Print

طلا

سینمای ما - آرمین ابراهیمی: تصویری که «پول نیومن» در «رنگ پول» ساخته ی تحسین شده ی «مارتین اسکورسیزی» از شمایلِ «قهرمان» زمانه ی خودش به جا می گذارد، شاید بی اغراق، بی بدیل ترین و یکدست ترین مٌدل ممکن باشد از کارکتری که «ضد قهرمان» و «قهرمان» و تصویر «مرد ایده آل» و «مرد بازنده» و همه ی مؤلفه های دیگر را در هم ادغام می کند، و به درجه یی از باورپذیری می رسد که دیگر هیچ حرکت اضافه یی بر تکمیل بازی اش لازم نیست.اصلا نیازی به «بازی» نیست.او می تواند این تیپ را زنده گی کند.یعنی از خانه اش راه بیفتد، به گروه ملحق بشود، گریم اش کنند، بروند سر صحنه، جلوی دوربین ها زیر نورها، در جای خودش بایستد و همانی را که پیش از آن بوده، همان آدم را، ادامه بدهد.شاید این همان به ظاهر «کمبود» و «نقص»ی باشد که اغلب طرفدارانِ پول نیومنِ «تیرانداز چپ دست»، پول نیومنِ «لوک خوش دست» و «بیلیاردباز» و همه ی نیومن های پیش از آن در وجودِ قهرمان شان می دیدند و حالا، و در رنگ پول، هر چه زمان می گذشت و فیلم پیش می رفت و قصه پوست می انداخت و کامل تر می شد در وجود این میانه سال مرد حرفه یی موذی –که یک کافه دار ساده به نظر می رسد- اثری از آن قهرمان نمی دیدند و حتی، در بحران، در جاهایی که آدم ساکت با تجربه بایست گرد و خاکی کند و نشان بدهد که دود از کنده بلند می شود و حتا در جاهایی که آدم ساکت می تواند زاویه یی نو از قهرمان بودنش را رو کند، هیچ اتفاق خاصی نمی افتاد.این سوال حتی وقتی فیلم تمام می شود و «ادی فلسون تند دست» بر کاستی ها و اضطراب هایش غلبه کرده و با خودش و جهان اطراف اش به تعادل رسیده و خلاصه از این موج کوچک به سلامت رد شده و معنای «باختن» و «بردن» برایش عوض شده اند سر جایش باقی می ماند.شاید درک این دنیای تازه که طبعا تیپ ها و توقعات تازه هم می طلبد و مردِ رها و عاصی دشت های زرد در آن دیگر اعتبار و ارزشی ندارد، شاید این دنیای تازه که قهرمان اش بایست یک بیلیاردبازِ ساده باشد، باید با قوانین مضحک و کوچک آدم ها و دنیاهای کوچک راه بیاید، شاید درک همه ی این تغییراتِ اساسی و مرموز و پیچیده –که هر آن احتمال می دهد قهرمان بی فتح و نشانی از پا در بیاید و در بی رنگی و سکوت و تاریکی حتا جان بدهد- برای خیلی ها آسان نبود.همانطور که تغییرات دهه ها گریبان خالقان اصلی این آثار یعنی فیلمسازان را نیز چسبید و خیلی از فیلمسازان بزرگ در چرخ های مکانیسم های جدید زیر مجموعه یی از حوادث ناگهانی و برخوردهای عجیب مخاطبان لِه شدند و خودخواسته و ناخواسته به کناره رفتند.فیلمسازانی نظیر «مایکل چیمینو» که نمی خواستند همرنگ سلیقه ی دوره های جدید بشوند به سرعت سقوط کردند و، دیگران، که باقی ماندن را به هیچ قیمتی رها نمی کردند، ایستادند، و حرف های تازه یی از دل این سیستم بیرون کشیدند.رنگ پول، محصول همان دوره است.دوره یی که اسکورسیزی به خوبی می دانست چه وضعی برقرار است و می دانست زمانه ی کدام قهرمان را دارد فیلم می کند.این از هوشمندی نیومن و اسکورسیزی است.حتی اگر با دقت بیشتر به کارنامه ی پٌر بار نیومن –که بیش از هشتاد بازی کوتاه و بلند سینمایی و تلویزیونی دارد- نگاه کنید نه به ساده گی، بل که با کنار گذاشتن تعصب و افراط در علاقه، می بینید که رنگ پول از بیشتر بازی های پیش از آن اش بهتر است.زیرا قبل از آن نیومن بایست «قهرمان» می بود.همین.اما در رنگ پول نیومن بایست در قالب کامل ترین قهرمان عصرش همه ی تصورات را در هم می شکست و قهرمان را نابود می کرد.و این، شاید ظریف تر از هر گونه ادایی باشد که او در جوانی در غالب های هیجان انگیز بروز می داد.کاری که بعد از آن هم در چند فیلم جمع و جور نظیر «مرد چاق و پسر کوچک / رولند جافی»، «گرگ و میش / رابرت بنتون» و «Nobody's fool» فیلم بسیار خوب دیگری از بنتون که اتفاقا در این فیلم نیومن شاید کامل ترین بازی هایش را ارائه می دهد، انجام داد.چون چیزی که برای او مهم بود، جٌدا از شکستن بنایی که عرض شد، رسیدن به اصلِ «بازی» بود.مرتبه یی که ممکن بود طرفداران اش را ناامید کند اما خودش حس می کرد که به نقطه یی از بازیگری رسیده که پیش از آن برایش ممکن نبود.حتی بازی های کوتاهی در «وکیل هادساکر» اثر «برادران کوئن» که ممکن است برای خیلی ها قابل قبول نباشد، برای او تجربه بود و از آن ها با احترام یاد می کرد.بایست قبول کنیم که هر هنرمندی پیش از دیگران بر کارنامه ی خودش تسلط دارد.همینطور که بیشتر طرفداران «رابرت د نیرو» از بازی های اخیرش در کارهای کمدی ناراضی اند و فکر می کنند که هنوز دوره ی «گاو خشمگین» و «روز روزگاری در آمریکا» است و او نباید به شکستن شمایل اش ادامه بدهد و بیش از این در سینمای مصرفی فرو برود.در حالی که خود دنیرو بهتر از هر کسی لایق این تصمیم گیری است.چرا که او خود پیش از همه موقعیت هایش را می سنجد و بیش از همه به فکر پرسونایی ست که در طی این سالهای سخت از خودش به جا گذاشته.شاید تعجب برانگیز باشد اما بازی‌ای که د نیرو در «ملاقات با والدین» و «تحلیلش کن»ها ارائه می دهد به مراتب از بازی اش در «پدرخوانده» کامل تر است.قبول ندارید؟


Print
منبع خبر : سینمای ما
سه شنبه,9 مهر 1387 - 2:55:51