دانلود

سينمای ما - کجایش پوپولیستی است؟

Print

کجایش پوپولیستی است؟

سینمای ما - محمد تقي فهيم : شايد اگر جريانات ليبرال و رويزيونيست‌هاي انقلاب در تحليل‌هاي خود پيش بيني برگزاري جشن چنين باشكوه و جريان‌سازي را توسط شوراي مركزي جوان انجمن منتقدان مي‌كردند ، دست به كار مي‌شدند تاچاره ي كار را قبل از وقوع آن بينديشند، برگردانند، اما اكنون آب به جوي رفته را چون نمي‌توانند برگردانند، لذا بهترين گزينه گل آلود كردن آب است، تا شايد قلاب هايشان خالي از ماهي نماند.

حال پرسش اين است كه مرز بي‌انضباطي كجاست؟ گروهي صاحب تريبون به منظور تامين اهداف سياسي حزبي خود براي حمله به مخالفان، پاي سينماگران و هنرمندان نجيب، كم ادعا و محجوب و يا منتقدان جوان و زحمت كش عرصه رسانه را به ميان كشيده و هر چه فحش و بد بيراه بلدند، نثار آنان مي‌كنند، اين رويكرد آيا در ترازوي وجدان جايي دارد؟
بعيد است كه وجداني آگاه و تفكري متعهد پيدا شود و آنوقت در برابر توهين به هوش منتقدان و نسبت‌هاي القايي مانند پوپوليست، ميانمايه، عامي، سطحي، جاهل و غيره به سينماگران پرتلاش كشورمان سكوت پيشه كند.

نگارنده در جايگاه يكي از راي‌دهندگان - نمي‌گويم برگزيده ها- در جشن منتقدان و كسي كه در طول حداقل دو دهه فعاليت مستمر نويسندگي، بيش از ‪ ۱۰۰۰‬عنوان مطلب مرتبط با سينما و ديگر فعاليت‌هاي اين حوزه نگاشته است، وظيفه ي خود مي‌داند كه در اين اتفاق سكوت نكند، چرا كه توهين به هنرمندان، غير قابل تحمل و نيازمند پاسخ است، حمله به دولت و حكومت بماند تا خود مسئولين جوابگو باشند.

آيا انتخاب بزرگواراني مانند حاتمي كيا، انتظامي، تبريزي، صدرعاملي، كيانيان، پرستويي، پوراحمد، مجيدي، مير كريمي و تقريبا ‪ ۳۰‬نفر چهره برتر ‪ ۳۰‬سال سينماي ايران، پوپوليستي و از روي سطحي نگري و بر اساس انديشه اي جاهلانه بوده است كه روزنامه‌ها و رسانه‌هايي چند خصوصا كارگزاران به بهانه عدم حضور فقط چند نام يعني كيارستمي، مهرجويي و مخملباف و يك مجله خاص و مدير مسئول آن تا توانسته‌اند در روزهاي اخير القابي به ظاهر روشنفكرانه و كافي شاپي، اما بشدت دستمالي شده و كليشه‌اي را به انجمن منتقدان و ‪ ۲۰۰‬راي‌دهنده و راي آورنده منتسب و متاسفانه اينها را قرباني حمله به دولت و حكومت و مخالفان خود كرده اند.

بي‌اغراق، در همه ي مقاله‌ها و يادداشت‌هاي طويل روزنامه‌هاي حزبي، فقط به چند نام خاص اشاره شده كه نبودشان باعث رويكرد پوپوليستي جشن منتقدان شده، آنهم به زعم اينان با نفوذ حكومت، كه اگر اين چند نفر بودند حتما جشن روشنفكرانه بود. حالا اگر بود، چه مي‌شد؟ متاسفانه محصور بودن در دايره تنگ گروهي و گرفتار دگماتيسم حزبي شدن، عاملي گرديده تا اين جريان نام‌هاي مطرح و شاخصي همچون آقاي بازيگر ايران، گل سرسبد سينماي دفاع مقدس و نمونه‌هاي مهم و ارزشمند ديگري كه در جشن، برتر اعلام شدند، ديده نشوند، چرا كه اساسا حمله‌كنندگان از جمله روزنامه حزبي كارگزاران، حرفش چيز ديگري است، اما در لواي دفاع از چند نفر، انتخاب هنرمندان عزيز ديگري را حاصل پوپوليسم غالب بر دولت و حكومت مي‌دانند و آنان را در نوك حمله پيكان خود، به هر جا كه مي‌خواهند پرتاب مي‌كنند، وگرنه چطور ممكن است كه اينها اهل رسانه باشند و ندانند كه در سال گذشته و در اولين جشن منتقدان ، از همين مجله مورد اشاره آنها تقدير شد. قرار نيست كه هر ساله و هرجا كه مراسمي و جشني بود ضرب المثل ياران گرمابه و گلستان مصداق پيدا كند.

در واقع، همه اينها بهانه است تا اهداف سياسي خود را تعقيب كنند، مانند همين مخملبافي كه امروز صحبت از آن مي‌كنند. مخملباف تا وقتي كه فيلم‌هاي نزديك به فرهنگ و باورهاي ديني اين كشور را مي‌ساخت، امثال همين نويسنده كارگزاران مي‌نوشت: آثار بسيار ضعيف مخملباف، توبه نصوح، استعاذه و دو چشم بي‌سو به نحو متظاهرانه‌اي دين پرورانه و اما سطحي و فاقد فضاي سينمايي بودند، تا بالاخره وقتي مخلمباف را مصادره كردند، حالا دايه مهربان تر از مادر شده اند. و يا در ايامي كه در اين ديار ، قحطي تحليلگر و منتقد فيلم بود و ايشان براي هر شماره فصلنامه دولتي بيش از يك ماه سفارش مي‌گرفتند، در ظاهر با حمله به حاتمي كيا - اما در واقع براي محو سينماي دفاع مقدس - و درباره ارتفاع پست با يك حكم كلي پراز خطاهاي كودكانه، اقليت اسپيلبرگر را ستودني اعلام مي‌فرمودند تا بشود آنچه بر سر سينما آمد. البته اين حق ايشان بوده كه درباره يك فيلم حتي بدون اشاره به جزيبات، اعلام نظر قطعي كنند، اما اين ديگر دردناك است كه تئوري پرداز دولت ديروز و تحليلگر امروز حزب كارگزاران، انتخاب‌هاي منتقدان را در حالي پوپوليستي مي‌دانند كه در دوره دولت تساهل و تسامح، آشكارا براي كوبيدن سينماي نوين ايران، در كنار ديگر كساني كه ساختار معروف به فيلمفارسي را دموكراتيك معرفي مي‌نمودند، مي‌نوشتند: مهمترين ويژگي ژانر كلاه مخملي، تناسب آن با عناصر بومي ايراني بود. اگر وسترن، ژانر كاملا آمريكايي سينماي غرب وحشي است، فيلم جاهلي، ژانر كاملا جنوب شهر تهراني سينماي ايران است و يا حكم مي‌فرمودند كه نبايد انكار كرد كه اين ژانر با دعوت عامه به دوساعت تفريح و ديدار از كاباره‌هاي تهران و رقص و آواز، سرگرمي بزرگي بود كه در ضمن با شعارهاي غليظ اخلاقي اش، با مفاسد زمانه مقابله مي‌كرد و درس جوانمردي، انسانيت، معرفت، ظلم ستيزي و بي‌طمعي مي داد.

جل الخالق! ارزيابي فيلمفارسي به عنوان يك ژانر، قابل تحمل است، چرا كه مي شود گفت نشانه شناسي نويسنده در اين حد است، اما اينكه فيلمفارسي ها را واجد عناصر مبارزاتي دانستن و ظلم ستيزي ارزيابي كردن، پوپوليستي، عامي گرايانه و جاهلانه نيست؟ اما انتخاب بهترين‌هاي سينماي ايران توسط راي ‪ ۲۰۰‬منتقد، پوپوليستي و ميانمايه است!! (ضمنا آنهايي كه بدنبال پيدا كردن عامل اسطوره شدن فردين هستند - بهتر است در فيلم هايش جستجو نكنند، بلكه نشريات دولتي و غير دولتي تخصصي و نظرات تحليلگران در راس نشسته آن دوره و انصافا الان را - مطالعه فرمايند، همه چيز معلوم مي‌شود.) بگذاريم و برگرديم به بحث اصلي: فكر مي‌كنيد اگر بحث آسيب شناسي جدي سينماي ايران توسط همين انجمن منتقدان صورت گيرد، چه حاصلي خواهد داشت؟ البته اگر اين پرسش مطرح شود كه چرا سينماي ايران در طي كمتر از يك دهه، مخاطبانش به يك دهم تقليل پيدا كرد و كساني حاضر باشند كه بدون رودربايستي وارد اين چالش شوند، خواهند ديد كه نظريه پردازني مانند نويسنده ديروز دولت و امروز حزب كارگزاران، وقتي در آن مقطع با هدف فيد كردن سينماي دفاع مقدس، حاتمي كيا را بي‌رحمانه تضعيف مي‌كردند، آيا نبايد سينما منجر به تك ژانري و در نهايت سير نزولي رونق آن آغاز مي‌شد؟ همان قلمي كه امروز جماعت فعال در بدنه توليد سينماي خوب را عاميانه و جاهلانه مي‌شناسد، آنهم به بهانه نبودن مخلمبافي كه سالهاست ديگر ايران برايش افغانستان هم نيست و عجب اينكه مخلمباف هم متاثر از همان حمله‌هاي متشكل وقت، به دگرديسي دچار و آواره دامن بيگانگان گرديد، همان حمله‌هايي كه از چنان قدرت آشكاري برخوردار بود و هست كه در روزهاي اخير يك سخن و چند نام از چندين تريبون تا حتي روزنامه ارگان دولت هم منتشر و پيرامونش هياهو و جنجال به پا شده است.

واقعا كه شگفت انگيز است. نگارنده نيز معتقد است كه اين جشن نقايص اجرايي داشت و چهره‌هاي انقلابي در آن كم بودند، اما يك جشن صنفي را بهانه قرار دادن و اين همه از موضع سياسي به آن حمله كردن، بايد آسيب شناسي شود. مثلا ببينيد ارگان حزب كارگزاران در حالي شرايط كنوني را فرمانفرمايي ، مسلكي، سليقه‌اي و سايه ايدئولوژيك و انواع مداخلات مستقيم و غير مستقيم دولت مي‌داند، كه علنا بر اساس نگره‌هاي حاكم بر فعالين سياسي، اعلام موضع مي‌كند، به اين شكل كه مهمترين علت فروپاشي بلوك شرق، همين فضاي بسته و ناممكن بودن گفت و گوي آزاد و موثر در زمينه تصحيح نهادهاي مستبد قدرت خودسر و خودمحور بوده است.

خواننده اين مطلب حتما شگفت زده شده كه آيا اين نظريه در تحليل پيرامون يك جشن صنفي و درباره ايراني است كه همين نويسنده و ديگر هم حزبي هايش به همين راحتي دارند روزنامه منتشر مي‌كنند و سخن مي‌گويند و سپس اتهام و هشدار مي‌دهند كه فلان و بهمان، پس اين حرفها در كجا عنوان مي‌شود؟ يا بر همين حكم نويسنده مذكور تامل كنيد كه به زعم ايشان به بهانه دشمن خارجي، همه امور را بدون نقد واگذاريد!
واقعا كه از اين بي‌انصافي، انسان بايد به كجا بايد پناه ببرد؟ دشمن خارجي بهانه است. خيلي خوب، اما اين همه مطلب در چند نشريه مختلف درباره يك جشن صنفي و حمله به دولت و حكومت، اگر نقد نيست، پس چيست؟ از نقد گذشته، آقايان! كار به فحاشي كشيده است. مگر پوپوليست خطاب كردن ‪ ۲۰۰‬عضو و راي‌دهنده يك صنف و حاصل راي آنها را كه جمعي از بهترين فرزندان هنرمند اين ديار است ميانمايه، عامي، جاهل و ... خواندن فحش نيست، پس چيست؟ جاي اين پرسش جدي وجود دارد كه آيا ما به عنوان صاحبان تريبون و قلم، حق داريم به صرف نبودن نام چند تن از دوستانمان در ليست انتخابي يك رويداد، همه ي ديگران انتخاب‌كننده و انتخاب‌شونده را آنهم با ادبياتي كاملا سياسي در زمره ميان مايگان، سطحي نگر، جاهل و پوپوليست قلمداد كنيم و يا به همين راحتي هوش منتقدان را زير سوال ببريم؟ چه كسي اين حق را به ما داده است؟ آيا اين درست است كه رسالت يك رسانه (كه حالا دست برقضا دست ما است) را به بازي بگيريم؟ آيا حداقلي از اين مسايل مربوط به آموزه‌هاي اخلاقي رسانه‌اي و اسلامي و ايراني نيست؟
اين گونه مخالف را ايزوله كردن فقط در دايره آموزه‌هاي ليبرال دموكراسي مي گنجد، جرياني كه امروزه در سطح جهان براي انسان عراقي و افغاني و كرواسي فقط حق سكوت قائل است و اگر فعلي انجام داد كه مغاير با گرايش مستبدانه و ديكتاتور منشانه آنها بود، فرياد وادموكراسي سر مي‌دهند و شعار مي‌دهند كه ديديد بلوك شرق چه بلايي بر سرش خراب شد و قس علي هذا.

در پايان، وجدان‌هاي نگران از روز داوري و انديشه‌هاي آزادي خواه را ارجاع مي‌دهم به ليست هنرمندان انتخاب شده توسط ‪ ۲۰۰‬منتقد و نويسنده سينمايي و سپس كمبود چند نامي كه از سوي گروهي از نشريات حزبي كه روي آنها جنجال شده است، تا قضاوت شود كه آيا اين همه القاب برازنده راي دهندگان و جماعت دعوت شده به روي صحنه تالار وحدت هست يا نه؟ شايد اين گونه رسوا شود هر آنكه در او غش باشد.


Print
منبع خبر : خبرگزاری جمهوری اسلامی
سه شنبه,25 تیر 1387 - 3:10:11