Print

مسعود کیمیایی: اين دوست روغن و آهن و فرمان را دوست دارم

امیرحسین بزرگزادگان


سینمای ما - رابطه هنرمندان ما با ماشین و ماشین بازی چیست، جدا از استاد مسعود کیمیایی، در این گزارش پیمان قاسم خانی و فرزاد حسنی هم درباره رابطه‌شان با اتوموبیل اظهار نظر کرده‌اند... 


مسعود کيميايي: من اين دوست روغن و آهن و فرمان را دوست دارم


بايد درباره اتومبيل هم بنويسم. در حالي که در نقد فيلم متهم مي شوم که از اتومبيلت بيرون بيا و طبقه پياده رو را ببين. در حالي که در همين سينما، قبل از پيدايي اين نسل منتقدان نسل سوم و چهارم، اساس فيلم هاي خياباني و پياده رويي را اين بنده گذاشتم. به هر حال... جاده، حرکت، خيابان يکي از بودهاي زندگي است و اتومبيل وسيله، اما اين وسيله شکل تلويزيون، به خانواده ات مي آيد. وقت مي خواهد تو را بايد به شو ببرد. در خيابان دوست پنهان توست. اتومبيل يعني ترافيک، ترافيک به طور قطع نماينده يک فرهنگ است. اتومبيل که در تنهايي با توست. در سفر با توست. در شهر با توست. پس در زندگي هم با توست. من اين دوست روغن و آهن و فرمان را دوست دارم. حتي اگر به اجبار آن را بفروشم در خيابان چشمم به دنبال اوست. چون با هم زندگي مشترک داشته ايم. آهن و روغن و فرمان نيست. براي من موسيقي پخش مي کند و مرا در تنهايي حفظ مي کند. پس رفاقت مي خواهد.


فرزاد حسني: باید پیاده باشم

 

از اتومبيل بدم مي آيد چون خيلي چيزها را از من مي گيرد. اتومبيل فرصت پياده روي را از من مي گيرد. چرا بايد شهري را که پر است از جذابيت، از دست بدهم. مغازه ها، آدم ها، نشستن توي پارک، قدم زدن لابه لاي کتاب ها، شهر کتاب، خوبه که هنرمند با مردم بودن را تجربه کند، با مردم بودن شايد بهتر از ديدن رفقا و آشنايان باشه که وقتي تو را مي بينند فقط مدح و ستايش ات مي کنند. تو بايد ايرادات کارت را هم بداني، تو بايد نقد بشي و اگر پشت فرمان باشي اين فرصت را از دست مي دهي،من با پياده روي، همنشيني توي تاکسي، توي پارک ، از بين مردم سوژه پيدا مي کنم، اين همان حس ژورناليستي است که بودنش را دوست دارم؛ سوژه هاي اجتماعي دوست داشتني براي ترانه، راديو، تلويزيون و... البته طبيعتاً آدم با اتومبيل خيلي راحت تر و سريع تر به کارهايش مي رسد اما من به شخصه حوصله تصادف، خراب شدن و بقيه مشکلات پشت رل نشستن را ندارم.پس ماشين نمي خرم و مثل تمام اين سال هايي که از پشت رل نشستن طفره رفتم باز هم پياده به کارهايم مي رسم. تمام اين ماشين هايي که داخل خيابان است و کار مرا راه مي اندازد، متعلق به من اند، اما براي زمان کوتاهي، مدام هم جايشان را به ديگري مي دهند.


پیمان قاسم‌خانی: مشکل‌ من طرح ترافیک است


 


من خيلي رانندگي را دوست دارم و رانندگي را با يک رنوي دودر شروع کردم. اما آنچه که راننده ها و خود من را اذيت مي کند ترافيک است، چراغ قرمز و راننده هاي بي ملاحظه، چند وقتي است سعي کردم راجع به اتومبيل اطلاعات خودم را از نظر فني افزايش دهم چون با اين وضعيت فعلي، گاهي اوقات بهتر است خود آدم دست به کار شود. زياد جريمه مي شوم، بيشتر به خاطر ورود به طرح ترافيک، اما سعي مي کنم درست رانندگي کنم و هواي ديگر خودروها را داشته باشم.



Print
منبع خبر : آخر هفته اعتماد
پنجشنبه,31 مرداد 1387 - 6:28:23