نگاه هفته: سهشنبهها با بهمن شیرمحمد - 1
«هفت»: حیف که مدیریت زمان ندارد/ «وضعیت سفید»: حیف که قاب تلویزیون کوچک است
سینمای ما- از این هفته بخش تازهای به سایت "سینمای ما" اضافه شده است. «نگاه هفته» عنوان سلسله یادداشتها و مطالب چند نویسنده جوان و همکاران تازهی سایت است که قرار است نوشتهها و نظرات آنها را درباره موضوعهای داغ و مهم سینما و تلویزیون ایران در قالب یادداشتهای هفتگی بخوانید و شما کاربران سایت هم در بحث مطرحشده شرکت کنید. قطعاً سهم مهمی از رونق و جذابیت و خواندنیشدن این بخش تازه به کامنتها و نکتههایی برمیگردد که کاربران و همراهان سایت "سینمای ما" دربارهی نظرات نویسنده اعلام میکنند. این فرصتیست برای دخالت در متنهای ژورنالیستی که تا پیش از این در دنیای نشریات چاپی کاغذی ممکن نبود و امروز خیلی اسان شده است. این فرصت را از سایت و گروه نویسندههای تازهآمدهاش نگیرید...
دو یادداشت بهمن شیرمحمد شروع این سلسله مطالب هفتگیست که هر روز با یک نویسنده و یک نگاه متفاوت ادامه پیدا خواهد کرد:
.............................................................................................
1
به نظر میرسد دست اندرکاران برنامه هفت علاقه ای به رفع مشکلات برنامه پربیننده شان ندارند. مشکلاتی که از بدو شروع همراه تنها برنامه سینمایی تلویزیون بوده است. مشکل اصلی برنامه هفت شاید به مدیریت زمان برنامه برمیگردد که فریدون جیرانی, مجری برنامه قطعا مسئول اصلی این مهم است. جیرانی البته که کارگردانی قابل و فردی آگاه به جریانات پیدا و پنهان سینمای ایران است. سالها سابقه کار مطبوعاتی داشته و به فضای ژورنالیسم سینمایی به خوبی تسلط و آگاهی دارد و قطعا همه اینها بر اعتبار برنامه می افزاید. اما فشاری که در اجرای برنامه بر او وارد کرده و حساسیت هایی که نسبت به برنامه وجود دارد، به وضوح بر کار جیرانی تاثیر میگذارد.
یکی از مهم ترین بخش های برنامه و شاید مهمترین بخش آن برای علاقمندان جدی سینما که طبیعتا بخش مهمی از بینندگان هفت را تشکیل میدهند, بخش نقد فیلم هفته استٰ اما در یک سال و اندی که از پاگرفتن برنامه هفت میگذرد, کمتر برنامه ای با نقدی کامل همراه بوده است. آیتم های زیاد برنامه و از همه مهمتر تدوین طولانی بخشهایی از برنامه مثل جدول فروش که فیلمهایش هر هفته تکرار میشوند, از همه بیشتر به ضرر بخش نقد فیلم برنامه شده است. انگار باید عادت کنیم که همیشه نقدهای فیلم دربرنامه هفت در همان مقدمه باقی بمانند و ناگهان جیرانی خبر پایان وقت را به منتقد و میهمانان برنامه و بینندگان بدهد. این که همیشه منتقد ثابت برنامه از مشکل قصه فیلمها شروع کند و در آخر به خاطر کمبود وقت همان بحث را هم نیمه کاره رها کند، مشکلی نیست که به سادگی بتوان از آن گذشت.
شاید مشکل اصلی برنامه هفت را باید در هدف سازندگان آن جستجو کرد که میخواهند برنامه شان همه چیز را با هم داشته باشد ولی عملا هیچ کدام را کامل ندارد، چون همه قسمتهایش به جز بخش های خبری آن اغلب کامل اجرا نمیشوند.
هفت فرصت خوبی برای آشتی دادن مردم با سینمای ایران است که البته تا حدی هم این اتفاق افتاده اما قطعا ظرفیت چنین برنامه ای بسیار بسیار بیشتر از اینهاست و ما چشم انتظار روزهای بهتر برای این تریبون زنده سینمای ایران هستیم.
2
سریال وضعیت سفید این روزها در دل خیلی ها جا بازکرده؛ بسیاری از منتقدان نسبت به آن واکنش مثبتی نشان دادند و کار حمید نعمت الله را ستودند. وضعیت سفید سریال بی ادعایی است که توانسته تاحدی بینندگان تلویزیون را با تلویزیون آشتی دهد. هرچند که اگر زمان پخش بهتری برایش در نظر گرفته میشد قطعا بسیار موفق تر از حالا بود. با آن که داستان آن در دهه شصت روایت می شود اما هیچ نشانی از کهنگی ندارد. فیلمنامه اش برخلاف اغلب کارهای تلویزیونی قصه اش را بیشتر در عرض پیش میبرد تا در طول. نویسندگان سریال به خوبی بر این نکته واقف بوده اند که توجه به جزئیات تنها راه خلق یک کلیت بزرگ است. به خوبی میدانسته اند که به هر کاراکتر چقدر باید نزدیک شوند تا تاثیرش را روی بیننده بگذارد - مثلا شخصیت امیر آن قدر ظرفیت دارد که تبدیل به کاراکتر محوری سریال شود.
کارگردانی عالی نعمت الله و فضاسازی استادانه سریال هم از مهم ترین امتیازات سریال هستند. قاب بندیهای سریال که خیلی هاشان به نقاشی میمانند و بازی یکدست بازیگران از جمله نکاتی هستند که نمونه اش را در سالهای اخیر کم دیده ایم. از طرفی وضعیت سفید یادآور سریالهای ماندگار تلویزیون در سالهای گذشته است. شلوغی فضای باغ و همزیستی افراد خانواده در کنار هم یاد آور سریال فراموش نشدنی ناصر تقوایی یعنی دایی جان ناپلئون است و شخصیت امیر با بازی حیرت آور یونس غزالی مجید قصه های مجید را به خاطر می آورد که انگار فقط چندسال بزرگ تر شده است.
نعمت الله در اولین تجربه ی تلویزیونی اش در نمایش جزئیات زندگی آدمهایش در دهه شصت همانند یک مهندس عمل کرده است. طوری که پس زمینه های تصویر همان قدر اهمیت دارند که پیش زمینه های آن. به ندرت پلانی را می بینیم که تصاویر محو پس زمینه اش کار نشده باشند. او به قدری بر جزء جزء تصاویر سریالش تسلط دارد که کوچک بودن قاب تلویزیون بیشتر از هر زمان دیگری به چشم بیاید. طوری که که انگار برخی تصاویرش میخواهند از قاب تلویزیون بیرون بزنند.
ای کاش اندکی از مهارت نعمت الله در سریال های به اصطلاح فاخر تلویزیون وجود داشت تا راحت بتوانیم این عبارت را در موردشان به کار ببریم. وضعیت سفید بی آن که ادعایش را داشته باشد یک سریال فاخر است. در مورد وضعیت سفید بسیار میتوان حرف زد اما بهتر است تا قسمت آخر آن صبر کنیم.