رخ دیوانه از هر نظر ادامه منطقی تقاطع است و تفاوت
کیفیتشان هم با تقدم و تاخر زمان ساختشان نسبت درستی دارد. تم هر دو فیلم و لحن
و نگاه پشتشان نشان میدهد کار یک نفر است، با سلیقه بصری و دغدغههای اجتماعی مشخص که گرچه به
عمق نمیرود ولی اصلاً سطحی و عوامانه نیست. انرژی و تلاش برای جدی گرفتن تماشاگر امروزی و از آن مهمتر جدی گرفتن سینما در تصاویر و روایت روی پرده قابل کتمان نیست و ابوالحسن داودی در بازگشت به فیلمسازی حسابش را از کارگردانهای تنبل یا پر ادعا (یا تنبلِ پر ادعا) سوا کرده است.
محمدرضا گوهری تلاش کرده و در جاهایی موفق شده براساس موضوعی حساس فیلمنامهای
بنویسد که تماشاگر را درگیر کند، بهش رو دست بزند و سرگرمش کند که در برهوت متن و فیلمنامهای که ارزش و ظرفیت فیلمشدن داشته باشد، حسابی جلوه میکند و امتیاز میگیرد. چند اشکال جدی در
بخشبندی روایت دارد، سردستی برگزار کردن یکی دو موقعیت، نقطهعطف و گرهگشایی سادهانگار دارد، تق و لق بودن منطق تغییر راوی و نقطه نظرها در بعضی اپیزودها (یا به تعبیر فیلم، بازیها) اذیت میکند، و ایدهها و اپیزودهایش کیفیت یکسان
و یکدستی ندارد. از همه مهمتر، پایانبندی فیلم است که ظاهراً در سودای اضافهکردن یک رکب و
رودست بزرگ دیگر به تماشاگر به نتیجه معکوس رسیده و کارکرد و تاثیر قبلیها را هم
کم میکند. فیلم بعد از قرار کنار ریل تمام شده و ادامه دادنش کمکی به جذابیت و
تاثیرگذاری آن نمیکند.
منطق داستان و چیدمان کاراکترها اصرار برای توضیح همه چیز و بازی دادن به همه شخصیتها را بی دلیل و نا لازم کرده و انگار نویسندهای که تا این جای فیلم به تماشاگر فکر میکرد، در دقایق پایانی و بازی آخر با جاهطلبی بیموردی دارد به خودش و قدرتنمایی با متن فکر میکند. تاریخ سینما اما گواهی میدهد که برنده واقعی همیشه آدمها و فیلمهایی هستند که روی بخش دوم ماجرا چشم بستند و فروتنانه پشت داستان و کاراکترها ماندند و بیدلیل جلو نیامدند.
ایده اصلی و جذاب فیلم – لااقل برای من – عینی کردن فضا و دنیای مجازی و استفاده از آن برای جذاب کردن موقعیتهای داستانیست؛ این که هر چیزی حتی اگر دقیق و کامل هم نشان داده شود، دلیلی ندارد که واقعی باشد، درست مثل هویت آدمها در فضای مجازی یا شبکههای اجتماعی. اگر فیلم روی پرده هم در اندازههای این فکر مرکزی بود، قطعاًً با یک فیلم ماندگار و درجه یک طرف بودیم. تا همین جا هم این ماجرای توهم واقعیت در جهان مجازی و هویت جعلی/واقعی در دنیای وب امکانات خوبی فراهم کرده تا قصه فیلم از تب و تاب نیفتد و در عین حال قلابی هم نباشد. جعل در منطق فیلم جزء مهمی از سبک زندگی شخصیتهای خوره اینترنت داستان است و قدرت و تواناییشان برای بازی دادن همدیگر هم بیشتر از این که هوششان را برساند، وبباز بودنشان را نشان میدهد. رخ دیوانه با این تمهید و ایده مرکزی از چند خطر و محدودیت و گاف مرسوم سینمای ایران موقع نمایش زندگی و روزمرگی جوانانه به سلامت عبور کرده است.
مخالفان فیلم نگاه انتقادی پشت ماجراها را ارتجاعی میدانند و آن را حمله به امکانات فضای مجازی میدانند.
این که وب و شبکههایی چون فیس بوک منشا خیرات و عامل اتفاقات مثبت زیادی هم هست، آسیبشناسی آن را زیر سوال نمیبرد، آن هم در
این جا و امروز که کثرت استفادههای غیر متعادل (به دلیل وضعیتهای غیر متعادل) درصد آسیبهایش را بالاتر
برده است. از این تفسیر و تحلیلها که بگذریم، این روزها فیلم با موضوع فیس بوک و قرارهای اینترنتی
چند تین ایجر سوژه جذاب و بهروزیست. این حواسجمعی و زمانبندی درست حتی اگر
هدف یا حاصلی جز پر فروش کردن فیلم و گیشه موفق نداشته باشد، باز هم - به قول فیس
بوک بازها – لایک دارد!
پینوشت: ظاهراً تک و توکی فیلم در جشنواره امسال هست که با سینما شوخی ندارند، ما هم با آنها!