Print

افشاگر

سینمای ما - کاوه اسماعیلی:  این مطلب ستایش از یک برنامه یا یک شخصیت تلویزیونی تاثیرگذار و بحث انگیز است.آن هم در زمانی که سینمای ما اینقدر مریض است که یکی از مهمترین فصلهای اکرانش شوری بین تماشاگران بر انگیخته نمی کند و بحثی ایجاد نمیکند.از برنامه ای تعریف می کنم که در یکی از درخشان ترین برنامه هایش آنقدر به ظرافت ترویج اخلاق کرد که منادیان بازیابی ارزشهای نو و کهنه در همین سینمای خودمان باید از آن درس یاد بگیرند.سینمایی که آواز گنجشکهایش آنقدر باسمه ای و پیش پا افتاده قرار بود تماشاگر را به یاد اخلاقیات بیندازد و سه زنش حتا آنقدر شناخت کوچکی از مدیومی که در ان قرار گرفته ندارد که تابلوی اعتراضی که بر دست گرفته به بازی کودکانه ای بیشتر شبیه است.و دعوتش که هنوز در شناخت آدمهایی که قرار است این ارزشها را به کار گیرند فرسنگها فاصله دارد.و در میان این سینمای به ظاهر پر طمطراق یک برنامه تلویزیونی که قالب پخشش در زبان امروز به زرد و پر حاشیه معروف است بدون آنکه ادعایی در این امر داشته باشد کارکرد اجتماعی و رسانه ای خود را در پاک ترین شکل ممکن ارائه میدهد و چیزی که ما از آن به عنوان تعهد نام میبریم در لحظه لحظه ان به چشم می خورد.
باید الان از عادل فردوسی پور و برنامه اش تعریف کنم انهم موقعی که بیشتر از هر زمان دیگری مورد هجمه طیف جدیدی از مخالفان خود قرار گرفته.کسانی که معتقدند فردوسی پور با تولید آیتم افشای داستان دکارمو که به زعم آنان یک کار بیهوده و زرد و حاشیه ای محسوب میشد یکی از دلایل رفتن افشین قطبی بوده.
یکبار دیگر داستان دکارمو را مرور کنیم.دکارمو ،بازیکن برزیلی که افشین قطبی از او به عنوان یکی از بازیکنان سطح بالای لیگ برزیل نام میبرد با دریافت مبلغی قابل توجه به محبوبترین باشگاه فوتبال ایرانی و تیمی که هزاران جوان ایرانی رویای بازی کردن در آن را در سر دارند می پیوندد و البته با بازیهای ضعیف انتقاداتی را هم به دنبال خودش دارد.اما افشین قطبی دائما سابقه او را درلیگ برزیل را یادآوری میکند.و حالا برنامه نود و در راس آن عادل فردوسی پور وظیفه رسانه ای خودش می بیند که صحت و سقم این ماجرا را پیدا کند و نتیجه ان میشود که از آن مطلعید.دکارمو از پرسپولیس اخراج میشود و با فاصله کمی بعد از آن افشین قطبی هم با تمام حمایت مردمی که داشت از پرسپولیس میرود.
عادل فردوسی پور در تمام سالهای گذشته چنین رویه ای داشته و تا جایی که اجازه داشته و با توجه به شرایط، توان آن را در خود می دیده به افشای برخی روابط و اتفاقات و ضعف ها و سوء مدیریتها پرداخته اما چه شده که طیف طرفدار قطبی که خو را درمسیر فردوسی پور و جریان فکری او میدید اینگونه عنان از کف داده به حمله به او مشغول است.و کنایه آمیز آنجاست که برای اولین بار هر دو جریان فکری در مخالفت با عادل همراه است.چه داریوش مصطفوی یعنی صاحبان قدرت چه طرفداران افشین قطبی .پس مصلحت این بود که این بار از افشای حقیقت سر باز زند.داستان برایتان آشنا نیست؟چند فیلم با این مضمون دیده اید.با مضمون افشاگری و نقب زدن به دل حقیقت بدون در نظر گرفتن مصلحت.برای نوشتن این مطلب یکبار دیگر فیلم نمونه ای این ژانر را دیدم.یعنی همه مردان رئیس جمهور.....شاید افشای رسوایی واترگیت چندان با افشای رسوایی دکارمو همسان نباشد.شاید نتیجه عمل و ریسک عادل فردوسی پور را نتوانیم با تهوری که باب وودواد و کارل برنستین داشتند را در یک کفه ترازو قرار دهیم اما در دایره کاری و شرایط موجود و نفس و ذات این عمل شباهت کم نمی بینیم.
فردوسی پور در برنامه اولش جریان دکارمو را به کوتاهی و گذرا شرح داد.هر چند که نکته ای تکان دهنده را افشا کرد.یعنی حضور یک کره ای در باشگاه قبلی دکارمو.یادتان هست که باب وودوارد هم اولین بار نام یکی از کارکنان کاخ سفید را در دفترچه تلفن سارقین واترگیت پیدا کرد و همین روزنه ای شد برای او. رسانه های محافظه کاری مثل برنامه جهانگیر کوثری تمام تلاششان را برای ماست مالی کردن قضیه به کار گرفتند.ذی نفعان ماجرا(قطبی و مصطفوی) را به برنامه خویش آوردند و با برزیل تماس گرفتند و به دروغ مدعی شدند که دکارمو در برزیل بازیکن سرشناسی است.همین آقای کوثری کسی است که اعتقاد دارد که در برنامه خودش تحلیل جدی فوتبال ارائه میدهد و و برنامه هایی چون نود را به زرد بودن و توجه به حاشیه ها محکوم میکند.(و کنایه آمیز است که همسر جهانگیر کوثری یعنی خانم رخشان بنی اعتماد خالق فیلم به شدت محافظه کارانه خون بازی در مقابل فیلم افشاگرانه و رادیکال سنتوری است.)و در برنامه بعدی بود که عادل فردوسی پور هر چه داشت رو کرد و در کنار افشاگری حقیقت حتی اگر به قیمت کم شدن محبوبیتش باشد نکته مهمی را عنوان کرد.او گفت:"مهم این نبود که دکارمو بازیکن خوب یا بدی است.مهم این بود آنطوری که میگفتند بازیکن بزرگی نبوده."یعنی به زبان خودمان دروغ گفتند.و البته اولین واکنش طرفداران قطبی این بود که مسلما او در جریان نبوده و او چنین شخصیتی ندارد.همانطور که در جریان واترگیت سعی بر این بود که قضیه تا حد رئیس جمهور بالا نرود چون باورش مشکل بود.
ماجرای دکارمو برای قطبی گران تمام شد و در نهایت منجر به رفتن او از ایران شد.شاید خیلی هایمان از این اتفاق ناراحت باشیم.شاید فردوسی پور هم راضی به جنین اتفاقی نبود.همانطور که در فصل گذشته به وضوح حتی آن بی طرفی پوشالی خود را هم شکست و به وضوح در جبهه قطبی قرار گرفت.در فیلم "همه مردان رئیس جمهور" سردبیر دو روزنامه نگار جوان خاطره ای از یکی از افشاگری های مطبوعاتی خود برای آنها تعریف میکند که در نهایت واکنش معکوسی از سوی دولت امریکا داشته و منجر به ریاست شخص خبیث تری در اف بی آی شده.سردبیر به آنها میگوید:"من خراب کردم ولی خطا نکردم."
عادل فردوسی پور در آیتم درخشان افشای ماجرای دکارمو تقدس حرفه خویش را نشان داد.یعنی به همان اندازه که ماشین تایپ در فیلم همه مردان رئیس جمهور در جای جای ان نقش مقدسی را بازی میکند.و این تعهد معصومیتی باورنکردنی به سیمای بازیگوش عادل داده.همان معصومیتی که در چهره جرج کلونی در فیلم مایکل کلایتون وقتی به اسبها نگاه میکند هست.و این از نتایج اخلاق است.برایش نگرانم.که اینکه همه این بغضها را در مقابل او جمع کنند و برنامه اش را تعطیل کنند.یا یکی از همان شبهای سرد و خلوتی که در خیابان قدم میزند خنجری ، زخمی ، چیزی به سمتش روانه کنند.مثل وقتی که صدا کلفته به باب وودوارد میگوید تحت خطر است و باب با وهم و ترس در دل تاریکی میدود و در صحنه بعدی صبح آمده و هوا روشن شده....

*افشاگر یکی از ترجمه های نام شاهکار مایکل مان insider است.می توانید در همه مطلب فوق به جای فیلم پاکولاٰ، یعنی «تمام مردان رئیس جمهور» insider را فیلم محوری قرار بدهید.نتیجه قشنگتری هم دارد.من که جرات نکردم.


Print
منبع خبر : سینمای ما
پنجشنبه,7 آذر 1387 - 18:58:34