صفحه مناسب براي چاپگر


آیا دردمندي حاتمي‌كيا به معنای آن‌ست که بقیه اهل رفاه و لذت‌اند؟
اندر احوالات ابراهيم حاتمی‌کیاي این روزها: دايي‌جان ناپلئون؟!


سينماي ما- مجتبی عبدالهی: ابراهیم حاتمی‌کیا برخلاف آنچه برخی عنوان کرده‌اند حسود نیست؛ دشمن فرهادی نیست‌؛ مغرض نیست‌؛ اتفاقا به گواهی فیلم‌هایش دیدگاه شعاری نسبت به آرمان‌ها ندارد، هرچند از پایمال شدن آرمان‌ها در رنج است. استقلال فکری و خلوص نیت دارد و بارها دیده ایم که به سبب تفاوت دیدگاهش با نظامیان به او امکانات و فرصت ساخت فیلم جنگی نداده اند. او جنگ را فاجعه می‌بیند ولی نظامیان از او توقع داشتند جنگ را حماسه ببیند و به این خاطر با آن‌ها میانه خوبی ندارد. او ریا کار نیست و اندیشه مستقلی دارد و این را به مرور زمان ثابت کرده است. به سبب همین استقلال فکری‌ است که اکنون فیلم آخرش در محاق توقیف است.

اما او در واکنش به موضع‌گیری‌های اخیرش ‌به پیاده نظام اینترنتی اشاره می‌کند که علیه او بسیج شده اند! این دیدگاه «دایی‌جان ناپلئون‌»ی است؛ چرا زمانی که همه موافق حاتمی‌کیا و طرفدار فيلم‌هايش باشند توطئه‌‌ای در کار نیست؟ حاتمی‌کیا حرف‌هایی زده- هر چند با آن موافق نیستم- و به طور طبیعی موافقان و مخالفان حرف‌هايش موضع گرفته و نظر داده اند‌؛ قضیه پیاده نظام اینترنتی بیشتر به توهم و شوخی نزدیک است، چرا که هر کاربر فضاي مجازی یک انسان است و نظرگاهی دارد..

حاتمی‌کیا همچنان که گفته تاجر نیست و با باورهایش زندگی می‌کند، اما باورهای آدم همیشه درست نیست و گاهی او را به اشتباه می‌اندازد. او اهل مظلوم‌نمایی نیست، اما متهم‌کردن دیگران هم  كار درستي نیست؛  کاری که از او  - که به هرحال الگوی نسلی است - سر زده است. او اگر سخن‌گوی نسلی است و حرف حقی دارد، باید بداند چگونه گفتنش هم به اندازه حرفش اهمیت دارد‌؛ اگر جایزه‌هاي جهاني پتانسیل گوساله سامری شدن دارد، این همه سیمرغ بلوريني که او گرفته چرا چنین استعدادهای ندارند؟! این جایزه ها به تنهایی ارزشی ندارد و شعوری که پشت‌شان خوابیده به آنها ارزش می‌بخشد و مطمئنا خیلی‌ها اصغر فرهادی را دارای این سطح از شعور می‌دانند.

حاتمی‌کیا اهل درد است و نابسامانی‌ها آزارش می‌دهد، اما این مسئله اگر به صورت ادعا دربیاید، تبديل به  شعار می‌شود . آیا دردمندي حاتمي‌كيا به معنای آن‌ست که بقیه اهل رفاه و لذت اند؟ آیا فرهادی اهل عیش و تفريح است و دردي ندارد يا نمي‌بيند؟ برخلاف درک حاتمی‌کیا از فیلم جدایی نادر از سیمین، شخصیت زن مذهبی فیلم نهایتاً دروغ نمی‌گوید و بین راست‌گویی و منافع مالی، حقیقت گویی را برمی گزیند. بسیار جای تعجب است از حاتمی‌کیا‌؛ مگر آن که فرض کنیم آن قدر از فیلم بدش آمده که آن را نصفه نیمه دیده و زود قضاوت کرده است.

همه دیدگاه حاتمی‌کیا را نسبت به جشنواره‌های جهانی می دانند. او منتقد و مخالف آنهاست اما این نگاه منصفانه نیست که اگر جشنواره ها را قبول ندارد، در برابر ديگراني که جشنواره‌ها را قبول دارند چنین موضع تندي بگیرد. چند سال پیش عباس کیارستمی در جواب کسانی که او را فیلمساز جشنواره‌ای نامیدند گفت: " بله من فیلمساز جشنواره ای‌ ام و افتخار هم می‌کنم، چرا که جشنواره‌ها از سطح فهم عوام بالاتر هستند و نخبگان به آن جا راه پیدا می‌کنند". با این وضعیتی که جدایی نادر ...پیدا کرده و اکنون در اکثر کشورهای جهان نمايش موفقی داشته و بزرگ‌ترین مجلات و منتقدان جهان آن را جزو چند فیلم برتر سال دنیا قرار داده‌اند، تنها تئوری توطئه می تواند به داد تحلیل های ناقص برسد و آن‌ها را نجات دهد؛ یا باید بپذیریم کل جهان نفهمند - در حالی که اصلا سینما را آنها اختراع کرده‌اند-  یا باید تسلیم قدرت ساختاری و تاثيرگذاري فیلم فرهادی شویم و در دیدگاه خود شک کنیم.

شاید حاتمی‌کیا همان طور که خودش گفته، برخلاف فیلم‌هایش قدرت قلم ندارد و منظورش را درست نمی‌تواند منتقل کند. او از تسلط دروغ و ریا و ناجوانمردی و ... شاکی است، اما سیبل و هدف خود را نادرست انتخاب كرده است.

حاتمی‌کیا بودن خوب‌ است، اما او معصوم نیست. او همچنان دغدغه عدالت دارد اما تحلیلش از شرایط و علل پدید آمدن این وضعیت درست نیست.نکته دیگر این که کاریکاتور کشیدن از اشخاص هیچ عیبی ندارد؛ کاریکاتور فرهنگ می خواهد و ظرفيت، چرا که تاکنون كاريكاتوربزرگ‌ترین انسان‌های جهان - از  دانشمند و فیلسوف و کارگردان و هنرمند و ...- کشیده شده و هیچ کدام اعتراضي نکرده اند چون اعتماد به نفس دارند و درک می کنند که معنای کاریکاتور طنز و شوخي‌ست و ابداً توهین نیست.

حاتمی کیا باید بداند هر آدمی و هر کارگردانی اوج و فرود دارد؛ زمانی درست عمل می کند و زمانی احیاناً نادرست. ممکن است آدم شرایط وخیم را ببیند، کما اینکه همه می بینند، اما در تحلیل ریشه‌هایش به اشتباه بیفتد. این که امروزه عصر وارونگی است، حرف تازه ای نیست اما یافتن علل آن کار آسانی نیست و گفتن علل آن هم فضای بازی می‌خواهد که موجود نیست.

 این که اصغر فرهادی را این وسط قربانی کنیم، چقدر درست است؟ حاتمی‌کیا آن چه برای خود می‌پسندد (استقلال فکری هنرمند) برای فرهادی نمی پسندد؟ آیا حق داریم نگاه فرهادی را از او بگیریم؟ در این صورت و طبق این منطق بایستی نگاه حاتمی‌کیا را هم از او بگیریم؟ پس چرا کسانی که مخالف نگاه او هستند و فیلمش را توقیف کرده اند، مورد انتقادش هستند؟! یا باید اصل تفاوت نگاه را بپذیریم یا نپذیریم؛ این که دیدگاه متفاوت حاتمی‌کیا را بپذیریم اما دیدگاه متفاوت فرهادی را نه، دور از انصاف است. او به یاد شهيد آوینی می افتد و کمبود وجود او را فریاد می‌زند اما باید توجه داشت هر منتقد و هر انسانی دیدگاه خود را دارد و هر دیدگاهی هم در جای خود  محترم است؛ چه موافق و چه مخالف.خیلی ها نگاه حاج کاظم آژانس شيشه‌اي را قبول داشتند و خیلی‌ها نه. هر دو هم دلایلی داشتند و کسی مخالف اين نگاه به رزمندگان نبوده و نیست... يا نبايد باشد.

 حاتمی‌کیای این روزها خیلی سرحال نیست ؛ به رنگ ارغوانش بعد از سال‌ها اکران می‌شود و جایزه هم می‌گیرد .او تا می آید امیدوار شود دوباره فیلمش توقیف می‌شود. در این اوضاع به خودش حق هر اظهار‌نظري‌ درباره ديگران می‌دهد، اما به دیگران چنین حقی نمی‌دهد! و این گونه است که راه بر گفت‌وگو بسته می‌شود.زمانی که منتقدان انتقاد می‌کنند او برآشفته می‌شود و وقتي همان منتقدان به او جایزه می‌دهند، خوشحال می‌شود و اذعان می‌کند که نقدها را همیشه می‌خواند ولو در زیرزمین خانه اش! او دیگر به سن پختگی رسیده و انتظار رفتارهای معقول‌تری از او می‌رود؛ رفتارهایی که هم آرمان و هم تعقل در آن باشد... تعقل از سرِ انصاف و نه سکوت در برابر بی عدالتی.