خودگويي و خود خندي، عجب سازمان سينمايي هنرمندي!
رفتارهاي متناقض مديران فرهنگي تمامي ندارد: ماجراي فرزاد حسني و آزاده نامداري و گشت ارشاد
سينماي ما- انتقاد به تصميمها و شيوه مديريت سازمان سينما اين روزها بيشتر از ناحيه نشريات و رسانههاي مجازي اصولگرا و طرفداران دولت ابراز ميشود. سايت رجانيوز اين روزها واكنشهاي تند و صريحي نسبت به عملكرد جواد شمقدري و سازمان سينمايي دارد. يكي از اين نوشتههاي گروه فرهنگي اين رسانه مجازي را بخوانيد:
خودگويي و خود خندي، عجب سازمان سينمايي هنرمندي!
رفتارهاي متناقض مديران فرهنگي تمامي ندارد/ از فرزادحسني و آزاده نامداري تا گشت ارشاد!
گروه فرهنگي- علي فروغي: اجازهي انتشار يك میلیون نسخه از فیلمی توقیفشده توسط مسئولان سینمایی کشور که البته با کمتوجهی و سکوت رسانهای همراه شده، این تئوری معروف را به ذهن متبادر میکند که «مارادونا» را رها کنیم و کاملاً مراقب خط دفاعی خود باشیم! بیتردید شدیدترین ضربات، ضربه از درون است و البته زیان رساندن به خویش، تناقضی شگرف در خود دارد که این امر را در صحنهآرایی فرهنگی مدیران در حوزههای مختلف و علی الخصوص سینما میبینیم و چقدر عجیب است که ما بزرگترین تناقضات را با دست خود رقم میزنیم. بگذاريد به عنوان مثال به چند مورد اشاره كنم.
مسئولين سيما بهترین ساعات برنامههای تلویزیون را که لحظات سال تحویل است، به «احسان علیخانی»، «آزاده نامداری» و «فرزاد حسنی» تحويل ميدهند و در اردیبهشت ماه هم از آنها تقدیر میکنند، اما ناگهان در ماه بعد، آنها را ممنوعالتصویر کرده و حتی چنان بر آنان رو ترش ميكنند كه یکی از آنها که با ناراحتی فراوان به نگارنده میگفت: «برخی از مدیران حتی دیگر تلفنم را هم جواب نمیدهند.»! اگر از حرفهایی که مجری خاص صدا و سیما به رسم امانت نزد من به ودیعه سپرد بگذريم، صدها بار حیف است که بخشی از گفتگوی خود را با «فرزاد حسنی» را بازگو نکنم که با افتخار نسبت به افتضاح برنامهي نوروزی شبکهي 3 گفت: «در مراسم تقدیر از برنامههای نوروزی، به دلیل حاکم بودن روح دینی در برنامه از من تقدیر شد!» اینجاست که هم میتوان در معنای روح تردید کرد هم دین و هم حاکم بودن بر برنامه!
اما نسبت به موضوع اصلی که سینماست، این سبک سیاستگذاری و مدل تصمیمگیری از عجایب معاصر است و بیتردید اگر بدل از شخصیتی حقوقی، شخص حقیقی این سریال اشتباهات مديريتي را کارگردانی کرده بود، او را به دارالشفا رهنمون میشدیم. مثلاً در همين مورد اخير، مسئولين سازمان سينمايي فیلمي را در اکران سینمایی که مخاطب خاصتر و كمتري دارد، توقیف میکنند و با کمی فاصله، فیلمی را که به جهت مضمون نامناسب از روي پردهي پايين كشيده شده است، در تیراژی گسترده به سوپرمارکتها میفرستند تا عموم مردم، توفیق دیدن آن را پیدا کنند.
از ان جالبتر، مصاحبهي -سعيد سهيلي- سازندهي فیلم است كه در مصاحبه با روزنامهي اعتماد در 24/1/91 میگوید: «قطعا فیلمی تندتر، صریحتر، دردمندتر و جسورتر خواهم ساخت... من در ماجرای «گشت ارشاد» سیلی خوردم و منتظر سیلیهایی که خواهم زد، باشند» مسئولين سازمان سينمايي هم در اقدامی قابل تامل، برای آگاهی مردم و سازندهي اثر به فیلمی که توقیف شده است، مجوز انتشار گسترده میدهند و ما هم روي آن با حیرت تمام میخوانیم: «به همراه پشت صحنه، حاشیههای فیلم، صحنههای حذف شده و پایانی دیگر.»
هنرنمایی مسئولين ما البته همچنان ادامه مييابد؛ چرا كه اينان با دست مبارك خود، اجازهي انتشار صدها هزار نسخه ناسزا و بدوبیراه به خودشان را میدهند و ما ضمن عرض ارادت محضر ناسزاگوی محترم میخوانیم: «در مورد گشت ارشاد هیچ نباید گفت؛ تنها باید نشست و آن را تماشا کرد. چند ماه منتظر پروانهي ساخت آن بودم مهم نیست، برای ساخت آن چه سختیها کشیدم مهم نیست، در زمان اکران آن چه ناملایمتیها دیدم مهم نیست، فیلم در تهران پایین کشیده شد و در شهرستانها اکران نشد مهم نیست، خودم همراه با فیلم آتش گرفتم و سوختم مهم نیست، پس هیچ نمیگویم و با تمام بی انصافیها میسازم و دوباره فیلم میسازم.»
و البته در ادامهي این کمدی- درام، قائم مقام دفتر ارزشیابی و نظارت میگوید که در بخش ضمائم تخلفاتی صورت گرفته است که ما با آن برخورد قانونی میکنیم! از همهي این تناقضات هم که بگذریم، بیتردید این تصمیم دهن کجی به همهي معترضین است که از کمیسیون فرهنگی مجلس تا دانشجویان، طلاب، مردم متدین و حتی علمای برجستهي کشور را هم شامل میشود. در كنار اين موضوع، اين سوال مطرح ميشود كه بالاخره سازمان سینمایی در توقیف فیلم درست عمل کرده که باید اکنون پاسخگوی این اقدام خود باشد، یا از ابتدا اشتباه کرد و تحت فشارها، حق سازندگان فیلم را تضییع کرد که این هم با مبانی اولیهي عدالت و نيز اين خبر امروز رسانهها كه نسخهي ويدئويي «گشت ارشاد» از خيابانها جمع ميشود، در تضاد است.
فراموش نشود كه در حاشیهي ماجرای اصلی، یک تیپ هم داریم که آرام و بی سر و صدا و البته کاملا اتفاقی(!) و بدون هیچ گونه ممانعت موثری و حتي اعتراضي از سوي سازنده، فيلمش به صورت قاچاق توزیع میشود و از قضا این فیلم «خصوصی» نام دارد و آن نیز همپیالهي «گشت ارشاد» بوده است!
اين روزها در اين حقيقت كه کارشناسان مکتبی حوزهي رسانه از «شاهحسینی» تا «مستغاثی» و «جلیلی» در كنار عموم متدینین که بیتردید و به وضوح اکثریت جامعهي ما را شکل میدهند، به عملکرد مسئولین سینمایی انتقادات جدی دارند، شکی نیست؛ و شكي نيست که طیف فیلمفارسیساز و روشنفکرنمای سینمای ایران مگر به شرط عبور از خط قرمزهای اعتقادی و اخلاقي از سینمای ایران راضی نمیشوند و در نتيجه مدیران سینمایی هر آنچه در تلاش باشند، نیز نمیتوانند آنها را راضی کنند. لذاست که اين مديران نگونبخت کاملا در وضعیت چوب دو سر طلا هستند. به هر حال امیدواریم در این فرصت باقیمانده از مدیریتشان، با اتخاذ رویکردی عقلانیتر و منطقیتر بتوانند این عقب ماندگيها را جبران کنند.