نگاهی به فيلم «كلاه قرمزي و بچه ننه» كه این روزها منجي گيشههاي كساد سینمای ما شده است
اين عروسك جاندارترین سوپراستار سینمای ایران است!
سينماي ما- مهدي مهدوي: برای نسلی که با خاطراتش زندگی میکند، کلاه قرمزی فراتر از یک فیلم است؛ دو ساعت خاطرهبازی در سینما و چند روز سرزندگی با خاطرات شیرین بیست ساله. این روزها، مسئولان سینمایی دست در دست یکدیگر شاهكار تاریخی خود را با به خواب بردن پردیسهاي سينمايي پايتخت به رخ کشیدند. طنین لالایی آنها، هر چند روز یک بار در مصاحبههایشان به گوش میرسد. در حالی که همه چیز برای یک خواب طولانی آماده بود، باز هم صدای پسر بچه تخس همیشگی چرتها را پاره کرد. پسركي که نفهمیدیم بالاخره کودکي دبستانی است یا جوانی دم بخت! هر چه هست اما چقدر دلمان برایش تنگ شده بود.
به لطف اتفاقات اخیر، از پردیسهاي شيك و استاندارد سينمايي دل کندیم و به اجبار راهی سالنهایی شدیم که این چند سال زمزمه «نو که اومد به بازار...» برايشان سر داده بوديم. یک نوستالژی اجباری
در صف طویل بلیت، بین هر پنج شش نفر بزرگسال یک کودک دیده میشد. همه در صفهاي طولاني چند ساعتي جلوي گيشهها با نگاهشان میگفتند بهخاطر کودکانشان به سينما آمدهاند، اما برق چشمانشان چیز دیگری میگفت ...
«کلاه قرمزی و بچه ننه» سومین نسخه سینمایی از ماجراهاي عروسکیست که به لطف خلاقيت و ذوق خالقانش - ایرج طهماسب و حمید جبلی - حالا از جان دارترین سوپر استارهای سینمای ایران است. فیلم مانند قسمتهای گذشته، حال و هوایی کودکانه دارد. همان دیالوگهای شاد، همان فضای موزیکال و این بار لایههاي اجتماعی فیلم واضحتر از قسمتهاي قبلي هویداست. داستان فیلم درباره شخصیتهای آشنای گذشته است که به علت شیطنت "پسرعمهزا" خانهشان منفحر شده و دوران فقر و بیخانمانی را سپری میکنند. در این بین کودکی را در پارک پیدا میکنند که شروع اتفاقات بامزهای میشود...
این بار شخصيتهاي محبوب قصه نه تنها سرپناهی ندارند، بلکه از تامین خوراک و پوشاک خود هم عاجزند. مشخص است این قصه در نظر اول چندان مناسب کودکان نیست و اینجاست که آشکارا لایه دیگری از فیلم نمایان میشود. «کلاه قرمزی و بچه ننه» از اين منظر یک فیلم اجتماعی تمام عیار است و اينشكل از رويكرد به موضوع اجتماعي تدبیر هوشمندانهای است؛ حالا هم کودکان امروز سهم خود را از قصه و ترانههای سرخوشانه میبرند و هم کودکان دیروز دغدغههای خود را در فیلم باز مییابند. نسلی که حالا در بزرگسالی درک گرسنگی و آوارگي "کلاه قرمزی" برایش کار چندان سختی نیست. با این نگاه میشود قبول کرد كه "کلاه قرمزی" همزمان هم به دبستان برود و هم به خدمت سربازی، هم بازیهای کودکانه کند و هم به خواستگاری برود.
یکی از سوالاتی که درباره فیلم مطرح میشود، چرایی حضور "پسرعمه زا" در فیلم است. ممکن است عدهای این شخصیت را زائد بدانند و بگويند با حذفش خللی بر روند ماجراها وارد نمیشود و این را دلیلی بر ضعف فیلمنامه بدانند. اتفاقا شخصیت پسرعمهزا در فیلمنامه اهمیتی اساسي دارد و در صورت حذف او ساختمان داستان به هم میریزد. فیلم برای بیان دغدغههای اجتماعی نیاز به بستری دارد که با شیطنت پسرعمه زا و انفجار خانه به وقوع میپیوندد و فقر و بیخانمانی شخصیتها توجیه پیدا میکند. برای فیلمی کودکانه، وجود قهرمان مثبت يعني زوج کلاه قرمزی و پسر خاله اجتنابناپذیر است و به همین دلیل ورود پسرعمهزا به داستان حلال مشکل شده و اتفاق شوم و دردسرساز فيلم به دست قهرمانهاي محبوب داستان اتفاق نميافتد.
از سوی دیگر در لایه اجتماعی فیلم حس همذاتپنداری با دو شخصیت اصلی (کلاه قرمزی و پسر خاله) در وضعیت ناخواستهای که در آن گرفتار آمدهاند، کمک زيادي به انتقال بهتر مضمون فیلم در ذهن مخاطب كودك میکند. پیامهای فيلم براي كودكان اکثرا در دیالوگهای همین دو شخصیت پدیدار میشود و در صورتی که یکی از این دو شخصيت مسبب این مشکلات بودند، تاثیر قضیه بهشدت کاسته میشد.
در کنار اینها، پسرعمه زا در دو سال گذشته در آيتمهاي تلويزيوني طرفداران زیادی پیدا کرده بود و حضور او در این فيلم بر جذابیتهایش افزوده است.
در روزهای آتی ظاهراً پردیسها هم شروع به نمايش «کلاه قرمزی و بچه ننه» میکنند. پس اگر دوباره به دیدن فیلم رفتید، دیگر خود را پشت کودکانتان پنهان نکنید، چون به دیدن یک فیلم بزرگسالانه رفتهاید. این بار شاید وقتی در ابتدای فیلم گزارشگر تلویزیون میپرسد "چه خبر" و کلاه قرمزی در جوابش با لحن شیرین و آشنايش میگوید «بدبختی»! غیر از خنده کارهای دیگری هم ميشود کرد...