يادداشت كاربر سايت "سينماي ما": صحبتي با منتقد و برنامهساز و بازیگر بفرماییدشام ایرانی
اشکالی ندارد اگر کسی کُلفَت باشد و شخص دیگری نويسنده روزنامه يا منتقد سینما!
سينماي ما- حرف و حديثهاي برنامه «شام ايراني» بخش زنان و حواشي برنامه لادن طباطبايي اين روزها در كامنتهاي سايت "سينماي ما" و فضاهاي مجازي ديگر به موضوع بحث و نظر تبديل شده و اكثر نوشتهها هم به تقبيح و مخالفت با نوشتهي روزنامه در نقد اين برنامه اختصاص دارد.
اين نوشته با تيتر جنجالي «رونمایی از کلفت لادن طباطبایی یا «بفرمایید مهدکودک»! منتشر و باعث رنجش بازيگر و خداحافظي از سينما شد. در پي حضور اين بازيگر در برنامه «هفت» شب گذشته، اين بحث بار ديگر مطرح شد. متن كامل اين نوشته و يادداشت اعتراضي بازيگر در اين لينك موجود است:
http://www.cinemaema.com/module-pagesetter-viewpub-tid-26-pid-7253.html
آنچه ميخوانيد، نوشتهي ساده اما دقيق و جامعهشناسانهي يكي از كاربران سايت "سينماي ما" با نام "مهري" است كه براي بخش كامنتها ارسال شده بود:
باسلام؛
ابتدا بگویم در دنیای امروزی همه آدمها درحال تقلید ازهم هستند وبرنامههای تلویریونی هم مستثنی نیست. من قبول ندارم شام ایرانی تقلید از بفرمایید شام شبکه من و تو است. اصل این برنامه از سالها قبلتردر کشورهای مختلف با نامهای مشابه و با کمترین تغییری پخش میشود، ولی آقای بیژن بیرنگ باهوش سرشارشان این برنامه را بهتر اجرا کردند (شیوه پرداخت جایزه جالبتر است و استفاده ازهنرپیشهها بهتر، چون مردم دوست دارند از زندگی بازیگرها مطلع باشند و...) و اما خانم روزنامهنگاری که یادداشتشان اخیراً محل جنجال شده، احتمالاً افکارسوسیالیستی دارند (!) چون دردنیای مدرن کارها بین افراد مختلف تقسیم و تخصصیتر شده وهرکس مسئول یک کاراست با درآمدهای متفاوت؛ مثلاً اگر یک خانم جراح یا آرایشگرحرفهای است، لزوماً خیاط یا باغبان خوبی نیست (شاید هم باشد!) امروزه آدمها برای انجام حرفه اصلیشان باید از افراد دیگری درامور روزمره استفاده کنند. مطمئناً همه خانمها پخت وپز بلدند، ولی برخی فرصت انجام روزانه آنرا ندارند وباید از یک نفر برای اینکار استفاده کنند و این موضوع ایجاد اشتغال میکند. افرادی هستند که در زمینه کارهای خدماتی فعالند و باید افراد بابضاعت بالاترازخدمات آنها استفاده کنند و این درهمه جای دنیا مرسوم است.
متاسفانه در ایران انسانها نیستند که دارای ارزشند، بلکه شغل آنها ارزش دارد. مثال مشهورش هم نارنجیپوشان (رفتگران زحمتکش) که اگر یک روز نباشد همه بیچاره میشویم، ولی هنوز گاهی آنها را «آشغالی» صدا میکنیم! یکی دیگرازشغلهای شریف ولی مظلوم هم کارهای خدماتی منزل است؛ این شغل در کشورهای پیشرفته جزو مشاغل مهم و پردرآمد است وحتی افراد برای انجام آن باید آموزش و دورههای تخصصی دیده باشند و اصلاً هم خجالتآور نیست. جالب اینکه ایرانیها درآن کشورها ازانجام اینگونه کارهای خدماتی ابایی ندارند، ولی در ایران بهخاطر برخی مسائل به خدمتی که اشخاصی باحرفه خدماتی انجام میدهند توجه نمیشود.
اگرخانم طباطبایی امور منزلشان را به فرددیگری سپردهاند، نه تنهاجرم وجنایتی نکرده بلکه یک کاردرست ومنطقی انجام داده زیرا افراد متمول میتوانند به سایرین کمک کنند و با ایجاد شغل برای افراد عادی از کمبود و فقردر جامعه بکاهند. شما میدانید (بلاتشبیه!) خانم آنجلیناجولی ۶ تا بچهشان را چگونه بزرگ کرده است؟ هرکدام پرستارمخصوص و تعداد زیادی کارگر و آشپز و مستخدم مخصوص دارد وهیچکس هم ایرادی نمیگیرد، چون احترام افراد در نوع شغلشان نیست. یک کلفت یا دکتر و مهندس و معلم و بازیگر و.... همه دارای ارزش یکسان هستند و فقط نوع شغلشان متفاوت است و رفتار و کردارشان باعث برتری میشود. قطعاً انسانیت آن رفتگربیرجندی که رقم زیادی پول را به صاحبش بازگرداند، خیلی بیشتر از بعضی پزشکان غیر متعهد و غیر مسوول باشد.
دیدگاه خانم نویسنده در این مقاله خیلی احساسی والبته بسیارهم بیمنطق است؛ استفاده از برخی جملات درخور یک مقاله رسمی مطبوعاتی نیست. درزبان فارسی به راننده تاکسی میگویند «شوفر» و به راننده هواپیما میگویند «خلبان» یا «کاپیتان». به کسی که در مدرسه درس میدهد معلم یا دبیر گفته میشود و کسی که در دانشگاه درس میدهد استاد! خانم محترم، شخصی که در خانهها کار میکند باهراسمی (کلفت يا کارگر يا مستخدم و....) یک انسان شریف است که از این راه پول درمی آورد و احتیاجی به دلسوزی ندارد. او فقط احترام میخواهد و مایاید یاد بگیریم که همه انسانها محترم هستند و بدانيم اشکالی ندارد اگر کسی کلفت باشد و شخص دیگری نويسنده روزنامه و منتقد سینما!
اما در پايان به سرکارخانم طباطبایی پیشنهاد میکنم یاد شعرحافظ باشند که گفت:
گرحریفی بدی گفت و رفیقی رنجید / گو تو خوش باش که ما گوش به احمق نکنیم