Print

هيچ كدام از مخالفان حرفه‌اي دوم خرداد، آن چيزي را نگفتند كه شما گفتيد

سينماي ما - سيف‌الله داد معاون سينمايي سال‌هاي 1376 تا 1380 و كارگردان سينما در پاسخ به سخنان مجيد مجيدي كارگردان سينماي ايران درباره‌ي ابتذال در سينماي ايران يادداشتي را منتشر كرد.

داد در اين يادداشت ديدگاهها و نظراتش را مطرح كرده كه با تيتر«گله بي‌مناسبت مجيدي از خاتمي» نوشته است: «يكي از گله‌هاي من به آقاي خاتمي هم همين مساله بود، چرا كه علي‌رغم علاقه‌اي كه به شخصيت ايشان دارم، بايد بگويم كه در دوره‌ي ايشان هم علي‌رغم فضاي آزادي كه وجود داشت، چيزي جز ابتذال نصيب سينماي ما نشد.»

اشتباه نکنيد: اين جمله بخشي از استيضاح آقاي مهاجراني در مجلس پنجم نيست؛ اين را شخصيت‌هاي شناخته شده جناح مخالف خاتمي و به ويژه تندروهاي آنها نگفته‌اند؛ اين جمله‌اي از سخنراني آقاي مجيد مجيدي سينماگر برجسته کشورمان است که در سمينار نقد سينماي اجتماعي و سينماي ديني در دانشگاه علامه طباطبايي بيان کرده و به نقل از خبرگزاري ايسنا بعضي مطبوعات آن را چاپ کرده‌اند. از آنجا که در اين جمله جمع‌بندي غيرمستدل و غير منصفانه‌اي از يک دوره صورت گرفته و به ويژه آقاي خاتمي با تلويح نزديک به تصريح مسئول يک ابتذال موهوم و تمام عيار در سينماي ايران معرفي شده است، و از آنجا که گوينده اين سخن شخصيت تأثيرگذاري چون آقاي مجيدي است، سکوت در برابر اين جمله را جوانمردانه نمي‌دانم چرا که اگر چنين ابتذال گسترده‌اي گريبان سينماي ايران را گرفته طبعاً مسئول اول آن در دولت نخست خاتمي من بوده‌ام و حق نيست بگذاريم اين گناه به گردن شخص شريفي چون خاتمي بيفتد. از طرف ديگر گاهي گوينده سخن از خود سخن مهمتر است و حتي دليل بر صحت سخن و مدعا تلقي مي‌شود. مردم (عوام بيشتر و خواص کمتر) اگر گوينده را داراي اعتبار مناسبي بدانند، مادام که خلاف آن ثابت نشود، گفته‌ها و ادعاهاي او را بدون تحقيق مي‌پذيرند. اينجاست که گوينده مي‌تواند با يک جمله کاري کند که از توان يک کتاب و صد روزنامه خارج است: او مي‌تواند همچون ساير قدرتمندان، تاريخ را بنويسد! البته با اين تفاوت که قدرت او مدني است و از اعتبار و شخصيتش ناشي مي‌شود و نه دولتي و ناشي از اراده و فرموده و امثال آن. آقاي مجيدي هم به دليل ساخت فيلم‌هائي که مورد پسند مردم، مسئولان، جشنواره‌هاي داخلي و خارجي قرار گرفته است، مثل شماري ديگر از هنرمندان، نويسندگان، روحانيان، و اصولاً شخصيت‌هاي مدني در چنين جايگاهي قرار دارد و لذا اين جمله که در زمان خاتمي «چيزي جز ابتذال نصيب سينماي ما نشده است»، وقتي از زبان چنين شخصيتي صادر شود، تأثيري تاريخ‌نويسانه و تاريخ سازانه خواهد داشت و بر ضمير مخاطبان نقش خواهد بست. بنا براين علي‌رغم علاقه‌اي كه به شخصيت ايشان دارم، لازم مي‌دانم در حد مسئوليت و اطلاعات خود و به عنوان کسي که نيمه اول آن دوران با مديريت اينجانب در عرصه سينما سپري شده است (1380-1376) از کنار اين سخن مجيدي بي‌توجه نگذرم و نشان دهم که اين سخن او متاسفانه هم نامربوط است، هم ناسنجيده، هم متناقض است، و هم تا حدودي سياسي.

از نا مربوط بودن شروع مي‌کنم. سخنراني مجيدي در سمينار نقد سينماي اجتماعي و سينماي ديني صورت گرفته است و مخاطبان هم دانشجوياني بوده‌اند که براي شنيدن نظرات فيلمساز محبوبشان درباره اين دو نوع فيلم اجتماع کرده‌اند. پس طبيعي است که سخنران در حد دانش خود از فيلم‌هاي شاخص اجتماعي و ديني در سه دهه گذشته، نقش مديران و سياستهاي پيدا و پنهان در فراز و فرود اين فيلمها، فيلمسازان شاخص اجتماعي و ديني و احياناً تأثير تغيير سياستهاي کلان در جذب يا دفع آنها به عرصه اين دو نوع فيلم، دلايل استقبال يا عدم استقبال مردم و مسئولان به اين فيلمها، و... سخن بگويد.

اما مجيدي ترجيح مي‌دهد به جاي اين کار پس از ذکر سخناني در باب وضعيت دانشجويان و موضوع فرار مغزها و نابساماني امکانات دانشگاه‌ها، به تاريخچه ساخت فيلمهاي خود بپردازد و با اشاره به ساخت نخستين فيلم خود (سالها قبل از دوم خرداد) بگويد که «شايد اگر حمايت‌هاي رهبر معظم انقلاب از فيلم «بدوك» صورت نمي‌گرفت، من ديگر هيچ‌گاه موفق نمي‌شدم، فيلم بسازم. اما مقام رهبري پس از اين‌كه فيلم را ديدند به حمايت از آن پرداختند و حتي برخي مديراني كه به مخالفت با آن پرداخته بودند را نيز بركنار كردند.

با اين حال شرايط آن چنان برايش سخت مي‌شود که به‌مدت 3 سال حرفه سينما را رها كردم و به سراغ ميوه‌فروشي رفتم. واقعا مگر هنرمند از چه آستانه تحمل برخوردار است و روزي اين تحمل به پايان مي‌رسد.»

و بعد به ساخت فيلم «بچه‌هاي آسمان» (در دوران ماقبل دولت خاتمي) مي‌پردازد که: «اين فيلم، هم فيلمي اجتماعي بود ... اما با اين حال، هيچ نهادي در كشور نبود كه فيلمنامه اين فيلم را رد نكند. .. اما همين فيلم هنگامي كه به اسكار رفت، همه مسوولان با آن عكس يادگاري گرفتند.» و در ادامه با اشاره به لزوم وجود تحمل انتقاد در جامعه براي سينماي اجتماعي و ضرورت ايجاد فضاي مناسب براي بروز خلاقيت و همچنين نترسيدن از سخنان تازه مي‌پردازد: «لازم است فضايي براي بروز خلاقيت‌ها فراهم آوريم و توجه داشته باشيم كه با دوفيلم هيچ دولتي از بين نمي‌رود، چرا كه ما اعتقاد داريم پايه‌هاي اين انقلاب بسيار محكم است.... لذا بهتر است نگران نباشيم و كمي فضا را باز بگذاريم تا نسل‌هاي بعد هم بيايند و حرف بزنند. كنار اين حرف‌هاست كه خلاقيت‌ها بروز مي‌كنند و اگر در هر زمينه‌اي جلوي خلاقيت‌ها گرفته شود، بلافاصله ابتذال رشد خواهد كرد.»

درست در همين لحظه که سخنران به يک نکته راهبردي مهم درباره منشاء ابتذال و رشد آن به دليل جلوگيري از خلاقيت‌ها اشاره مي‌کند، ناگهان اين نظر نامربوط را به زبان مي آورد: «يكي ازگله‌هاي من به آقاي خاتمي هم همين مساله بود، چرا كه علي‌رغم علاقه‌اي كه به شخصيت ايشان دارم، بايد بگويم كه در دوره‌ي ايشان هم علي‌رغم فضاي آزادي كه وجود داشت چيزي جز ابتذال نصيب سينماي ما نشد»!! مي‌بينيم که تا اينجا نه بحث درباره خاتمي بوده و نه خاتمي در دوران خود به جلوگيري از خلاقيت‌ها اهتمام داشته و نه با حرف‌زدن نسل‌هاي بعد مخالف بوده بلکه همه مي‌دانيم که خاتمي درست عکس اين جهات متحجرانه عمل مي‌کرده است. با اين حال بدون هيچ ربط وثيق و شبه وثيقي، از خاتمي ياد مي‌کند آن هم به عنوان کسي که تنها چيزي که نصيب سينماي ايران کرد، ابتذال بود و بس!

توضيح آن که با توجه به موضوع سمينار که نقد سينماي اجتماعي و سينماي ديني است، فقط به يکي از اين دلايل سير سخن ايجاب مي‌کرد که از خاتمي ذکر خير! شود: يا به دليل عدم حمايت و مانع تراشي در برابر اين دو نوع فيلم و در نتيجه تضعيف يا نابود شدن اين دو گونه سينمائي؛ يا به دليل عدم توجه مثبت يا منفي و بي‌توجهي به بهبود يا بدبود آنها؛ و يا به دليل مورد توجه و حمايت قرار گرفتن اين دو نوع فيلم و در نتيجه باليدن و رشد آنها؛. در صورت اول و دوم سياستها و مديريت آن دوران بايد شماتت و ملامت شوند، و در صورت سوم بايد مورد تحسين قرار گيرند.

اما مجيدي به خوبي به خاطر دارد که در دوران خاتمي نسبت به سينماي ديني و اجتماعي نه تنها بي‌توجهي يا کارشکني نشد، بلکه براي اولين بار در تاريخ سينماي ايران سينماي اجتماعي و سينماي ديني صاحب جشنواره خاص شدند و توليد سالانه چنين فيلم‌هائي به عنوان بخشي از سياست متنوع‌سازي توليدات سينمائي و هدايت کلان محصولات داراي بودجه حمايتي مشخص و ظرفيت توليدي معين شدند. فيلمهاي واقعاً اجتماعي زيادي در اين دوره ساخته شد که شاخص‌ترين آنها فيلمهاي رخشان بني‌اعتماد، تهمينه ميلاني، رسول صدرعاملي، عليرضا داودنژاد، بهرام بيضائي، بهمن فرمان آرا، بهروز افخمي، سامان مقدم، مسعود کيميائي، ابوالحسن داودي، جعفر پناهي، فريدون جيراني، احمدرضا درويش، رسول ملاقلي پور، رضا مير کريمي، و.... بود. همين فيلمها بودند که جشنواره سينماي اجتماعي آبادان را رونق بخشيدند، کما اينکه جشنواره سينماي ديني حقيقت که در يزد برگزار شد، پذيراي فيلم‌هائي شد که با گرايش و درونمايه ديني ساخته مي‌شدند. آقاي مجيدي به عنوان فيلمسازي که در بسياري از جشنواره‌هاي داخلي و خارجي حضور يافته به خوبي مي‌داند که نفس وجود جشنواره موضوعي تا چه حد در ترغيب سينماگران به ساخت فيلم‌هائي با درونمايه‌هاي مورد نظر مؤثر است. اگر همين مختصر يادآوري کافي باشد، به اين نتيجه مي‌رسيم که اگر در آن سخنراني لازم بود از دوران خاتمي ياد شود، بايد موفقيت‌هاي (ولو نسبي و قطعاٌ همراه با آزمون و خطاي) آن دوره را در رشد سينماي ديني و اجتماعي دليل بر صحت سخن خود مي‌گرفت که «اگر ما بخواهيم به هنرمندان بگوييم تنها در مسيري خاص حركت كنند، هيچ‌گاه شاهد خلاقيت‌هاي آنان نخواهيم بود».

اما ايراد ديگر اين جمله ناسنجيدگي و غيرعلمي بودن آن است. تاکنون هيچ يک از مخالفان حرفه‌اي سينماي دوران اصلاحات اعلام نکرده‌اند حاصل آن دوران فقط ابتذال بوده است؛ حداکثر مدعي شده‌اند از تعداد فيلمهاي ارزشي کاسته شده و تعدادي فيلم مبتذل هم ساخته شده است. اين آقاي مجيدي است که کل حاصل آن دوران را يک کاسه زير سؤال مي‌برد و به قول معروف گز نکرده پاره ميکند. بايد از اين سينماگر عزيز پرسيد آيا واقعاً از دوران خاتمي چيزي «جز ابتذال» نصيب سينماي ما نشد. يعني دستاورد آن دوران فقط و فقط ابتذال بوده است و ديگر هيچ؟! يعني مثلاً تمام فيلمهائي که در آن دوران ساخته شد، بلا استثناء مبتذل بوده‌اند يا اين که استثنائاتي هم در کار بوده است؟ اگر بلا استثناء همه مبتذل بوده‌اند، تکليف فيلمهاي «رنگ خدا»، «باران» و «بيد مجنون» خود شما چه مي‌شود؟ همينطور تکليف ده‌ها فيلم ديگري که پوراحمد، بني‌اعتماد، ميلاني، فرمان‌آرا، حاتمي کيا، صدرعاملي، کيميائي، جبلي (بله حميد جبلي!)، و.... ساختند چيست؟! اما اگر معتقديد آش به اين شوري هم نبوده و آثار غير مبتذل هم داشته‌ايم، بگوئيد چند درصد آثار آن دوران مبتذل نبوده‌اند.

هر درصدي که ذکر کنيد، نشان مي‌دهد برخلاف ادعاي جمله عجيب شما، جز ابتذال چيزهايي نصيب سينماي ما شده است و شما به دليلي نامعلوم اين همه آثار برجسته را نديده گرفته‌ايد و چند فيلم (واقعاً چند فيلم؟) را که مبتذل دانسته‌ايد، کل سينماي دوران خاتمي فرض کرده‌ايد و خاتمي را چنين سخت‌گيرانه متهم به چيزي کرده‌ايد که واقعيت نداشته است. اين غير علمي سخن گفتن و ناسنجيده گوئي است. البته يادمان باشد که روشن نشده تعريف آقاي مجيدي از ابتذال چيست و ايشان چه فيلمي را مبتذل مي‌دانند و اگر فيلم مورد پسند شخصيتي مثل «هامون» با فيلم مورد پسند قهرمان فيلم «آواز گنجشکها» متفاوت باشد، کدامشان مبتذل است و چرا، و در اين صورت آيا نقش دولت مجبور کردن قهرمان «آواز گنجکشها» به ديدن فيلمهاي مورد پسند آقاي «هامون» (و يا بر عکس) است و آيا قهرمان «آواز گنجشکها» و بچه‌هاي فيلم «بچه‌هاي آسمان» چه نوع فيلم‌هايي را بايد ببينند و آيا آنها حق دارند فيلمي را ببينند که از نظر قوانين مصوب کشور فاقد اشکال است، اما به نظر آقاي مجيدي مبتذل است، و سؤالات فراواني از اين دست که اگر آقاي مجيدي پاسخ آنها را داشته باشد، شايد به نتايج عملي‌تر و قانوني‌تري برسد و در بيان آن ادعاي عجيب علاوه بر انصاف دقت علمي را نيز رعايت کند.

اما ايکاش مي‌شد به دو ايراد تناقض‌گوئي و سياسي بودن اين جمله اشاره نکرد. مجيدي از يک طرف تصريح مي کند که: «اگر در هر زمينه‌اي جلوي خلاقيت‌ها گرفته شود، بلافاصله ابتذال رشد خواهد كرد.» اما بلافاصله ادعائي خلاف سخن فوق را مطرح مي‌کند: «بايد بگويم كه در دوره‌ي ايشان هم علي‌رغم فضاي آزادي كه وجود داشت چيزي جز ابتذال نصيب سينماي ما نشد»!! و به اين ترتيب مخاطب را بلاتکليف مي‌گذارد که بالاخره رابطه فضاي آزاد با ابتذال چيست؟ آيا ابتذال زائيده فضاي آزاد است و يا مولود فضاي بسته؟ اگر ابتذال زائيده فضاي آزاد باشد، پس چرا مجيدي خواهان باز شدن فضا مي‌شود و به مسئولان اندرز ميدهد که « بهتر است نگران نباشيم و كمي فضا را باز بگذاريم تا نسل‌هاي بعد هم بيايند و حرف بزنند. كنار اين حرف‌هاست كه خلاقيت‌ها بروز مي‌كنند» و اگر تعالي نتيجه آزادي باشد، در اين صورت چرا در دوره خاتمي به زعم آقاي مجيدي اين تئوري صد در صد نتيجه عکس داده و جز ابتذال چيزي به بار نياورده است؟ با اين تناقض چه بايد کرد. ممکن است مجيدي پاسخ دهد که آنچه در دوره خاتمي در سينما رخ داد، آزادي نبود بلکه هرج و مرج، آنارشي، رهاسازي، و آزادي بدون مديريت بوده است و به همين دليل حاصل آن دوران ابتذال بوده است. ما هم مي گوئيم اولاً بفرمائيد آقاي خاتمي که فرق بين هرج و مرج با آزادي را نمي‌دانسته و ظرف هشت سال رياست جمهوري هم متوجه آن نشده، چه حسني دارد که شما را به شخصيت او علاقمند کرده است؟! مگر مي‌شود هر بار که نام شخصي را در جمع مي‌آوريم، اول از علاقمندي و ارادت خود به او بگوئيم بعد چنان عيب عجيبي به او نسبت دهيم که شنونده سر در گم بماند از اين شيفتگي و علاقه بي‌دليل؟! از اين گذشته از هنرمند تيزهوشي چون آقاي مجيدي انتظار نمي‌رود با به کار بردن کلمه آزادي به جاي هرج و مرج، هم به مفهوم آزادي، هم به شنونده، و هم به گوينده ستم کند. چرا که آزادي که علي (ع) در مدح آن مي‌فرمايد «بنده کسي مشو، چرا که خداوند تو را آزاد آفريده است»، با پديده زشت هرج و مرج يکي دانسته مي‌شود. ستم به شنوندگان است زيرا يکي از مهمترين آموزه ‌هاي انقلاب اسلامي را که خون‌هاي زيادي در يک صد سال اخير به پاي آن ريخته شده، در ذهن آنها مشوه مي‌کند و مي‌پندارند که پدرانشان براي خواسته‌اي انحرافي انقلاب کردند و قانون اساسي که نوشتند، بدون کلمه آزادي صحيح‌تر خواهد شد! و ستم به خودگوينده است چرا که او را به آزادي ستيزي عملي متهم مي‌کند منتها در لفافه دفاع از باز کردن «کمي فضا» و فراهم آوردن فضا براي «بروز خلاقيت‌ها».

پس ناچاريم بپذيريم استفاده از اين جمله عجيب بدون هيچ دليل منطقي، حتماً به دليلي فرا متني صورت گرفته و به اين ترتيب مي‌رسيم به آخرين ايرادي که مطرح کرديم: تا حدودي سياسي بودن اين جمله! يعني وجود نوعي تعمد براي وصل کردن نام خاتمي به ابتذال، آن هم ابتذال پر و پيمان! اگر واقعاً حاصل سياستهاي وزارت ارشاد در آن سالها ابتذال محض بود، حق بود از آن دوران به عنوان دوران مهاجراني، داد، مسجد جامعي، و... يا دوران اصلاحات، و يا سالهاي 80-76 يا 84-80 و... ياد کند نه آن که اين وصله را به قباي آقاي خاتمي بچسباند و از گناه بنده و امثال بنده بگذرد. در زمان خاتمي که شأن وزير و معاون وزير در حد امر بر پائين نبود که تصور شود فقط مجري بوده‌اند و سياست را رئيس جمهور تعيين و ابلاغ مي‌کرده است. اگر اين‌طور بود که مسئول سينما شخص رئيس جمهور است که در ارديبهشت 78 بايد به جاي آقاي مهاجراني آقاي خاتمي را استيضاح مي‌کردند! پس آيا احتمالي به جز سياسي بودن اين جمله باقي مي‌ماند؟ به عبارت صريح‌تر آيا ممکن است مجيدي خاتمي را فردي نامناسب براي رياست جمهوري بداند و لذا احساس تکليف کند که در سخنراني هايش (از جمله در دانشگاه امام صادق(ع)) به مخاطبان خود به نحو غير مستقيم القا کند که بازگشت خاتمي يعني رواج مجدد ابتذال؟! يعني نوعي تبليغ مواضع سياسي با چراغ خاموش؟

اين پرسشي است که اين گله‌گذاري بي‌مناسبت و ادعاي بزرگ و غير قابل اثبات اما کوبنده به ذهن متبادر مي‌کند. صد البته مجيدي مثل هر شهروند ايراني حق دارد با نامزدي خاتمي مخالف يا موافق باشد و براي آنچه صحيح و حق مي‌داند عمل کند و از اجر اخروي و دنيوي آن بهره‌مند شود، اما صداقت ديني چه بسا حکم کند که اين موافقت يا مخالفت نه از طريق القاء شبهه، نه از طريق تلقين رواني، نه از طريق اتهام زني و وارونه کردن تاريخ، بلکه با صداقت و مروت و به روشني صورت بگيرد. مطمئناً روش دوم بسيار آموزنده خواهد بود و نسل جوان را به مروت انساني و اخلاق اسلامي و اشاعه مدنيت ديني بسيار شيفته خواهد کرد و مردم‌سالاري ديني روراست و بدون کلاه شرعي را در زمانه‌اي که نرخ نمد به شدت در حال افزايش است، بهتر رواج خواهد داد.»

والسلام.

سيف‌الله داد 15 آذر


Print
منبع خبر : ايسنا
شنبه,16 آذر 1387 - 18:43:56