صفحه مناسب براي چاپگر


چرا سینما آزادی میزبان خوبی برای تماشاگران جشنواره شهر نبود؟
میزبانی به زور نمی‌شود!/فرصتی برای پاتوق فرهنگی شدن که مفت مفت دارد از دست می‌رود


سینمای ما -  صوفیا نصرالهی: آدم‌هايي كه به سينما مي روند دو دسته هستند. براي دسته اول رفتن به سينما، عادت و جزو مسايل روزمره زندگي‌شان نيست. در مخارج ماهانه‌شان سينما جايگاه خاصي ندارد. آن روزي را كه با خانواده و دوستانشان به سينما مي‌روند دوست دارند كه خوش باشند و برايشان خاطره خوشي باقي بماند. دسته دوم سينماروهاي حرفه‌اي هستند كه سينما رفتن هم جزيي از فرآيند زندگيشان به حساب مي‌آيد. براي اين دسته دوم سالن سينما مكان مقدسي است. فيلم ديدن در سالن سينما براي آن‌ها كاملا متفاوت با فيلم ديدن در خانه است. نه فقط به خاطر پرده بزرگ و مسائل تكنيكي مثل صدا و ...(كه اين روزها با سينماي خانگي و سيستم‌هاي صوتي در خانه هم مي‌شود با كيفيتي نزديك به پرده بزرگ، فيلم ديد)، بيشتر به دليل آيين فيلم ديدن در سالن سينما. اين كه مي‌داني تو تنها نيستي و نفر بغل دستي‌ات هم در تجربه خوب يا بد تو شريك است. با هم ابراز احساسات مي‌كنيد، بلندمي‌خنديد،گريه مي‌كنيد و عصباني مي‌شويد.باور كنيد تجربه حيرت انگيز و دوست داشتني و فوق‌العاده‌اي است.(كه حتي موقع ديدن فيلم‌هاي بد هم جواب مي‌دهد!) و اين كه براي دسته دوم معمولا سينماها در روزهاي جشنواره جذاب‌تر هم هستند. آن ديدارهاي هر روزه در سينما و گپ زدن در صف‌ها و لابی ها درباره بهترين و بدترين فيلم‌هايي كه ديده‌ايم، گاهي(گاهي كه نه تقريبا هميشه) جذابيتش از خود فيلم‌ها هم بيشتر مي‌شود. و به همين خاطر هم روزهاي جشنواره، حالا هر جشنواره كوچك و بزرگي كه باشد، سينماها تبديل به خانه دوم ما مي‌شوند.
اما حرفي كه مي‌خواهم بزنم هم در مورد دسته اول و هم دسته دوم صدق مي‌كند. در فرآيند رفتن به سينما و فيلم ديدن در سالن عوامل خيلي زيادي هستند كه در روحيه و حال و هواي ما تاثير مي‌گذارند كه فقط يكي از آن‌ها خود فيلم است( و شايد گاهي مهم‌ترينش هم نباشد!). صداي سالن مهم است. شفافيت پرده اهميت دارد. راحتي صندلي‌مان و خيلي چيزهاي ديگر هستند كه قبل از مواجهه با خود فيلم، درگيرشان مي‌شويم اما شايد هيچ كدام از اين‌ها به اندازه آدم‌هاي دوروبرمان اهميت نداشته باشند. برخوردهاي انساني بيشترين تاثير را روي ما مي‌گذارند.
سينما آزادي كه به همت شهردار عزيز و فرهنگي تهران دوباره در اختيار شهروندان قرار گرفت امسال يكي از ميزبانان اصلي جشنواره فيلم شهر بود. جشنواره‌اي كه این دوره با تلاش و كوشش دست‌اندركارانش از وسعت و شرايط خوبي برخوردار بود. جشنواره‌اي كه حرف‌هاي خيلي خوبي براي گفتن دارد و مطمئنم اگر همين‌طور پيش برود تا چند سال ديگر مي‌تواند تبديل به يكي از مطرح‌ترين جشنواره‌هايمان بشود. (به خصوص كه از همين الان براي سال آينده لحظه شماري مي‌كنيم. سالي كه قرار است تهران در جستجوي زيبايي را ببينيم و بعد از مدت‌ها باز هم مهرجويي بزرگ سرمستمان كند!) برگردیم به بحث خودمان!این سینما آزادی عزیز و مدرن متاسفانه مدیریت مدرنی ندارد. در همین جشنواره فیلم شهر شاهد ناهماهنگی های زیادی در سینما آزادی بودیم که برخی از آن ها اصلا ناشی از عدم همکاری مسئولین سینما با برگزارکنندگان جشنواره فیلم شهر بود. یعنی دوستان مسئول در سینما آزادی اصلا توجهی به قوانین جشنواره ای که قرار بود در سینمایشان برگزار شود نداشتند. تلاشی هم نمی کردند تا جشنواره خوش آب و رنگ تر برگزار بشود. اهمیتی هم به دوستانی که می خواستند سعی کنند تا این جشنواره مورد توجه قرار بگیرد، نمی دادند. انگار به زور مجبورشان کرده بودند تا فیلم های این جشنواره را پخش کنند و آن ها هم اصلا از این وظیفه که روی دوششان بود دل خوشی نداشتند. برای همین هم طوری رفتار می کردند که معلوم بود زودتر می خواهند از شر همه ما خلاص شوند. مسئولینی که نه شان منتقد را رعایت می کردند و نه شان هنرمندان و نه مردم عادی. هر میزبانی باید آداب و رسوم مهمان داری را بداند. آن هم میزبان یک ضیافت فرهنگی!اما دریغ از یک لبخند و روی خوش. دریغ از یک جمله احترام آمیز و یک توضیح در رابطه با برخوردهایی که می کردند. فرض کنید مردم بلیط خریده اند و می خواهند داخل سالن بروند. مسئول سالن با اخم و داد و فریاد می خواهد کارت همه را بررسی کند. این وسط کارگردان و تهیه کننده فیلم و منتقد محترم هم هستند که باید زودتر برای جلسه سخنرانی بروند داخل اما جناب مسئول آن ها را نمی شناسد و با بی ادبی و بدترین لحن ممکن با آن ها برخورد می کند. باور کنید که این سینما بی قانون ترین سینمایی است که به عمرم دیده ام. باورتان می شود که خسته از بدو بدو در طبقات مختلف آزادی به دیواری تکیه داده بودم که یکی از مسئولین( اصلا یکی از بدبختی های سینما آزادی این است که مسئول زیاد دارد) با ترشرویی به طرفم آمد و تقریبا سرم فریاد کشید:«خانم به این دیوار تکیه ندهید بروید آن طرف!» حالا این که حکمت این طرف دیوار با آن طرفش چه بود من که نفهمیدم و راستش لحن دوست مسئولمان هم انقدر بد بود که ترسیدم سوالی بکنم و در سالن فرهنگی دعوا راه بیفتد! می دانم که الان فریاد مدیران آزادی بلند می شود و از رعایت نظم حرف می زنند و این که در روزهای شلوغ جشنواره چقدر نظم و ترتیب دادن به این جماعت سینما دوست کار مشکلی است! اما به خدا که ما هم طرفدار نظم و انظباط هستیم اما از راه درستش! مگر همین جشنواره فجر امسال نبود که مسئولان عزیز سینما فلسطین دو بار کارت همه منتقدان را بررسی می کردند؟! یک بار جلوی در ورودی سینما و یک بار هم موقع ورود به سالن. هیچ کس را هم بدون کارت راه نمی دادند. اما چنان روی خوش و برخورد مناسبی داشتند که همه بعد از جشنواره از نظم و ترتیب جشنواره فجر امسال تعریف و تمجید کردند و هیچ برخورد ناراحت کننده ای هم با دوستان سینما فلسطین که پیش نیامد هیچ، بعد از جشنواره دلمان برایشان تنگ هم شد. همین امسال بسیاری از نویسندگان محترم ماهنامه فیلم از سینما کریستال و صابر رهبر نوشتند که چه مرد نازنینی بوده و چه برخورد خوشایند و دلگرم کننده ای داشته که همه سینما کریستال را خانه خودشان می دانستند. همان سینما کریستالی که نه امکاناتش مثل سینما آزادی بوده و نه نما و ظاهر و نه موقعیت جغرافیایی اش. اما برای سینما دوستان مکانی گرم و صمیمی بوده است. و حتی امروز هم بعد از بسته شدنش همه از کریستال و مدیریتش به خوبی یاد می کنند و دلتنگ همان یک سالنش هستند. حیف است که سینما آزادی با این جلال و جبروت و این همه زحمتی که برای بازگشایی اش کشیده شده، به خاطر برخورد بد و نامناسب کارکنانش از لیست اهالی فرهنگ و هنر خط بخورد. باز هم می گویم که سالن و تجهیزات مناسب برای پاتوق فرهنگی شدن کافی نیست.
آخر شما بگویید مهمانی رفتن به خانه زیبایی که میزبان خوشرو و مهمان نوازی ندارد به چه درد می خورد؟!

*دیالوگ فیلم وقتی همه خوابیم بیضایی که در روزهای جشنواره ورد زبان همه شده بود!!!