صفحه مناسب براي چاپگر


واکنش‌ها ادامه دارد؛
یادداشت یکی از کاربران «سینمای ما» درباره گفتگوی اخیر بهمن قبادی در آمریکا: آقای قبادی یعنی شما می‌دانید آزادی چیست؟


سینمای ما - سعید حسینی: دیدن برنامه بهمن قبادی و مصاحبه عجیب غریبی که در آمریکا انجام داد به واقع شگفت زده ام کرد شگفت از اینکه با چه هنرمندان متظاهر و خود پسندی طرف بوده و هستیم و نکته جالب تر اینکه قشر هنرمندی که خود را اپوزوسیون می خواند دقیقادچارهمان مشکلاتی است که قشر موسوم به ارزشی هنرمندان دارد یعنی بی اعتقادی کامل به اثر تصور اینکه به دلیل داشتن فلان موضع یا ساختن فلان فیلم باید جایگاه خاصی برای دوستان در نظر بگیریم که لطف کنند و بیایند و برای ما شاهکارهایی بسازند (اگر شاهکاری در میان باشد) نکاتی که با نهایت تاسف در صحبت های بهمن قبادی دیده می شد اینکه بگوید در ایران قدر مرا نمی دانند کسی هنر مرا درک نمی کند حکومت جلوی ساختن شاهکار های مرا می گیرد و تاسف اور ترین نکته که گفت تماما کسانی که فیلم هایشان اکران می شود از جیر ه خوارانند !!!واقعا در برار این دیدگاه چه باید گفت ؟ وقتی مسعود دهنمکی همین دیدگاه هها را به شکلی دیگر دارد و می گوید گروهی سازمان یافته اجازه نمی دهند فیلم های مردمی من دیده شوند !!!! تهمینه میلانی از جبهه متحدیدن و خانه های تیمی آنها بر علیه خود سخن می گوید بهرام بیضایی از دست داشتن گروهی در فیلم نساختن خود و دوستش واروژ کریم مسیحی می گوید و مدعی است سینمای ایران در این مدت فیلم های مهمی که می توانستیم بسازیم از دست داده است . روی صحبتم بیشتر با دوستان اپوزوسیون است:دوستان خود را صاحب مطلق هنر و معنا می دانند و مردم را نیازمند شاهکارهایشان پس مسئولین باید بروند حتی منت دوستان را بکشند که بیایید برای ما شاهکار بسازید اما اقای بهمن قابدی و دیگر دوستان این نکته را بدانید: تا هنرمند به اثر خودش احساس نیاز نکند آن اثر به دل مردم نمی نشیند اگر هنرمند سعی کند فیلمی صادقانه بسازد بسیار مفید تر از فیلم افشاگرانه است مشکلی باعث شده هیچ وقت فیلمی از جعفر پناهی را نپسندم همین بوده همواره فیلتر ها جلوی دوربین اش را گرفته اند و نگذاشته اند جعفر پناهی واقعی را ببینیم. همواره جعفر پناهی یا بهمن قبادی اول به فکر فیلم اجتماعی ساختن یا فیلم افشاگرانه ساختن و... هستند تا یک فیلم خوب ساختن و تصور می کنند ساختن این اثار فقط به دلیل افشاگری هایشان باید حایز اهمیت شناخته شوند و هر که توجه نکند جیره خوار حکومت است مشکلی که گریبان بهرام بیضایی را هم می گیرد. سگ کشی یک اثر کاملا صادقانه است از بهرام بیضایی جایی که بیضایی آستین هایش را بالا زد نویسنده اش را به داخل شهر فرستاد و جنگ اش را در برابر تمام موانع روبرویش نشان داد اما در وقتی همه خوابیم می خواهد اشکالات این سینما را بگوید و دقیقا مشکل همین جاست بهرام بیضایی هم در مقابل دوربین اش فیلتر می گزارد فیلتری که خیلی ها را از روایت صادقانه جامعه شان دور کرده فیلترهایی که گاه آنقدر زیاد می شوند که موجود ترسناکی را می بینیم به نام بهمن قبادی که در صدای آمریکا نشسته و به طرز مضحکی از رسیدنش به ازادی سخن می گوید !!! و درک ناموزون اش را از تمام زیبایی های این دنیا به رخ همه می کشد قبادی که فیلم درباره درد و رنج مردم کردستان ساخت اما اثری صادقانه نساخت اثری که حتی لحظه ای درون هنرمند را با اثرش یکی کند و تمام دغدغه هایش را در اثر جاری کند و در کنار هنری که طبیعتا به بودنش نیاز هست فیلمی بشود به نام درباره الی که می شود فیلم رها قدرتمند و صادقانه از اصغر فرهادی که تمام دغدغه هایش نسبت به مدرنیزه قشر متوسط ایران آشفتگی درونی شان در آن جاری و اینچنین شوری در بین همه از منتقدین گرفته تا مردم تا جشنواره های خارجی ایجاد می کند نکته درباره الی همینجاست که نه مثل اخراجی ها برای مردم ساخته شد نه مثل اثار قبادی و پناهی برای جشنواره های خارجی نه مثل وقتی همه خوابیم برای منتقدان و مخاطبان خاص داخل اصغر فرهادی این فیلم صادقانه را ساخت برای خودش برای تخلیه ذره ای از دریای درون خودش و به طرز معجزه آسایی تمام این چیز هایی را که دوستان عاجزانه به دنبالش هستند را یک جا بدست اورد و این می شود مفهوم ازادی برای فرهادی که دقایقی بادبادک بازی الی در کنار دریا جایی که به دور از تمام دروغ ها تناقض ها مشکلات گرفتاری ها رودربایستی های این دنیا آن بادبادک بازی دیدنی را انجام و سپس رها می شود .اقای قبادی ازادی در داشتن یک درون ازاد است تا یک بیرون آزاد داشتن محیط خارجی ازاد طبیعتا خوب است اما نه به خوبی داشتن درون ازاد نیاز اصلی و تلاش ما برای ازادی باید رسیدن که یک ذهن ازاد باشد یک ذهن باز نه اینکه بلیط هواپیما را بخریم ویزای آمریکا را بگیریم برویم در کشوری مثل امریکا بنشینیم و بگوییم که به آزادی رسیدم آقای قبادی ازادی روایت یک لحظه صادقانه از زندگی در سینما است ازادی یک لحظه باد بادک بازی در کنار دریا است ازادی دقایقی همنشینی علی در کنار همسرش و سنتورش در یک پشت بام ساده است آزادی آن لحظه ای که سید گوزنها آن مواد فروش را با چاقو می زند مشکل امروز ما در همه عرصه ها همین است نداشتن مردانی با درون آزاد نداشتن مردان آزاده.