صفحه مناسب براي چاپگر


واکنش یک سایت اصول‌گرا به مضمون فیلم "تسویه حساب" ساخته تهمینه میلانی
تسویه کدام حساب؟


سینمای ما- "هیچ کس حق ندارد از حسابش برداشت کند" این پیام مهمی‌ است که تسویه حساب می‌خواهد بیان کند. اما مخاطب عام از این پیام چه دریافت می‌کند؟ فیلم شرح دردهای زنان است؛ شرح خیانت‌های مردان به زنان؛ شرح ظلمهایی که در حق زنان رفته است. شرح فیلم و نقد آن و اینکه از ابتدا فیلم لو رفته است یا نه؟ داستانش ضعیف یا قوی است، یا اصلا می‌توان فیلم را دارای داستان دانست یا خیر؟ و نیز اینکه فیلم پر از تناقض‌هایی است که مخاطب باید با دیده اغماض از آن رد شود، یا نه مثل همیشه به ظرافت اندیشی‌های کارگردان بازمی‌گردد که نه ذهن مخاطب و نه تحلیلگر به آن دست نیافته است، مجال دیگری می‌طلبد که اهلش باید به آن بپردازند. اما نگاهی به پیامهای فرهنگی فیلم و واقعیت‌های اطراف فیلم، برای اینکه بدانیم آیا زلزله خواهد آمد یا نه، مهم است.

موضوع فیلم زنان و دخترانی هستند که مبدا و معاد آنان زندان است. فیلم از درون زندان آغاز می‌شود و به آن نیز ختم می‌شود. با این تفاوت که سارا در ابتدا با بقیه زندانی‌ها تفاوت داشت، اما در انتها تبدیل به کسی شده بود، باب طبع شهره لرستانی. و این اتفاق نه در زندان که در جامعه افتاده بود. سارا، مریم، زیبا و لیلا از زندان بیرون می‌آیند تا بگویند زنان زندانی در بیرون چه کسانی هستند. البته شهره لرستانی نیز آن روز صبح ساعت شش، همراه آنان آزاد شد. و اینکه چرا باز هم در زندان مانده بود را لابد باید در ظرافت‌های ذهن کارگردان یافت! یا شاید او هم در پی اصلاحات اجتماعی و انتقام از مردان به زندان برگشته است. در شرحی که هر یک از این بانوان مورد ستم واقع شده از زندگی خود بیان می‌دارند، روشن می‌شود که یکی از فقر، دیگری از خفقان، و آن دیگر از نداشتن آرامش از خانه گریخته و هرکدام به خلافی مبتلا شده‌اند. نقطه محوری این است که همگی از مردها بیزارند. گروهی تشکیل می‌دهند تا انتقام خود را بگیرند. آنان سر راه مردان قرار می‌گیرند؛ مردان را می‌فریبند و به دام می‌اندازند و آنگاه با محاکمه، مجازات و کتک، از آنان مبلغی که منصفانه هم به نظر می‌رسد دریافت می‌کنند و به حساب‌هایی که هیچ کس حق ندارد از آن برداشت کند، واریز می‌کنند تا معلوم شود هدفشان پول نیست. و به این ترتیب "تسویه حساب" انجام می‌شود.

آری کسانی که در فیلم، فاحشه بودن آنان انکار می‌شود ـ و البته همه آنچه که از یک فاحشه می‌توان سراغ داشت در آنان دیده می‌شود ـ در نقش مصلحان اجتماعی ظاهر می‌شوند و مردان خیانت کار را محاکمه می‌کنند. رفتارها در کنار سایر موارد به گونه‌ای قرار گرفته است که هر انسانی اذعان می‌کند که آنان کاملا محق و مظلوم هستند؛ اگر دزدی می‌کنند؛ اگر در خانه کسی بدون اطلاع او ساکن می‌شوند؛ اگر نقش فاحشه‌ها را ایفا می‌کنند و حتی اگر مرتکب فحشا شده‌اند. و البته فیلم و واقعات اطراف آن به گونه‌ای است که داشتن ظاهر بزک کرده اصلا منفی به نظر نمی‌رسد تا لازم باشد مقصری غیر از شخصیت‌های محترم فیلم برای آن یافت. ضمنا مخاطب در جریان باشد هرگونه رابطه بین حجاب و عفاف با جلوگیری از خیانت مردان توهم محض است. راستی در فیلم عملی زشت‌تر از تماس تلفنی شوهر خواهر مریم با 110 و معرفی گروه فحشا وجود داشت؟ آری، خشونتی که پلیس با آن، ظلم روا شده بر زنان را تکمیل کرد.

ماجرای اصلی فیلم همین محاکمه‌هایی است که در آن همه گونه مردی یافت می‌شود. از مردی که شب عروسی خودش؛ قبل از مراسم دست به خیانت زده است. تا پیرمردی با ظاهر و بیان مذهبی که به بهانه امر به معروف، قصد سوء استفاده دارد و شاعر و هنرمند و تاجر و ...

در دیالوگ‌ها همه اهداف فیلم به صراحت بیان می‌شود. فیلم تاکید بسیار زیادی دارد که همه مردان اینگونه‌اند. و اگر کسی اینگونه نباشد یک استثنا است. فیلم اساسا خیانت مردان را به طبیعت مرد بودن آنان باز می‌گرداند. البته نباید گمان کرد که فیلم در راستای دفاع از زنان ساخته شده است؛ بلکه فیلم در صدد انکار زن بودن زنان است. یکبار دیگر دیالوگ‌ها را بیاد بیاورید تا همه این موارد را به وضوح دریابید. " این احمق‌ها می‌خواهند ما فقط زن باشیم"، " من مرد هستم و تنوع طلب" هر مردی که به دام می‌افتد شبیه پدر یکی از زنان قربانی است. یعنی همه‌ی مردانی که ما سراغ داریم اینگونه‌اند و اینگونه می‌اندیشند. در یک جمع بندی از ابتدا تا انتها، مصیبت‌ها و رنج‌های زنان به زن بودن آنان در شرایط وجود مرد بر می‌گردد. تنها دختری که اندکی شرایط بهتری داشته، مدیون مرگ پدرش در سن جوانی است و البته مصیبت او با ورود ناپدری آغاز می‌شود و مرگ ناپدری بهترین خبر برای اوست. شغل‌هایی زنانه نظیر خیاطی و اموری که بسیاری از مادران و زنان با عشق به آن می‌پردازند؛ همچون آشپزی و خانه‌داری به شدت تحقییر و تقبیح می‌شود و در مقایسه مستقیم، روسپیگری به مراتب از آن شرافتمندانه‌تر القاء می‌شود. این پیام را سکانس‌های مختلف منتقل می‌کنند. از جمله سخنان پیرمرد که در هوای سوء استفاده اکنون به دام افتاده است و آنچه از خواهر نکبت‌زده‌ی مریم در حال کارِ خانه برای شوهری که همه بدیها را بعلاوه‌‌ی غیرت با هم دارد! نشان داده می‌شود، و نیز گلایه اکبر عبدی از بوی همیشگی پیاز داغ زنش که نماد آشپزی دائم اوست. همین‌طور در صحبتهای پیر مرد توصیه به "شوهر کنید" از هر نفی و انکاری در مورد این توصیه نافذتر است.

تسویه حساب فیلمی فمینیستی نیست بلکه فمینیسم زده است. چرا که درکش از فیمینیسم صرفا نگاهی سطحی به فیمینیسم است. مردان موجوداتی هستند که به حکم مرد بودن نگاهی ابزاری به زن دارند تا در مفهوم فلسفی "آن"! به حال دست یابند(صحبتهای مرد کارگردان، قبل و بعد از به دام افتادن.) زنان تنها زمانی می‌توانند در مقابل مردان مقاومت کنند که به همدیگر پناه ببرند، و از خصوصیلات زنانه خود فاصله بگیرند. این پیام را به‌طور واضح در آنجا می‌توان دید که مردان حتی پس از به دام افتادن نیز از طمع خود دست بر نمی‌دارند. تا آنگاه که دخترها از کتک زدن با حرکات رزمی که خلاف مقتضای زنانگی است، استفاده می‌کنند. و کتک زدن یک نماد است. و بعد شاعر به دام افتاده، برای فریب دختران می‌گوید: "حیف شما موجودات لطیف نیست که ادای مردها را در می‌آورید؟" و بدین ترتیب مشخص است که فریب خوردن، نتیجه برگشتن به لطافت زنانه و عدول از شباهت به مردان است. سراسر فیلم شرح بی وفایی و خیانت مردان به زنان و وفاداری زنان نسبت به هم است. اما این نوعی فیمینیسم‌زدگی آمیخته با نهیلیزم است؛ چرا که در پی ارائه راهی نظیر برابری مردان و زنان و ... نیست؛ بلکه در پی حذف مردان و انکار زنان است و خود می‌داند که نشدنی است.

و اما خارج از فیلم واقعیت‌های هست که می‌توان در باره‌ی آن تامل کرد:

چه کسانی برای تماشای این فیلم به سینما می‌روند؟ با چه هدفی؟ با وقت و هزینه‌ای که صرف می‌کنند، توقع دارند به چه چیزی برسند؟ هنگام تماشا چه می‌کنند؟ دوست دارند پس از خروج از سینما چه احساسی داشته باشند؟ حالا که تسویه حساب را دیده‌اند چه حسی دارند؟ هر یک از بازیگران با چه حسی در فیلم بازی کرده‌اند؟ بالاخره بازیگری مثل شریفی‌نیا، اکبر عبدی، شهره لرستانی و ... در واقعیت خودشان متعلق به فیلم‌هایی از این دست هستند یا فیلم‌هایی از جنس اخراجی‌ها؟ یا باید منورالفکر بود و گفت آنان بازیگر و هنرمند هستند و به هنر تعلق دارند و هنر به جریان خاصی تعلق ندارد؟! چه شده است که دغدغه‌ها و دل‌مشغولی‌های زنانی که به اشتباه آنان را فاحشه می‌دانیم! تبدیل به مسئله‌‌ی جامعه ما شده است؟ اما مگر ساختن فیلم در یک موضوع به معنای مسئله بودن آن برای جامعه است؟ اصلا از کی تا به حال سینمای ما از خواب روشنفکری بیدار شده است و به مسائل واقعی جامعه می‌پردازد؟ اساسا تسویه حساب در مورد چه موضوعی سخن می‌گوید؟ مشکلات زنان بزه‌کار یا مشکلات زنان جامعه؟ ‌ریشه‌یابی مشکلات زنانی که بزه‌کار شده‌اند، نتیجه‌اش توجه دادن به لزوم مبارزه با علت مشکلات است یا تطهیر بزه‌کاران؟

کارگردان با چه هدفی فیلم را ساخته است؟ آیا او واقعا مردان را آنگونه که در فیلم نشان می‌دهد می‌داند؟ و اگر فقط عده‌ای از مردها را اینگونه یافته است، این همه تاکید فیلم بر اینکه همه مردان چنین‌اند برای چیست؟ آیا کارگردان از نگاه مردان به زنان به عنوان ابزار لذت به واقع ناراحت است؟ آیا واقعا زنان را برای همدیگر قابل اعتماد می‌داند و معتقد است که آنان به هم خیانت نمی‌کنند؟ اگر آری آیا کارگردان محترم از جذابیت جنسی در فیلم خود استفاده ابزاری نکرده است؟ آیا دوربین او در حق دختران بازیگر خیانت نکرده است؟ آیا رابطه‌ای بین آن چهره‌ها با فروش فیلم نیست؟ پاسخ این سوالات روشن است یا باز هم می‌خواهیم خود و مخاطب را ابله فرض کنیم؟ آری واقعیت بیرون از فیلم این چنین است که سازنده با ساختن فیلمش، دقیقا در حال انجام همان کاری است که در ردش فیلم می‌سازد.

اما واقعیت مخاطب چگونه است؟ مخاطب عموما برای سرگرمی و تفریح به سینما می‌آید. این‌ را به خصوص آنگاه می‌توان به خوبی لمس کرد که وقتی شما به عنوان یک مخاطب ناشی، از ناهنجاری‌ اجتماعی و رنج‌هایی که بر زنان روا داشته می‌شود سخت متاثر شده‌اید، مخاطب حرفه‌ای از اندک دستاویز بهره می‌برد و با قهقهه به شما می‌فهماند فیلم را چگونه باید تماشا کرد. فیلم را برای سرگرمی تماشا می‌کنند و از همین رو باید به درستی از جنبه‌های حاوی سکس، خشونت، طنز و دلهره بهره‌ برد تا مقصود به دست آید. وقتی برای سرگرمی به تلخ‌ترین حادثه‌ای که ممکن است در زندگی یک نفر اتفاق بیفتد نگاه کنید چه می‌شود؟

وقتی فیلم تمام می‌شود و در راه برگشت، خودرویی از دختران در حال بالا و پایین پریدن و دست زدن و قهقه زدن دیده می‌شود، چه رابطه‌ای میان آنان با فیلم به ذهن خطور می‌کند؟ واقعیت این است که فیلم هم‌پیوند با واقعیات است، این به معنی آن نیست که فیلم تصویر درستی از زنان و مردان و معضلات آنان نشان می‌دهد؛ بلکه به معنی آن است که فیلم خود از جنس ناهنجاری‌هایی است که به آن اعتراض دارد. اگر بنا بود فیلمی ‌برای بازسازی چهره فاحشه‌ها در جامعه ساخته شود، تا از آن پس همه با دیده احترام و دلسوزی به روسپی‌ها نگاه کنند گمان نمی‌شود فیلمی که ساخته می‌شد از تسویه حساب فاصله چندانی می‌گرفت. در این فیلم همه مقصر بودند غیر از فاحشه‌ها. هیچ‌کس مصلح نبود غیر از فاحشه‌ها. البته کارگردان باهوش در پاسخ خواهد گفت که آنها فاحشه نبودند!

این که فیلمی اینگونه ساخته می‌شود، مدتی مجوز نمی‌گیرد و بعد پخش می‌شود، مردم به تماشای آن می‌روند و نگاه مثبت یا منفی به آن دارند و بعد لابد به خانه‌ها خواهد آمد و مردم به تماشای آن خواهند نشست، مهم نیست. مهم این است که بدانیم جامعه به چه وضعی رسیده است که همه‌ی این وقایع در آن عادی است؟ اگر در جامعه‌ای امر به معروف و نهی از منکر ترک شود، منکر رایج می‌شود و معروف عمل نمی‌شود، البته این بسیار مهم است، اما مهم‌تر آن است که منکر تبدیل به ارزش حاکم می‌شود و معروف، زشت و ناپسند و غیر عقلانی خواهد شد. زلزله خواهد آمد مگر از ترک امر به معروف و نهی از منکر توبه کنیم.

سيدابراهيم رئوف موسوي