صفحه مناسب براي چاپگر


تحليل نويسنده سايت "سينماي ما" درباره غيبت بزرگان سينما و استعدادهاي نسل تازه در جشنواره فجر سي‌ام
امسال‌ جشنواره متوسطي در پيش داريم؛ ریشه مشکل کجاست؟


سينماي ما- مجتبی عبدالهی: 29 دوره از برگزاری جشنواره فیم فجر می‌گذرد و امسال سی امین دوره آن برگزار می‌شود اما مشکل اصلی که سال به سال وجود داشت و می‌توان گفت امسال کاملا دارد خود را بیشتر از گذشته نشان می‌دهد فقدان حضور کارگردانان برجسته سینمای ایران است.از نسل بزرگان گرفته که شامل مسعود كيميايي و ناصر تقوایی و بهرام بیضایی و عباس کیارستمی و بهمن فرمان آرا تا نسل‌هاي بعدی از ابراهيم حاتمی‌کیا و رخشان بنی‌اعتماد و كمال تبریزی و محمدرضا هنرمند و جعفر پناهی و ... و نسل جوان‌تر همچون محسن امیر‌یوسفی و بهنام بهزادی و مهدی نادری و ...هیچ نشانی نیست و مگر نه اینکه اینها سرمایه‌های هنری و سینمایی کشورمان هستند؟ پس چه عاملی آنها را از سینما دور نگه داشته است؟ بی‌میلی آنها در فیلم‌ساختن یا موانع متعدد در پیش پایشان يا دلايل ديگري؟

هنرمند به ساختن و شور و شوق و خلاقیت زنده است و مطمئنا هر سینماگری هم شوق ساختن و نوشتن دارد‌؛ منتها باید توجه داشت که هنرمند کارمند نیست که در هر شرایطی کارش را انجام دهد تا حقوق بگیرد. هنرمند شاخک‌های حساسی دارد و همان‌ها هم باید تحریک شود و از طریق الهام و دریافت درونی به سوژه‌یی بتدریج نزدیک شود و آن را درون خود بپروراند و ذره ذره روی آن کار کند و با ایده‌پردازی و خلاقیت اثر هنری را کامل کند. متاسفانه سال‌هاست که بخش عمده‌اي از مدیران و سیاست‌گذاران بخش فرهنگ نگاهی طلبکارانه و منت‌گذار بر هنرمندان دارند‌. درست است که بخش اعظم بودجه ساخت فیلم‌ها را دولت پرداخت می‌كند اما اولاً دلیل آن ساختار نادرست صنعت سینمای ماست که ‌ مدیريت دولتي نمی‌گذارند شکل بگیرد و می‌خواهند به شکل دولتی باقی بماند تا سرنخ امور و سررشته کار از دست‌شان خارج نگردد و بتوانند کنترل‌های لازم‌ را اعمال کنند.
 همه جای دنیا برای تقویت فرهنگ، یارانه و کمک‌های دولتی داده می‌شود و رشد فرهنگ جامعه آن‌قدر برایشان اهمیت دارد که به آن کمک کنند بخصوص سینما که مدیوم بسیار اثر‌گذار‌ و فرهنگ‌سازي است و مخاطب بیشتری از سایر مدیوم‌ها دارد؛ چنان‌که از زبان کاراکتر امیر‌کبیر در «ناصرالدین شاه آکتور سینما» می‌شنویم که "سینماتوگراف آدم تربیت می‌کند" و این تاثیر کمی نیست.

واقعیت آن است که هنوز مدیران فرهنگی ما اهمیت قضیه را متوجه نشده‌اند و در نیافته‌اند که خانه‌نشینی كساني چون تقوایی و عدم حمایت و دلسرد کردن بیضایی و سایرین چه فاجعه بزرگی است. کافی‌ست اثر ارزشمند چندین سال پیش تقوایی "کاغذ بی خط" را نگاهی دوباره بیندازیم و متوجه شویم او وقتی بعد از سالها خانه‌نشینی دست به ساخت فیلمی می‌زند، چه می‌سازد. سوال مهم این‌ است که از فیلم نساختن امثال تقوایی جامعه و مردم ضرر می‌کنند یا او؟ از یاد نبریم که نسل اساتید فرصت چندانی ندارند و ماییم که باید منت آنها را بکشیم و ازشان دعوت کنیم و بخواهیم که بیایند و فیلم بسازند و گنجینه سینمای ایران را غنی ‌تر کنند. چرا باید با توقیف "پاداش" ساخته کمال تبریزی که بارها استعداد خود را در زمینه طنز ثابت كرده را سرخورده و مایوس کنیم؟ او فيلمساز متعهد به همین آب و خاک است و با انتقاد دلسوزانه در قالب طنز به همین کشور خدمت می کند ؛ گیریم چهار تا انتقاد هم بر آدم‌های ریا کار وارد کند؛‌ ‌وقتی جلوی چنین انتقاداتی گرفته شود هم رونق سینما از بین می رود و هم چاپلوسان اجازه خودنمایی می یابند‌.
اين بخشي از دلايل كم‌رونقي احتمالي (لااقل در اسم‌هاي كنجكاوي‌برانگيز) در جشنواره سي‌ام است. بهرحال بخاطر همین محدودیت‌ها و ممنوعیت انتقاد و حرمت نگذاشتن سیاست‌پیشگان به هنرمندان است که ‌‌شاهد جشنواره‌یی هستیم که شاید از نظر کمی همچنان واجد تولیدات انبوه باشد، اما از نظر کیفی خیلی نمی‌توان روی آن حساب كرد. مدیران نتوانسته‌اند انگیزه لازم را در هنرمندان ایجاد کنند تا اثر‌هنری خلق شود و این برای متوليان سينمايي ‌ضعف بزرگی حساب می‌شود. آنها نباید فکر کنند که با رونق جشنواره می‌توانند کارنامه پری از خود نشان دهند‌؛ جشنواره معتبر آن‌ست که کیفیت بالایی از نظر آثار ارزشمند داشته باشد. چه خوب بود اگر مدیران تغییری در سیاست‌ها می‌دادند و به نيت باقي‌گذاشتن نام نیک  از خود، بزرگان و ‌استعدادها را تشويق و دعوت به کار و فعالیت کنند و رونق و كيفيت را به سینمای ایران برگردانند.

امسال که گذشت و به احتمال زياد جشنواره‌یی متوسط در پیش داریم، اما سال آینده رامی‌توان با تغییر نگرش‌ها ‌تبدیل به جشنواره‌یی پر بار با حضور همه استعدادها و چهره‌ها کرد و تحسین همگان را بخاطر ایجاد فضای پرشور و ساخته شدن آثار ارزشمند برانگیخت.