستان حس می کنم ، زنی که می توانست آرمان شما از یک زن مسلمان ایرانی باشد ، زنی که می توانست فاطمه باشد.

    آقای حاتمی کیا وقتی برادرانه توقیف فیلمتان را پذیرفتید یقین کردم اهل مذهبید و سر نوشت نظام ما که نام مذهب را به یدک می کشد برایتان پر اهمیت تر است از هر چیز.

    اما صادقانه می گویم نفهمیدم چرا بنام پدر با تمام ارزش هایش بوی ابتکار و نبوغ حاتمی کیا را نمی داد ، صادقانه می گویم نفهمیدم چرا حلقه ی سبز را شخصی مثل حاتمی کیا باید بسازد که سخن روک وساده اش ویران کننده است و هیچ احتیاجی به استعاره و تمثیل و تشبیه ندارد ، صادقانه می گویم دعوت فیلمی از شما نبود.

    اما آقای حاتمی کیا حاج کاظم و عباس و سلحشور آدم های شما هستند سراغشان را از ما نگیرید لطفا .

    آقای حاتمی کیا عقاید و نظرات انسانها مدام در حال تغییر است ولی این دو نه شما آرمانتان تغییر کرده است . شاید من اشتباه می کنم ، حتما من اشتباه می کنم شما امروز هم اگر کلاه کاسکتتان را سر کنید ، موتورسیکلت سفیدرنگتان را روشن کنید دوری در شهر بزینید حاجی و عباس و سلحشور را پیدا خواهید کرد

    آقای حاتمی کیا !

    مخلص شما محمد جواد.

    احسان
    دوشنبه 12 مرداد 1388 - 21:51
    3
    موافقم مخالفم
     
    آقای حاتمی‌کیا، «آژانس شیشه‌ای» ما را بساز / پلاک ما، IDهای ماست / هنوز یاد عباس هستی؟ / پسرت کجاست حاج کاظم؟

    بسم الله الرحمن الرحيم

    سلام بر آقاي حاتمي كيا و دوستان

    من اولين بار كه توي سايت كامنت مي ذارم قبلا كامنتها رو فقط مي خوندم اما الان چون استاد امر كردن اين كامنت رو مي ذارم البته يك دليله ديگه هم داره كه فكر مي كنم در ادامه خودتون مي فهمين.

    ما يك اشتباه خيلي بزرگ امروز داريم مرتكب مي شيم اونم اينه كه ما فكر مي كنيم بايد توي يكي از جريانها و جناح ها و صف بندي هاي سياسي امروز(چپ يا راست ، اصولگرا يا اصلاح طلب يا هر چيز ديگه اي كه اسماشونو مي خواين بزارين) دنبال حاج كاظم به گرديم .كه اگه اين كار رو بكنيم اشتباه خيلي بزرگي كرديم به حاج كاظم ظلم كرديم و نشون داديم كه حاج كاظم رو نشناختيم ، نشون داديم كه ديگه شونه به شونه حاج كاظم نيستيم نشون داديم كه حتي سايه به سايه حاجي هم نيستيم .

    ممكن يكي بگه چون حاج كاظم آدم ارزشي ، چون حاج كاظم آرمان گراست چون حاج كاظم از امام مي گه پس الان توي صف اصولگراهاست( راستي يا هر اسم ديگه اي كه داره)

    ممكن يكي ديگه بگه نه چون حاج كاظم با اعتراض و انتقاد و نگرش اصلاحي به آژانس اومد پس حاج كاظم حتما اصلاح طلبه ( چپي يا هر اسم ديگه اي كه داره)

    يا ممكن يكي ديگه اونو به جاهاي ديگه وصل كنه

    من خوام بگم كه متاسفانه همه ي اين نگرشها به حاج كاظم ما نگاه غلطيه .

    شايد تا اين جا با من مخالفت كنين اما اگه اجازه بدين بيشتر توضيح بدم و با يك اشاراتي حرف رو بهتر بگم.

    گفتم حاج كاظم توي هيچ كدوم از جريانهاي سياسي امروز نيست و توي صف هيچ كدوم از صف بندي هاي

    سياسي نيست .كه حاج كاظم يك انسان فرا جناحي و فرا حزبيه ( نمي گم مستقل چون خيليها گفتن ما مستقليم و جاي جاش هم رنگ جماعت شدن) اينو فقط من نمي گم اينو استاد هم توي آژانس نشون داده فقط كمي دقت:

    حاج كاظم ما بعد از گذشت يك دهه از جنگ يه ماشين مدل پايين داره تو شهر مسافر كشي ميكنه همون رو هم براي يك رزمنده جانباز مي خواد بفروشه . نه قدرتي داره نه پست و مقام مهمي فقط يه چيز داره يه دل پاك و انقلابي كه هر لحظه بوي شهادت وشهامت مي ده حالا ظلم نيست اونو به جناحها و احزاب و گروهها و صف بنديهايي سياسي منتصب كنيم كه اگه اين كار رو بكنيم الان شونه به شونه سلحشوريم نه حاجي.

    تو آژانس سلحشور خيلي سعي كرد حاجي مارو تو صف يكي از اين گرو هها قرار بده " شما از اونايي هستين كه فكر كردين همه بعد جنگ همه خوردن و بردن" يا وقتي سعي كرد از نگاه بي بي سي و سي ان ان و وزارت ما موضع حاج كاظم رو يادمونه.

    يه مقدارامروزي تر مي خوام بگم تو آژانس كه يادتون هست حاج كاظم با دو نفر مواجه شد سلحشور و احمد. احمد موضع نرم تر و مناسب تري داشت اما موضع سلحشور چيز ديگه. حاجي ما تحمل حرف مخالف رو داشت و سعي مي كرد و مي خواست با سلحشور طرف بشه ام كدوم يكي از جناحهاي سياسي امروزتحمل حرف مخالف رو دارن.

    راه حاج كاظم ما از دل ميگذره از دلهايي كه مالامال از بوي شهادت و شهامته. دلهايي كه به ياد عباس گره خورده.

    Boss
    سه‌شنبه 13 مرداد 1388 - 12:44
    1
    موافقم مخالفم
     
    آقای حاتمی‌کیا، «آژانس شیشه‌ای» ما را بساز / پلاک ما، IDهای ماست / هنوز یاد عباس هستی؟ / پسرت کجاست حاج کاظم؟

    نگرد آقای حاتمی کیا...زمونه انقدر فاصله انداخت بین این نسل و اون نسل که حاج کاظم هم فراموش شد...کجایی آقای حاتمی کیا؟ تو هم وضع رو میبینی!... یادش بخیر...اوایل انقلاب شجریان خوند : از خون جوانان وطن لاله جانم لاله خدا لاله دمیده از ماتم سرو قد چون سرو و جانم سرو و خدا برگا خمیده تو هم یادته این شعر رو نه؟...تاریخ دوباره تکرار شد حاجی!...ولی این دفعه فرق داشت!...

    امیر
    سه‌شنبه 13 مرداد 1388 - 15:24
    -3
    موافقم مخالفم
     
    آقای حاتمی‌کیا، «آژانس شیشه‌ای» ما را بساز / پلاک ما، IDهای ماست / هنوز یاد عباس هستی؟ / پسرت کجاست حاج کاظم؟

    سلام آقای حاتمی کیا

    مدتهاست میخواهم برای شما نامه بنویسم و درددل کنم. من و شما تقریبا هم نسلیم ولی شما برای من حکم یک انسان زخم خورده ،آزاده و وفادار به انقلاب را دارید که درهمه حال حرف دل خود را زده اید. از خسرو دهقان هم ممنون هستم که شما را با نقد فیلم دیده بان در مجله فیلم آن سالها به من و دیگران معرفی کرد. از همان زمان این صراحت لهجه را در شما و آثارتان دیدم. از دیده بان تا به نام پدر. بگذریم که زبان شما اخیرا در کارهایتان کمی تا قسمتی در کام شده است ( سفر سبز و دعوت). و لی نمیتوانم از سکوت شما در حوادث اخیر بگذرم. اینجا دیگر سکوت جایز نیست.

    وقتی خبر نامه اعتراض 12 سینماگر هم دوره خودتان را به نمایندگان مجلس خواندم خیلی خوشحال شدم ولی وقتی نام شما را در فهرست امضاء کنندگان ندیدم خیره به نقطه نامعلومی دنبال خط صراحت لهجه شما در آثارتان فریم به فریم گشتم. دنبال حاج کاظم بودم که اکنون کجاست؟ عباس چه شد؟ فرمانده یگان دریای سپاه در موج مرده؟ اسمش خاطرم نیست ( من همیشه به او حاج کاظم 2 گفته ام) مهندس معدن و فرمانده سابق (حاج کاظم 3) دارد کدام مین ها را خنثی میکند؟

    پرسیده اید از آژانس شیشه‌ای و آدم هایش در این زمانه که کجایند و چه میکنند. من اما از حاج کاظم خبر دارم.

    از قول من به حاج کاظم بگویید او را در راهپیمایی میلیونی 25 خرداد دیدم دوشادوش فاطمه. به حاج کاظم 2 بگویید در نماز جمعه تاریخی دیدمش همراه پسرش که نوار سبزی به پیشانی داشت و حاج کاظم 3را در چهلم شهدا در بهشت زهرا دیدم که همراه دختر ویلچر سوارش بر مزار سهراب فاتحه میخواند. ولی به همه آنها بگویید نام ابراهیم را در بیانیه اعتراض کارگردانان هم دوره اش ندیدم. شاید آنها راحتتر با دلیل شما کنار بیایند.

    من دنبال ابراهیم حاتمی کیا هستم از او سراغی دارید؟ راستی یادتان هست روزی در مصاحبه با شهروند امروز مصاحبه کننده (محمد قوچانی؟) از شما دلیل تغییرلحن تان را پرسید و شما به صراحت پاسخ دادید :" چه دلیلی از این واضحتر که سید محمد خاتمی جایش را به محمود احمدی نژاد داده است". راستی از احوال محمد قوچانی که خبر دارید؟ شاید همین روزها او هم با قرب به درگاه الهی در اوین در نمایش تلویزیونی شرح گناهان خود را بخواند.

    در این جنبش خیلی‌ها هستند ولی برای من جای حضور تمام قد شما خالیست. حضور در سایه برای شما که اهل عافیت طلبی نبودید قابل درک نیست تازه حتی اگر همان حضوردر سایه را هم انکار نکنید..میخواهم با صراحت به من پاسخ دهید.

    شاید امروز برداشت دیگری از یوم تبلی السرائر باشد.

    پاینده باشید.

    دوستدار شما

    امیر

    احسان
    سه‌شنبه 13 مرداد 1388 - 19:34
    -8
    موافقم مخالفم
     
    آقای حاتمی‌کیا، «آژانس شیشه‌ای» ما را بساز / پلاک ما، IDهای ماست / هنوز یاد عباس هستی؟ / پسرت کجاست حاج کاظم؟

    آقای حاتمی کیا

    این که حاج کاظم این روزها در در چه حالیست جواب خیلی ساده ای دارد .

    حاج کاظم این روزها بسیار ناراحت است چرا که در انتخابات به احمدی نژاد رای داده و با دیدن آشوب های طبقه مرفه علیه رییس جمهور منتخب دلش خون شده .

    به همین سادگی آقای حاتمی کیا به همین سادگی ...

    فقط یکی
    چهارشنبه 14 مرداد 1388 - 0:40
    2
    موافقم مخالفم
     
    آقای حاتمی‌کیا، «آژانس شیشه‌ای» ما را بساز / پلاک ما، IDهای ماست / هنوز یاد عباس هستی؟ / پسرت کجاست حاج کاظم؟

    سلام

    جناب حاتمی کیا

    هیچ وقت یک یافته و حقیقت گم نمیشه و همیشه با کوچکترین فاصله گرفتن از اون آدم رو از نفس می اندازه.

    اما همه اونایی که ساختین شاید دنبال شمان یا بهتر بگم خودشون رو کشتن که بفهمونن به خطا رفتند و رفتیم!

    همیشه دنبال هرچی که بودیم با درون و باور و اندازمون جستجو کردیم و یافتیم اگر یافتنی بوده.

    اما ای کاش از یک مقطع و روند دست برمیداشتیم و اساس و هدف بعد از اون رو میدیدیم.

    جناب حاتمی کیا دل من از شما خیلی پر است چون توقعه بنده از شما زیاد بود و بوده.

    چرا حاتمی کیا به اینقدر بودن قانع شده و بوده و بود.

    اگه همه بودنش و بودنمون اینه که هیچ در هیچیم و به هیچ نرسیدیم.

    آخه این چه روشنی بود که در پس اون تاریکی ها اومد.

    جناب حاتمی کیا همه اونایی که ساختین دنبال شمان تا بکشونن شما رو به دادگاه و بگن که چرا همه رو به اندازه اونا بودن خواستین و حرف دلشون رو درد دیده شده خودتون دونستین.

    جناب حاتمی کیا همه اونایی که ساختین خودشون تو محکمن که چرا ساخته شدن و کاری کردن که خودنساخته ساخته بشن.

    کمی و فقط کمی تلنگر به خودمون که بجای دنبال گمشده ها خودمون رو از گمشدگیمون نجات بدیم.

    هیچ گمشده ای ما رو از گمشدگی در نمی یاره این خود ماییم که گمگشته ایم.

    من رو ببخشین اما فقط ای کاش می تونستم رک و بی پرده با شما صحبت کنم.

    در پناه .................................


    چهارشنبه 14 مرداد 1388 - 4:0
    0
    موافقم مخالفم
     
    آقای حاتمی‌کیا، «آژانس شیشه‌ای» ما را بساز / پلاک ما، IDهای ماست / هنوز یاد عباس هستی؟ / پسرت کجاست حاج کاظم؟

    چقدر خوشحالم که در تمام این مدت سکوت کردید. ارزشتون دو صد چندان شد

    سینا
    چهارشنبه 14 مرداد 1388 - 9:31
    -2
    موافقم مخالفم
     
    آقای حاتمی‌کیا، «آژانس شیشه‌ای» ما را بساز / پلاک ما، IDهای ماست / هنوز یاد عباس هستی؟ / پسرت کجاست حاج کاظم؟

    ((((((((((((((((((متن ویرایش شده)))))))))))))))))))

    ابراهیم عزیز سلام

    به دنبال عباس می گردی و حاج کاظم و سلحشور؟؟؟

    شاید نباید یه سرعت دوید ، همه اینجا هستند در کنار تو و من در همسایگی ات درون تاکسی و اتوبوس شهرت

    بیا از کلیشه ها فرار کنیم که همه ما در این چند روز می توانستیم عباس هایی شویم و دوستانمان در آینده حاج کاظم....

    شاید آرمان های عباس ها آن زمان آسمانی تر بود و ایمان آنها قوی تر ولی شاید عباس های امروز مرد زمانه خود هستند و البته عقلانی تر... آن عباس دلش بر منطقش بیشتر غلبه می کرد و امروز برعکس و البته بی هیچ ارزش داوری بین این دو که این تنها شرح حال است....

    و شاید اگر کمی فضا خاکستری نبود و کمی اهداف و وسایل آشکارتر می شد می شد بهتر تصمبم گرفت و به عباس نزدیک تر شد.

    می دانی آن مسافران درون آژانس همه اکنون عباس را می فهمند و این است تغییر بزرگ...تغییربزرگ وقتی است که می خواهی برای سکوت پا از خانه بیرون بگذاری، برای یادآوری اینکه نباید بترسی. عباس را به خاطر می آوری تا کمی از ترس مجهولت بکاهی و اکنون عباس ها و بزرگی اشان را بیشتر درک می کنی...

    می دانی نکته کجاست اینکه حاج کاظم های آینده مسافران آژانس را شاهد نخواهند گرفت که همه آنها به نوعی عباس هایی جدید هستند که همدیگر را و حاج کاظم را می فهمند...

    تغییر بزرگی است ...نه!!!!!!!

    داستان های حاج کاظم انها را قانع نکرده بود تا خود روزی در فضایی پارادوکسیکال گرفتار شدند. میان دوراهی رفتن، گرفتن حق، هزینه دادن و در خانه ماندن و تماشا کردن...و آنها خود بزرگی عباس ها را با تمام وجود لمس کردند....

    فاطمه های این روزها قبل از اینکه حاج کاظم ها تصمیم به گرفتن حقی کنند در ابتدای صف برای احقاق حق اند.

    و باز هم می دانی تغییر بزرگ کجاست ؟ تغییر بزرگ آنجاست که این بار فاطمه ها و حاج کاظم ها حق عباس هایی را می خواهند بگیرند که تا این روزها حتی نامشان را نشنیده اند...و خوب که دقت کنی می بینی که چه تغییر بزرگی رخ داده است....

    و اکنون سلمان هم شاید عباس زمانه خود است با تمام مولفه های عباس های این دهه....

    راستی دقت کرده ای که این روزها همه مسافران آژانس و فاطمه و حاج کاظم چقدر خوب به فکر گربه اند و سلحشور اما گویی همچنان موعظه می کند و گربه را به ناکجا آباد می برد...تغییر از این بزرگتر که این بار تمام مسافران برای نجات گربه هم قسم شده اند....

    به موتورها می اندیشم و دودشان، به انسان هایی که که چقدر ارزان همه چیزشان را فروختند "سادگی و صداقتی که بی هیچ مزد و منتی در اختیار روح هایی قرار گرفت که به سادگی پر از لجنشان کردند....

    و چقدر تعادل سست موتورسیکلت ، با بنیان های ذهنی آنها که بر پایه هایی سست بنا شده است هم خوانی دارد.....

    راستی می دانی که دیگر خیابان های این شهر را خط کشی نمی کنند چرا که احتیاجی به خط کشی نیست، که این روزها بیشتر خیابان ها را می بندند تا به بی استفاده بودن اینگونه علائم در این روزها اشاره کنند..

    بیا به احترام همه عباس ها و فاطمه ها و مسافران این زمانه تنها لحظاتی سکوت کنیم....

    یا حق

    سهيلا
    چهارشنبه 14 مرداد 1388 - 17:10
    -2
    موافقم مخالفم
     
    آقای حاتمی‌کیا، «آژانس شیشه‌ای» ما را بساز / پلاک ما، IDهای ماست / هنوز یاد عباس هستی؟ / پسرت کجاست حاج کاظم؟

    سلام آقال حاتمي كيا شما يكي از محبوب ترين كارگردانان نسل بعد از انقلاب هستيد . بين نسل من كه جنگ را ديده اند و در آن حضور داشته اند و نسلي كه جنگ را تجربه نكرده اند هواداران بسياري داريد. من فكر مي كنم حاج كاظم اگر زنده باشد از اوضاع و احوال امروز گريان است و خوشحال است كه عباس مرده و ديگر نيست تا اين فجايع را ببيند و تمام آمال و آرزوهايش را بر باد رفته بيند....آقاي حاتمي كيا مثل هميشه شجاع و صريح باشيد و ساكت نمانيد...

    محمد باقر
    سه‌شنبه 20 مرداد 1388 - 19:11
    2
    موافقم مخالفم
     
    آقای حاتمی‌کیا، «آژانس شیشه‌ای» ما را بساز / پلاک ما، IDهای ماست / هنوز یاد عباس هستی؟ / پسرت کجاست حاج کاظم؟

    در اینجا هیچکس به موسیقی فیلم آژانس شیشه ای اشاره ای نکرد.

    موسیقی فیلم به اندازه خود فیلم تکان دهنده است. تمامی تناقض های فیلم در موسیقی تبلور پیدا کرده است. موسیقی فیلم داستان فیلم را بیان می کند، و امتداد کارهایی مثل از کرخه تا راین است، اما پخته تر. به نظرم در کنار از کرخه تا راین موسیقی آژانس شیشه ای جزو بهترین موسیقی فیلم هاست.

    Ali
    جمعه 30 مرداد 1388 - 13:39
    -5
    موافقم مخالفم
     
    آقای حاتمی‌کیا، «آژانس شیشه‌ای» ما را بساز / پلاک ما، IDهای ماست / هنوز یاد عباس هستی؟ / پسرت کجاست حاج کاظم؟

    سلام استاد

    ارادتمند . قبلا نامه ای چند صفحه ای از فیلمهاتان تقدیم کرده بودم شما هم لطف فرموده با بنده تماس گرفتید. الان هم خیلی حرفها دارم از دعوت بی دعوتتان .سنگین حرف دارم کاش ایمیلی از شما داشتم و ارسال می کردم.

    سکوت شما بسیار بجا بود و کاملا برازنده .

    عده ای حاج کاظم شما رو اینطرف و عده ای آنطرف می بینند این جماعت قصه ای که حاج کاظم تعریف کرد یادشون رفته آخر قصه میگه که خط من کجاست. میدونم دلت نمیخواد با صراحت بگی حاج کاظم کجاست . یا علی

    شهلا
    يکشنبه 15 شهريور 1388 - 13:6
    -8
    موافقم مخالفم
     
    آقای حاتمی‌کیا، «آژانس شیشه‌ای» ما را بساز / پلاک ما، IDهای ماست / هنوز یاد عباس هستی؟ / پسرت کجاست حاج کاظم؟

    سلام آقای حا تمی کیا ما مطمئنیم که انقلابمان صاحب دارد وانشالله سربلند تحویل آقا میدهیمش.

    شهلا
    يکشنبه 15 شهريور 1388 - 13:13
    3
    موافقم مخالفم
     
    آقای حاتمی‌کیا، «آژانس شیشه‌ای» ما را بساز / پلاک ما، IDهای ماست / هنوز یاد عباس هستی؟ / پسرت کجاست حاج کاظم؟

    سلام آقای حا تمی کیا ما مطمئنیم که انقلابمان صاحب دارد وانشالله سربلند تحویل آقا میدهیمش.

    سمیرا
    شنبه 21 شهريور 1388 - 22:5
    0
    موافقم مخالفم
     
    آقای حاتمی‌کیا، «آژانس شیشه‌ای» ما را بساز / پلاک ما، IDهای ماست / هنوز یاد عباس هستی؟ / پسرت کجاست حاج کاظم؟

    حاتمی کیا ـ امامزاده ابراهیم دوران فترت من ـ سلام. حرف زیادی برای گفتن ندارم ، چون سهم من از این دنیا خیلی کمه. من وقتی با پدیده ای به اسم حاتمی کیا آشنا شدم فقط 12 سالم بود. چیز زیادی حالیم نمی شد. یعنی عقلم درست کار نمی کرد. حالا هم درست کار نمی کنه! روزی که من آژانس شیشه ای رو دیدم خیلی تحت تاثیر قرار گرفتم، خیلی گریه کردم به خاطر عباس، به خاطر حاج کاظم، به خاطر سلمان. حالا بعد از این همه سال دارم به این فکر می کنم اگه فرض کنیم آزانسی که شما به تصویر کشیدی، استعاره ای باشه از جامعه زمان ما، اگه اون آدمها هر کدومشون نماینده یه گروه یا یه طبقه باشند، من یا افرادی مثل من متعلق به کدوم دسته هستند؟ جوابی که من برای این سوال پیدا کردم جواب خیلی تلخی بود. امامزاده عزیز، من مثل هیچ کدوم از آدمهایی که تو ازشون تو فیلمت حرف زدی نبودم، مثل هیچ کدوم از اونا نیستم.

    من حاج کاظم نبودم، چون چیزی از جنگ نمی دونستم، چیزی از جنگ نمی دونم. هر چی می دونم همونه که خودت گفتی. از تو شنیدم اگه چیزی شنیدم .

    من مثل هیچ کدوم از دوستای حاج کاظم نبودم. چون اونا عاشق حاج کاظم بودن، درست یا غلط حرفشو قبول داشتن. من چی؟ یه از همه جا بی خبر. بدون گذشته، شایدم بدون آینده.

    من مثل زن و بچه حاجی نبودم. اونا حتی اگه همه عالم و دنیا مخالف حاجی بودند. باور داشتند که حاجی راست می گه. بهش افتخار می کردند. اما من چی ؟ چی داشتم که بهش افتخار کنم، چی دارم که بهش افتخار کنم؟

    من مثل هیچ کدوم از آدمهایی که حاجی بهشون می گفت شاهد، نه گروگان، نبودم. حتی مثل سلحشور هم نبودم، چون حاجی رو نمی شناختم که بخوام باهاش مخالف باشم.

    امامزاده ابراهیم، من کجا بودم که تو منو ندیدی؟ چرا اینقدر کوچیک بودم که حتی به چشم تو نیومدم؟

    خیلی فکر کردم. خیلی طول کشید که بتونم به یه جواب قانع کننده برسم.

    تو منو پیدا نکردی، چو ن بی اهمیت بودم. ارزش دیده شدن نداشتم. بازیچه دست بقیه بودم......

    آره بازیچه بودم.

    من مثل اون آدمکی بودم که سلحشور باهاش بازی می کرد، بعدش هم خیلی آروم و بی صدا گذاشتش کنار. اونقدر آروم و بی صدا که حتی خودمم نفهمیدم.

    اما حالا چی امامزاده؟ هنوزم من همونقدر بی اهمیت و ناچیزم ؟

    نه ،حالا دیگه بزرگ شدم. حالا دیگه بیست و پنج سالمه.

    می دونی امامزاده عزیز، حالا من مثل عباسم.

    فرق من با عباس اینه که عباس توی یه جنگ واقعی جنگید . جنگید و جنگید تا مجروح شد. اما من جنگیدن رو توی صلح تجربه کردم، بدون خون و خونریزی. منم مثل عباس مجروح شدم. یادم نمی یاد توی کدوم عملیات بود. فقط یادمه که تنها بودم. همرزمی نداشتم. تنهایی بود که مجروحم کرد. چندتا ترکش ناقابل یادگار اون همه عملیات بی نام و نشونه. آقای عزیز من مجروحم. حال و حوصله مکاشفه رو ندارم. خسته شدم از این همه فکر و مکاشفه. دلم می خواد حاج کاظم هر کجا که هست زودتر بیاد و منو مثل عباس روی کولش بگیره و از میون این همه سر و صدا و تیرگی ببره بیرون. یه جای آروم و بی صدا. جایی که چشمم به این زندگی سنگی و سخت نیفته. وقتی به یه جای آروم رسیدیم، بشینه کنارمو و درست مثل کاری که واسه عباس کرد دستشو بذاره زیر گلوم شاید زخمم خوب بشه.

    امامزاده عزیز من، قلبم بهم می گه تو خود حاج کاظمی. قلب من هیچ وقت دروغ نمی گه.

    دعا می کنم خیلی زود از عالم مکاشفه برگردی و بیای سراغ من. قلب من دخیل ضریح ذهن شما. بیا تا دیر نشده ......

    عون
    شنبه 26 دي 1388 - 19:27
    -5
    موافقم مخالفم
     

    دلت خنک شد ابراهیم؟همین رو می خواستی؟خواستی که هر چی دلشون می خوادبگن؟یکی بگه زن عباس برای یه لقمه نون...یکی دیگه بگه ...

    تو مال ما بودی ابراهیم.مال آدمهایی که مردی رو کمک به مظلوم می دونن.مال آدمهایی که عشق رو تو مکتب اهل بیت جستجو می کنند.

    حالا چی ابراهیم؟این حرفها که می زنن چیه ابراهیم؟نکنه زبونم لال درست باشه.نکنه می خوای تو هم به دل ما داغ بزاری.نکنه تو هم می خوای آقا رو تنها بزاری.

    به خدا ابراهیم خیلی نامردیه اگه بخوای ما رو ول کنی.ما تو رو خیلی دوست داریم.خیلی زیاد

    سـ ـیـ ـنـ ـما
    دوشنبه 3 اسفند 1388 - 0:42
    -2
    موافقم مخالفم
     

    خصوصی ابراهیمی(بدون سَم !)

    من روایت فتح کیا رو دوست دارم بیشتر!

    اول اینکه پافشاری ایشون رو بر حذف نداشتن فیلم شش سال پیش تحسین‌برانگیز می‌دونم و از محورهای موفقیت فیلم رو عکاس. هم این اثر رو بدون تکرار «ابراهیمـ»ـي‌ای!

    ایشون در آخرین نمایش از قهرمان، گرداننده‌ی فیلم رو ترسیم کردند، اون که انقلاب رو گذاشته و بوسیده، و مناسک منبعث از اعتقاد (زود گذر) رو هم به آب داده، و به تکرار «آفرینش عشقِ در لحظه» ره می‌سپاره. متأسف می‌گردیم! و از مزحک کمدی‌های گفتاری سینمایی =!

    همون که «پدر» رو در مسلخ ...

    نه، بواقع من خوش‌بینم!

    با یاد و آرزوی سینما

    صدرا
    شنبه 6 شهريور 1389 - 0:50
    1
    موافقم مخالفم
     

    سلام ابراهیم خان

    بعد از اینکه فیلمت رو دیدم رفتم میدون هفت تیر آژانستو دیدم، اون موقع 15 ساله بودم و الان که 27 سالمه هنوز دنبال حاج کاظم میگردم، راستی میدونستی که حاجی هر سال روز نوروز (اول فروردین) که عباس تو بغلش شهید شد میاد جلوی آژانس تازه اصغرم میاد، ولی چرا سلحشور نمیاد، چرا احمد نمیاد، زن عباس کجاست که میگفت حاجی مدنوم که ای وسطت گوشت قربونی عباسه، سلمان میاد ولی تو همون پیکان استیشنی میشنه تا باباش بره و بیاد، منم هر سال روز اول عید میرم آژانس ولی . . .، میگن حاج کاظم میخواد یه کاری بکنه ولی فقط فاطمه خبر داره، فاطمه فاطمه فاطمه.

    مليحه
    چهارشنبه 19 آبان 1389 - 16:1
    1
    موافقم مخالفم
     
    آذرس حاج كاظم من كجاست

    سلام حاج ابراهيم

    ببين عجب دل پردردي دارن اين زخم خورده ها

    يكيش باباي منه پزشك جووني بود كه ميره داوطلبانه الان نزديك به اخراج از دانشگاه قرار ميگيره و طاقتش تموم ميشه و ميره خارج ..ولله اگه حاج كاظم تو واقعي بود الان با اون منطقش حتما كتكها خورده بود يا اوين بود يا خارج

    الان نيازي ندارن به اون حاج كاظم ..الان حاج كاظم بايد شليك كنه جرات باتوم زدن به منو داشته باشه ... دروغ بگه .. به منزل مرجعش حمله كنه .. تو رو خدا نساز اونو بذار گمنام بمونه ..مثل حميد دريايي بشه مثل مهدي تو آبا پرواز كنه..نذار بد جلوه كنه... تو ميتوني چهره ي واقعيشو بسازي اگه نترسي .. نترس ..و بگو كجاست اون حاج كاظم هاي خيالي من

    shirin
    شنبه 31 ارديبهشت 1390 - 0:15
    0
    موافقم مخالفم
     

    سلام

    من نظر همه ی دوستانم رو خوندم

    الان دارم فکر میکنم واقعا حاج کاظم کجاست؟

    راستش من تاحالا فکرنکرده بودم.

    آقای حاتمی کیا تو که دیگه باید از حال وروزه حاج کاظم وعباس و اصغرو...خبرداشته باشی.

    بچه هابیاین بیخیالشون شیم

    توروخدا نگردین.......آخه حاج کاظمم مجبورشد مثل آقای حاتمی کیا چشماشو روخیلی از سلمانها و ابوذرها ببنده......

    سلمانهایی که رفتن وکشته شدن ولی صدای هیشکی در نیومد.

    از مرگشون هیشکی خبردار نشد درست مثل مرگ عباس...

    ابوذر هم تا خواست حرف بزنه همه بهش گفتن ساکت باش هیچی نگوکه یه وقت کسی ناراحت نشه که اگر ناراحت بشه تو هم میشی مثه سلمان.......

    اضافه کردن نظر جدید
    :             
    :        
    :  
    :       






    خبرهای سینمای ما را در صندوق پستی خود دریافت کنید.
    پست الکترونيکی (Email):

    mobile view
    ...اگر از تلفن همراه استفاده می‌کنید
    بازديد امروز: 96397
    بازديد ديروز: 284192
    متوسط بازديد هفته گذشته: 282595
    بیشترین بازدید در روز ‌چهارشنبه 27 بهمن 1389 : 983090
    مجموع بازديدها: 322122490



    cinemaema web awards



    Copyright 2005-2011 © www.cinemaema.com
    استفاده از مطالب سایت سینمای ما فقط با ذکر منبع مجاز است
    کلیه حقوق و امتیازات این سایت متعلق به گروه سینمای ما و شرکت توسعه فناوری نوآوران پارسیس است

    مجموعه سایت های ما: سینمای ما، موسیقی ما، تئاترما، فوتبال ما، بازار ما، آگهی ما

     




    close cinemaema.com عکس روز دیالوگ روز تبلیغات